• کاری دشوارتر و شاید بیهوده تر از تلاش در جهت کشف جهان بینی سازمان موسوم به «راه کارگر» وجود ندارد.
• شاید بهترین متفکر این سازمان به اصطلاچ «چپ» شقه شقه شده، شهاب برهان باشد.
• از صادق افروز چیز درخوری برای تحلیل وجود ندارد.
• ظاهرا در کانون همه نوشته های شان سه موضوع اصلی قرار دارند:
• استالینیسم، حزب توده، تروتسکیسم.
• البته بدون اینکه از این سه موضوع اطلاع تئوریکی درخور داشته باشند.
• اخیرا از ایشان مقاله ای تحت عنوان «با فربیرز رئیس دانای عزیز» در سایت روشنگری منتشر شده و کامنت های مفصل به دنبال آورده است.
• صادق افروز بر خلاف شهاب و شالگونی فروتنی به خرج داده و کمافی السابق زحمت تنویر فکری خواننده های معترض را به خود داده اند.
• ما روی برخی از احکام و مفاهیم ایشان تأمل می کنیم تا شاید بهانه ای برای خوداندیشی و احیانا هماندیشی باشد.
تز اول
به مینا
اگر فکر می کنید خاطرات رفسنجانی در مورد تماس رهبران حرب توده با او و یا با دیگر مقامات اطلاعاتی و امنیتی دروع است، کاری ندارد، از آقای امیدوار و دیگران بخواهید آن را تکذیب کنند.
من که تا بحال تکذیبی در این مورد ندیده ام
این ها به کنار
وقتی حزب توده رژیم جمهوری و خط امام را انقلابی و اپوزیسیون چپ را ضد انقلابی می داند چرا همراه انقلاب با ضد انقلاب نجنگد
چرا از تمام نیرویش برای افشای ضد انقلاب استفاده نکند؟
• این شیوه بحث صادق افروز با یکی از مدعیان طرفداری از دار و دسته ای است که خود را «حزب توده» می نامد.به مینا
اگر فکر می کنید خاطرات رفسنجانی در مورد تماس رهبران حرب توده با او و یا با دیگر مقامات اطلاعاتی و امنیتی دروع است، کاری ندارد، از آقای امیدوار و دیگران بخواهید آن را تکذیب کنند.
من که تا بحال تکذیبی در این مورد ندیده ام
این ها به کنار
وقتی حزب توده رژیم جمهوری و خط امام را انقلابی و اپوزیسیون چپ را ضد انقلابی می داند چرا همراه انقلاب با ضد انقلاب نجنگد
چرا از تمام نیرویش برای افشای ضد انقلاب استفاده نکند؟
• کسی که کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم را از نو تعیین و تعریف کرده و تصاویر «مارکس ـ روزا ـ لنین ـ تروتسکی» را در سرلوحه تارنمای سیاسی ـ تئوریک خویش علم کرده، برهوت فلسفه و جهان بینی است و مثل عوام الناس استدلال می کند:
حکم اول
اگر فکر می کنید خاطرات رفسنجانی در مورد تماس رهبران حرب توده با او و یا با دیگر مقامات اطلاعاتی و امنیتی دروع است، کاری ندارد، از آقای امیدوار و دیگران بخواهید آن را تکذیب کنند.
اگر فکر می کنید خاطرات رفسنجانی در مورد تماس رهبران حرب توده با او و یا با دیگر مقامات اطلاعاتی و امنیتی دروع است، کاری ندارد، از آقای امیدوار و دیگران بخواهید آن را تکذیب کنند.
• بدین طریق، به جای اثبات فاکتمند لو دادن احزاب و سازمان های دیگر از سوی رهبری حزب، نفس تماس رهبری حزبی با کوسه و مقامات اطلاعاتی و امنیتی به عنوان دلیل اقامه می شود.
• صادق افروز سیاستمدار صادقی اند.
• ایشان می دانند که حتی برای اثبات این «اتهام» بی ضرر و زیان، دلیل ندارند و لذا سفارش پرسیدن از آقای امیدوار را می دهند، امیدواری که هیچ بنی بشری به عنوان رهبر «حزب توده» قبولش ندارد و معلوم نیست که چه بیوگرافی و سابقه فعالیت حزبی داشته است.
• اگر متد تفکر، استدلال و اثبات مارکسیسم ـ لوکزمبورگیسم ـ لنینیسم ـ تروتسکیسم همین است، پس باید به دنبال جهان بینی جدیدی گشت.
• برای اینکه از سرتاپای این متد فکری تعفن ورشکستگی می تراود.
حکم دوم
من که تا بحال تکذیبی در این مورد ندیده ام
من که تا بحال تکذیبی در این مورد ندیده ام
• ندیدن تکذیب تماس کیانوری با کوسه و اعوان و انصارش همان و اثبات ادعای کذائی همان!
• اینهم یکی دیگر از شاهکاری متدیکی مارکسیسم ـ لوکزمبورگیسم ـ لنینیسم ـ تروتسکیسم است که آدمی را به یاد تئولوژی منفی می اندازد:
• وقتی از تئولوگ منفی می پرسند:
• «خدا چیست؟»
• جواب می دهد:
• «خدا مادی نیست، تضادمند نیست، روحی نیست و الی اخر»
• و پرسنده گیج بالاخره می پرسد:
• «خیلی خوب، حالا فهمیدیم که خدا چی نیست، ولی سؤال من این بود که خدا چیست.»
• ما در تحلیل افکار شهاب برهان نیز به این متد فکری برخورده بودیم.
• عدم تکذیب حکمی به معنی اثبات آن جا زده می شود.
• کسی که استالینیسم را مرتب به شلاق انتقاد می بندد، خود بدتر از هر استالینیستی برای مخالفین خود پرونده می سازد و راهی اردوگاه کار اجباری می کند.
• به همین دلیل شاید بوده که حریفی در کامنتی در سایتی دیگر ادعا کرده بود که «صادق افروز و اعوان انصارشان حتی استالینیسم را هم نمی شناسند و اصولا نمی خواهند که بشناسند.»
حکم سوم
این ها به کنار
وقتی حزب توده رژیم جمهوری و خط امام را انقلابی و اپوزیسیون چپ را ضد انقلابی می داند چرا همراه انقلاب با ضد انقلاب نجنگد؟
چرا از تمام نیرویش برای افشای ضد انقلاب استفاده نکند؟
این ها به کنار
وقتی حزب توده رژیم جمهوری و خط امام را انقلابی و اپوزیسیون چپ را ضد انقلابی می داند چرا همراه انقلاب با ضد انقلاب نجنگد؟
چرا از تمام نیرویش برای افشای ضد انقلاب استفاده نکند؟
• این دیگر نور علی نور است!
• صادق انسان صادقی است و به تناقض مندی استدلال خویش وقوف کامل دارد:
• هر بنی بشری که رژیمی را انقلابی تلقی کند، طبیعتا برای حفظ و تحکیم آن کمر می بندد.
• این حکم صادق افروز اما به چه معنی است؟
• اگر حزب توده بنا بر تشخیص درست و یا نادرست خود موضعگیری سیاسی کرده، پس جرمی نابخشودنی مرتکب نشده است که سی سال آزگار با بی پروائی تمام مورد لجن پراکنی و تخریب معنوی و اعتباری قرار گیرد.
• پس پرونده سازی سی ساله در مجله فوتبال و ارگان های بیشمار «راه کارگر» و غیره برای چه بوده است؟
• هر حزبی بنا بر سطح شعور تئوریکی خویش و ترکیب طبقاتی خود، موضعگیری می کند و بنا بر آن موضعگیری به پراتیک سیاسی و اجتماعی مبادرت می ورزد.
• پس اشکال کار اصولا در جای دیگر بوده که درکش هر چند دیر، ولی بهتر از هیچ است:
• پس اشکال کار نه در تماس کیانوری با کوسه و این و آن و دادن اطلاعات کذائی، بلکه در دیالک تیک اوبژکتیف ـ سوبژکتیف بوده است:
• در ترکیب طبقاتی حزب توده و سطح نازل شعور تئوریکی رهبری آن بوده است، سطح شعور تئوریکی ئی که در هر صورت صدها بار عالی تر از سطح شعور تئوریکی همه دار و دسته های چپ و راست بوده است.
• این اقرار منصفانه صادق افروز را به زبان آلمانی «شلیک بر ران خویش» می گویند.
این یعنی ورشکستگی سیاسی و تئوریکی سازمان کذائی «راه کارگر»!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر