۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۴, پنجشنبه

هماندیشی با منصوره اشرافی (1)

منصوره اشرافی
شاعر ـ نوینسده ـ نقاش ـ منتقد ادبی
سرچشمه:
یاد داشت های اهور
یاد داشت هائی در باره هنر و ادبیات
http://ahoor1338.persianblog.ir


یک سؤال خیلی اساسی:

چرا در قبال خیل عظیمی از شاعر و نویسنده که داریم، خواننده کتاب نداریم؟
جوابی کوتاه:
دلیل خواننده نداشتن هم، تیراژ بسیار پایین کتاب است!

پاسخ واره ای از ح

• به همین اندیشه منصوره اشرافی در شعری از شاعری دیگر، تحت عنوان «سرما» نیز برخورد می کنیم:

یوسف صدیق (گیلراد)
سرما

پتویی

روی شعرهایم انداخته ام.

سرد است

سرزمینی که در آن
کتابخوانان اندک اند و
واژه ها
بردگان سجده و سنگ!

• این پرسش قابل تأملی است.
• برای پاسخ بدان حداقل باید به نکات زیر وقوف داشت:

1

• باید تصور و تصویر درستی از سطح توسعه مادی جامعه داشت.

• چرا؟


• برای اینکه هرچه نیروهای مولده (وسایل تولید، انسان مولد، علم، فن، مواد خام و غیره) توسعه بیشتری یافته باشد، سطح توسعه فکری انسان های جامعه مورد نظر هم پا به پای آن، هرچه بیشتر ارتقا می یابد.


• انسان جامعه سرمایه داری در مقایسه با انسان جامعه فئودالی ـ به عنوان مثال ـ ببرکت توسعه خارق العاده نیروهای مولده، وقت و انرژی جسمی و فکری کمتری را برای تولید مایحتاج مادی و معنوی خویش از دست می دهد و لذا فرصت و توان جسمی و روحی لازم برای توسعه جسمی و فکری خویش در اخیتار دارد و مطالعه کتاب و تفکر انتزاعی بهتر امکان پذیر می گردد.


2

• باید سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم را شناخت.
• از این رو نظام اجتماعی ـ اقتصادی جامعه
هرچه توسعه یافته تر باشد، امکانات به همان اندازه بیشتری برای توسعه جسمی و فکری اعضای جامعه، برنامه ریزی می شود و در اختیار آنها قرار داده می شود.

• توسعه مادی و معنوی جوامع و انسان ها همیشه دست در دست با یکدیگر می روند.

• و لذا می توان از دیالک تیک توسعه مادی و توسعه معنوی سخن گفت.

• دیالک تیک شکوهمندی که اقطاب مادی و معنی موجود در داربست ان، بر یکدیگر متقابلا تأثیر می گذارند.

• نقش تعیین کننده اما همیشه از آن توسعه مادی است.

• مثال:

• بدون تولید میکروسکوپ، نبوغ مندترین ارواح بشری نیز قادر به توضیح چند و چون میکروارگانیسم ها نخواهد بود.
• شعور همیشه سایه وجود را بالای سر خویش دارد.

• وجود اجتماعی همیشه تعیین کننده ی چند و چون شعور اجتماعی است، ولی شعور اجتماعی نیز علیرغم آن، یعنی علیرغم ثانویت خویش، در تحلیل نهائی، بر وجود اجتماعی متقابلا تأثیر غول آسا می گذارد.


• از این رو، دیالک تیک وجود و شعور را بالاعم و دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی را بالاخص، یعنی در جامعه نباید حتی لحظه ای از مد نظر دور داشت.


• اگر شرایط مادی زیست در جامعه ای مناسب نباشد، توسعه معنوی مردم که مطالعه پر وسواس کتاب یکی از وسایل و طرق نیل بدان است، اگر محال نباشد، بسیار دشوار خواهد بود.


3

• جامعه بشری نه مجموعه ای همگون و یکدست، بلکه ناهمگون و تفاوتمند است.
• از این رو، برای پاسخ به این پرسش، باید طبقات اجتماعی مختلف را و سطح توسعه فکری و فرهنگی هر کدام از آنها را ارزیابی کرد.

• به عنوان مثال، در جوامع بلحاظ توسعه نیروهای مولده عقب مانده، اکثریت قریب به اتفاق مردم، بخش اعظم وقت خود را برای تأمین مایحتاج اولیه زندگی خویش مصروف می دارند و لذا برای توسعه معنوی خویش با کمبود وقت روبرو می شوند و لذا کتب منتشره بی مشتری می مانند.


• اقلیت وابسته به طبقات حاکمه نیز چه بسا بدلیل تعلقات طبقاتی خویش، نیازی به اندیشه مدرن ندارند و به میراث معنوی باقی مانده از فرماسیون های اجتماعی ـ اقتصادی کهن قناعت می ورزند.

• ما خانواده های نیمه فئودالی ـ نیمه بورژوائی را می شناختیم که فقط اخبار اقتصادی مطبوعات را می خواندند، دیوان خواجه حافظ را ازبر بودند و یک مشت کتب عهد عتیق را در قفسه اتاق خواب خود داشتند.

4

• از این رو، برای پاسخ به این پرسش، باید علاوه بر شیوه امرار معاش و زندگی توده های مردم، سنن و عادات جانسخت و پایدار هر جامعه را در نظر گرفت.

5

• و ضمنا تصویر درستی از نیازهای مادی و معنوی اکثریت مردم و نحوه ارضای آنها بدست آورد.

• کتاب اصولا نه به خاطر خود کتاب، بلکه برای رفع نیازهای مادی و معنوی، روحی و روانی، معرفتی و نظری خوانده می شود.

• اگر محتوای کتابی پاسخگوی نیازی از نیازهای مردم باشد، خوانده می شود.


• البته پیش شرط آن عبارت از این است که مردم در روند تربیت و توسعه خویش بدان پی برده باشند و عملا تمرین کرده باشند و بدان خو گرفته باشند.

• یعنی به هنگام برخورد به مشکل، به باب الحوایجی به نام کتاب متوسل شوند.

• پیش شرط این درجه توسعه فکری و شخصیتی، کسب استقلال فکری و عملی نسبی است:


• انسان اگر خوداندیش و خودمختار و خردگرا باشد، به جای پناه بردن به باب الحوایج واهی، به کتاب روی می آورد و راه حل مشکل خود را خود می جوید و می یابد.


• «روشنفکران خارج از کشور» حتی از انرژی و امکانات نهفته در کتاب بکلی بی خبرند!
• سطح نازل شعور «روشنفکران ایرانی» از هر طبقه اجتماعی هراس انگیز است.

• به جرئت می توان گفت که آنها با هنر تفکر مفهومی بکلی بیگانه اند.


• اگرچه در کشورشان غول های فکری و فرهنگی بی نظیری از جنس فردوسی و سعدی زیسته اند و میراث آنها برای تربیت نسل های متوالی از خوداندیشان کفایت می کند.


• روشنفکران ایرانی ظاهرا فن مباحثه و مبادله فکری را هم بلد نیستند.

• چالش فکری را با دعوا و مرافعه عوضی می گیرند، انتقاد اجتماعی را با عیب جوئی و غیبت پشت سر کسی یکسان می شمارند.

• شعر شاعری، چندی پیش بطور اوبژکتیف نقد شده بود.

• او می توانست متانقدی بر آن بنویسد.
• ولی به جای آن و به احتمال قوی به دلیل ناتونی از تفکر، در به در به دنبال نام و نشانی و جنسیت و بیوگرافی منتقد می گشت، تا دادگاهی اش کند.

• چنین شاعری اگر زمام امور را به دست می داشت، منتقد بیچاره را به دست سازمان مخوف امنیتی می سپرد تا دمار از روزگارش در بیاورند.


• کسانی که به نقد آثار شعرا و نویسندگان «بزرگ» خطر می کنند، تحت پیگرد و شناسائی و تحبیب و تهدید و تخریب قرار می گیرند.
• بهانه کم نیست.

6

• مسئله دیگر کیفیت خود کتاب ها ست.
• مسئله مهمتر کیفیت خود شعرا و نویسندگان و منتقدین است.

• کسی می تواند چیز به درد بخوری بنویسد که خود قبل از همه قادر به تفکر و شناخت باشد، توان خوداندیشی داشته باشد.

• به خودشناسی، خودآگاهی، جامعه شناسی و جهان شناسی دست یافته باشد!

• نویسنده و شاعرو نقاش و سیاستمدار و غیره از میان همین مردم جامعه برمی خیزند و همه کاستی های مادی و فرهنگی و فکری و سنتی آنها را با خود دارند.
• از این رو ست که برای پیدا کردن شعر به درد بخوری، گاهی باید ساعت ها در زباله دانی عفونت بار سایت ها سرگردان شد.

• خیلی از شعرها حتی بلحاظ فرم، بسیار معیوب اند، چه برسد بلحاظ مضمون (محتوا)


بعضی ها چه بسا به هنگام رونویسی شعری در صفحه فیس بوک و غیره، دهها غلط املائی بدان اضافه می کنند.
آن سان که گاهی شعر معینی حتی سلب شعریت می شود و برای خواننده کسل کننده و آشغال جلوه می کند.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر