نـــدارمت
كـــه ترس از دست دادنت را داشته باشم!
من فقط خواستمت
و اين ابتدای از دست رفتن من است!
سرچشمه :
صفحه فیس بوک
آشنا ملک
4
مفهوم «خواستن»
من فقط خواستمت
و اين ابتدای از دست رفتن من است!
كـــه ترس از دست دادنت را داشته باشم!
من فقط خواستمت
و اين ابتدای از دست رفتن من است!
سرچشمه :
صفحه فیس بوک
آشنا ملک
4
مفهوم «خواستن»
من فقط خواستمت
و اين ابتدای از دست رفتن من است!
• منظور شاعر از مفهوم «خواستن» چیست که در صورت «نداشتن» و یا به دلیل «نداشتن» منجر به «از دست رفتن شاعر» می شود؟
• برای ـ حداقل ـ تخمین منظور شاعر از مفهوم «خواستن» باید دیالک تیکی را در مد نظر قرار داد که شاعر در این شعر کوتاه توسعه داده است:
• دیالک تیک خواستن و نداشتن.
• در پرتو این دیالک تیک مفهوم «داشتن» از نو معنی می شود:
نـــدارمت
كـــه ترس از دست دادنت را داشته باشم!
من فقط خواستمت
و اين ابتدای از دست رفتن من است!
كـــه ترس از دست دادنت را داشته باشم!
من فقط خواستمت
و اين ابتدای از دست رفتن من است!
• تحلیلگر فلک زده در روند تحلیل اوبژکتیف و گام به گام خویش چه بسا گام به گام به نارسائی ها و کاستی های بنیادی تحلیل خویش پی می برد و از شرم به خود می پیچد.
• داشتن ـ ظاهرا ـ فقط به معنی تملک چیزی و یا کسی نبوده، بلکه به معنی جفت دیالک تیکی خواستن بوده است:
• خواستن همیشه و بطور قانونمند، داشتن را هدف و آماج قرار می دهد.
• شاید بتوان گفت که میان خواستن و داشتن، رابطه وسیله و هدف برقرار می شود:
• شاید بتوان گفت که شاعر دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک خواستن و داشتن بسط و تعمیم می دهند.
• خواستن چیزی قاعدتا به معنی دست یابی بدان و از آن خود کردن قسمی و یا کلی، موقتی و یا دائمی آن است.
• خواستن حاوی محتوای غنی غیرقابل تصوری است که تحلیلگر حتی فکرش را هم نمی کرد.
• موجودات زنده دیگر از نبات تا حیوان ـ بر خلاف انسان اندیشنده ـ قادر به خواستن نیستند.
• چرا و از چه رو؟
• شاید به دلایل زیر:
1
• برای خواستن چیزی و یا کسی باید به تمیز خویشتن خویش از آن چیز و کس قادر بود.
• بنابرین، خواستن چیزی و یا کسی، شناخت پیشاپیش و یا ضمنی دو چیز را پیش شرط قرار می دهد:
الف
• خودشناسی راب
• طبیعت شناسی و یا جامعه شناسی را.• از این رو ست که موجودات دیگر قادر به خواستن نیستند، یعنی فاقد اراده اند.
• موجودات دیگر احتمالا نمی توانند، به دلیل محرومیت از خرد اندیشنده، میان خود و محیط زیست خود تفاوت قائل شوند:
• به عبارت صریحتر، نه خود را می شناسند و نه غیرخود را.
• شناخت به معنی حقیقی کلمه با خرد اندیشنده دست در دست می رود.
• حیوانات ـ بی اعتنا به تعداد پا و حتی بی اعتنا به پا ـ سرسپرده غریزه اند.
• به عبارت دقیقتر در حیوانات در دیالک تیک غریزه و عقل، وزن و نقش و فونکسیون غریزه میلیون ها بار قوی تر از عقل است.
• برای گذار از خطه تقریبا بلامنازع غریزه (حیوانیت) به خطه عرض اندام مشروط عقل، کار نقش تعیین کننده بازی کرده، بازی می کند و تا ابدالآباد بازی خواهد کرد:
• بدون کار روی چیزها و کس ها ـ صرفنظر از فرم کار ـ شناخت آنها یا محال است و یا بسیار دشوار.
• شاعر اما ظاهرا فقط ساز و برگ بینشی ایراسیونالیستی (خردستیز) در اخیتار دارد و از حمایت همیشگی عقل بی بهره است.
1
سال ها است به این نتیجه رسیده ام که خوشبخت ترین آدم ها - اگر اصلا توی این خراب شده، آدم خوشبختی وجود داشته باشد- کودکان هستند و پیرزن های بی سواد.
مصطفی مستور
سال ها است به این نتیجه رسیده ام که خوشبخت ترین آدم ها - اگر اصلا توی این خراب شده، آدم خوشبختی وجود داشته باشد- کودکان هستند و پیرزن های بی سواد.
مصطفی مستور
• این تعریف مراد و گوروی شاعر از مفهوم «خوشبختی» است:
• خوشبختی در سادگی (سهراب سپهری)، خریت و بی سوادی است!
• پس مرگ بر خرد اندیشنده!
• مرگ بر خرد کوبنده (انتقادگر)، کوشنده، پوینده و دگرگونساز!
• شاعر اما شعورمندتر از آن است که از نقش بی جانشین خرد بی خبر باشد و بدان بی اعتناء.
• بخشی از کلافگی شاعر نیز به سبب همین شعورمندی و هوشیاری است.
• می توان در صحت نظرات شاعر تردید کرد، ولی در اصالت و صداقت او نمی توان تردیدی به دل راه داد.
2
در زندگی دنبال دلت برو ولی عقلت راهم ببر!!
در زندگی دنبال دلت برو ولی عقلت راهم ببر!!
• منظور شاعر از مقوله دیرآشنای «دل»، ظاهرا غریزه است.
• غریزه در ادبیات هالی وود، با بی شرمی و بی پروائی تام و تمام تقدیس می شود و عقل تحقیر!
• با بهانه و بی بهانه، یعنی بطور برنامه ریزی شده، پیش اندیشیده، بی وقفه و مستمر!
• شاعر اما علیرغم همسوئی ایدئولوژیکی با هالی وود و صنایع نظرساز امپریالیسم، نمی خواهد بر دیالک تیک غریزه و عقل چشم پوشی کند:
• اگر دنبال غریزه می روی، عقل را هم در کوله پشتی ات بگذار.
• البته مفهوم «عقل» در طول تاریخ از سوی طبقات اجتماعی مختلف بطرزی چه بسا متضاد تعریف و تفسیر شده است.
• حتی مبلغان حرفه ای خرافه، خود را خردمند و خردگرا جا می زنند.
خرد فقط به مثابه خرد اندیشنده و کوبنده، خردی قابل اعتماد است.
مراجعه کنید به ایراسیونالیسم (خردستیزی) و ایراسیونالیسم (خردستیزی) مدرن و دفاع از خرد در دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد
مراجعه کنید به ایراسیونالیسم (خردستیزی) و ایراسیونالیسم (خردستیزی) مدرن و دفاع از خرد در دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر