از افراط بیژن تا تفریط میهن!
یدالله سلطان پور
جمشید طاهری پور
انقلابیگری راه رسیدن به آزادی و دموکراسی نیست!
آبشخور رادیکالیسم، یک سوی آن سیاست سرکوب نظام اسلامی است، اما سوی دیگری هم دارد و آن، نشاندن آرمان و دلخواه بجای واقعیت در سیاست اپوزسیون است.
حکم چهارم
اما سوی دیگر رادیکالیسم، نشاندن آرمان و دلخواه بجای واقعیت در سیاست اپوزسیون است
یدالله سلطان پور
جمشید طاهری پور
انقلابیگری راه رسیدن به آزادی و دموکراسی نیست!
آبشخور رادیکالیسم، یک سوی آن سیاست سرکوب نظام اسلامی است، اما سوی دیگری هم دارد و آن، نشاندن آرمان و دلخواه بجای واقعیت در سیاست اپوزسیون است.
حکم چهارم
اما سوی دیگر رادیکالیسم، نشاندن آرمان و دلخواه بجای واقعیت در سیاست اپوزسیون است
• جناب جمشید طاهری پور در این حکم خویش تعریف تق و لق دلبخواهی از رادیکالیسم و انقلابیگری می دهند:
• انقلابیگری و یا رادیکالیسم بزعم ایشان عبارت است از جایگزین سازی واقعیت با آرمان (ایدئال) و دلخواه (اوتوپی، آرزو و رؤیا).
• این تصور و توهم از انقلابیگری اما به چه معنی است؟
• مارکس می گفت و بدرستی می گفت:
• «انقلاب برداشتن سد و بند از جلوی توسعه به بند کشیده شده است!»
• بنا بر تعریف علمی مارکس از انقلاب، انقلابیگری و رادیکالیسم به سمتگیری نظری و عملی اطلاق می شود که خواهان برچیدن فعال سد و بندهای مادی و معنوی است که در برابر سیر قانونمند تاریخ برپا شده اند و توسعه تاریخی را به بند کشیده اند.
• به زبان فلسفی، انقلابیگری و یا رادیکالیسم تلاشی شعورمند در پی حل تضاد بنیادی هر جامعه از هر نوع است:
• تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی!
• توسعه دم افزون نیروهای مولده ـ به مثابه محتوا در داربست دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی ـ در مرحله معینی از رشد خود با مقاومت مناسبات تولیدی واقعا موجود ـ به مثابه فرم در داربست دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی ـ مواجه می شود.
• مناسبات تولیدی ئی که برای نیروهای مولده ی حجیم و وزین و غول آسا بشدت تنگ شده است.
• بحران فراگیر هر سیستم اجتماعی ـ اقتصادی از همین تضاد عینی جامعه بشری از هر نوع سرچشمه می گیرد.
• انقلاب یعنی تحول مناسبات تولیدی (ساختار و زیر بنای هر جامعه)!
• انقلاب یعنی قبل از همه تغییر فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید:
• سلب مالکیت بر وسایل اساسی تولید از طبقه حاکمه کهنه و در آوردن آن تحت مالکیت طبقه حاکمه جدید!
• انقلابات بورژوائی نیز جز این نکرده اند:
• پیروزی انقلابات بورژوائی ـ مثلا انقلاب کبیر فرانسه ـ بدون سلب مالکیت خونین از طبقه فئودال و روحانیت صورت نگرفته است.
• بنابرین، انقلاب یعنی حل تضاد بنیادی جامعه!
• حل تضاد نیروهای مولده با مناسبات تولیدی!
• از این رو، انقلابیگری و رادیکالیسم نیز سمتگیری ئی جز در این راستا نمی تواند باشد.
• این حقیقت امر اما ظاهرا به مذاق رفرمیست های وطنی خوش نمی آید و لذا به تحریف همه مفاهیم و مقولاتی اقدام می کنند که مزاحم اند.
• مفهوم رادیکالیسم و یا انقلابیگری یکی از این مفاهیم دست و پاگیر است و باید تحریف شود:
• بدین طریق است که بازتعریف رادیکالیسم فرمولبندی می شود:
• رادیکایلسم یعنی نشاندن آرمان و دلخواه به جای واقعیت!
• این تعریف جناب جمشید طاهری پور اما به چه معنی است؟
• ایشان ظاهرا با خودخشنودی تام و تمام، انقلاب و انقلابی را به واقعیت ستیزی، اوتوپیسم و خیالپرستی متهم می کنند!
• این اما تمامت محتوای تعریف ایشان را تشکیل نمی دهد:
• ایشان بطور اوتوماتیک و بطور مسکوت، رفرمیسم را به زیور رئالیسم (واقعیتگرائی، وفاداری به قوانین و قانونمندی های عینی) و اوتوپی ستیزی مزین می سازند.
• شعبده بازی، کلاهبرداری، عوامفریبی هزاران فرم دارد و این یکی از آنها ست:
• عوامفریبی همیشه و همه جا با تحریف مفاهیم و مقولات اساسی آغاز می شود.
• از این رو ست که هگل و بعد لنین «کلنجار مفهومی وسواس مند» را اکیدا توصیه می کنند.
• تلاش رادیکال و انقلابی، تلاش در جهت حل تضاد اصلی جامعه، تلاش در راه برقراری سوسیالیسم، نه بر اوتوپی، نه بر بی اعتنائی به واقعیت عینی، نه بر اساس «نشاندن آرمان و دلخواه به جای واقعیت»، نه بر آرزو و رؤیای سست و بی بنیاد، بلکه بر تحلیل علمی دقیق روندهای طبیعی و اجتماعی استوار شده است، بر علم استوار شده است، بر حقیقت تاریخی خارائین استوار شده است.
• وفاداری رادیکالیسم و انقلابیگری به قوانین و قانونمندی های عینی و تمکین به آنها در دیالک تیک جبر و اختیار تبیین می یابد:
• در دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) نقش تعیین کننده از آن جبر (ضرورت، قوانین و قانونمندی های عینی) است و میزان اختیار (آزادی) سوبژکت انقلابی به اندازه شناخت او از جبر (ضرورت، قوانین و قانونمندی های عینی) و تمکین به فرامین آن است.
• از این رو، ادعای جناب طاهری پور یاوه و بی پایه است.
• انقلابیون از آن رو رادیکال اند که خواهان تحول ریشه ای جامعه اند و به رنگ کردن سفسطه بازانه گنجشک سرمایه داری و فروش آن به عنوان بلبل رفاه و دموکراسی و حقوق بشر و آزادی دل نمی بندند.
• انقلابیون اما نه ماشین فاقد روح، بلکه انسان اند و درست به همین خاطر بر اساس تحلیل خویش از روندهای عینی جامعه، به تدوین تئوری رهائی مبادرت می ورزند و به مثابه چراغ راه خویش به خدمت می گیرند.
• کار یعنی مادیت بخشیدن به ایده در واقعیت عینی!
• عمله و بنا هم قبل از ساختن خانه به ساختن مدل فکری (ایدئال) از خانه مبادرت می ورزند و بعد مدل فکری (ایدئال) خود را با استفاده از آب و آهک و خاک و کاه و سنگ و سیمان و غیره مادیت می بخشند و در پایان کار، خانه ای ساخته می شود که در خطوط کلی اش شبیه مدل فکری (ایدئال) آنها ست.
• ایدئال و آرمان با رئال ـ به مثابه ضد دیالک تیکی خود ـ همیشه و همه جا دست در دست می رود:
• از این رو ست که از دیالک تیک رئال و ایدئال سخن می رود.
• مراجعه کنید به دیالک تیک رئال ـ ایدئال در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• جناب طاهری پور، ضمنا به تحریف بی پروای مفهوم اقعیت (رئالیته) می پردازند.
• به فرمولبندی ایشان باید دقت کرد:
اما سوی دیگر رادیکالیسم، نشاندن آرمان و دلخواه بجای واقعیت در سیاست اپوزسیون است
• ایشان نه از واقعیت عینی، بلکه از «واقعیت در سیاست اوپوزیسیون» سخن می گویند.
• رادیکایلسم بزعم ایشان آرمان و دلخواه خود را به جای «واقعیت در سیاست اوپوزیسیون» می نشاند.
• منظور از مفهوم من در آوردی «واقعیت در سیاست اوپوزیسیون» چیست؟
• یکی از خصوصیات عام اوپورتونیسم از هر نوع، عدم صراحت در فرمولبندی ها ست تا امکان کج و کوله کردن مفاهیم پدید آید و عوامفریبی امکان پذیر گردد.
• منظور جناب جمشید طاهری پور از واقعیت، اما نه واقعیت عینی جامعه، بلکه واقعیت در سیاست اوپوزیسیون است.
• اکنون فهم منظور ایشان، بمراتب مشکلتر می شود.
• برای اینکه مفهوم من در آوردی «واقعیت در سیاست اوپوزیسیون» معنی ندارد.
شاید منظور ایشان، واقعیت از دیدگاه اوپوزیسیون است.
اما چون اوپوزیسیون به قول میهن جزنی، «رنگین گمانی» است و هر گروه آن حدس و گمانی از واقعیت دارد، پس مفهوم «واقعیت» در قاموس جناب طاهری پور غیرقابل تعریف می ماند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر