۱۳۹۰ اسفند ۲۵, پنجشنبه

تمرین تفکر مفهومی (50)

شین میم شین

سعدی
(گلستان با ب هشتم، ص 190)
معشوق هزار دوست را دل ندهی
ور می دهی، آن دل، به جدائی بنهی!

سعدی در این بیت، احتمالا بی آنکه خود بداند، دست خود را در زمینه ماهیت «دوست و معشوق» کذائی در دیالک تیک عشق رو می کند
• معشوق هزار دوست در این بیت، کسی جز شخص شخیص پادشاه نیست.

• حدس ما درست بود:

• دوست و یا معشوق خونریز بی رحم و عاشق ستیز، کسی از طبقه حاکمه است.

• سعدی در این بیت، دیالک تیک عشق را به شکل دیالک تیک عاشق و معشوق هزار دوست (پادشاه) بسط و تعمیم می دهد و برای عاشق آخر و عاقبتی جز جدائی نمی بیند.

• هزاردوستی و محبوبیت عمومی ویژگی دیگر پادشاه است که سبب می شود که به دوستی اش نتوان اعتماد کرد.

• قدرت سیاسی و یا اقتصادی کهربا ست.
• قدرت انسان ها را ـ چه پیر و چه جوان، چه زشت و چه زیبا ـ جذاب می کند.
• آنسان که برای او دوشیزگان باکره سر و دست می شکنند.

• قدرت انسان ها را بزبان فرنگی ها «سکسی می کند»، برای آنها جاذبه ای اعطا می کند که ریشه سوبژکتیف دارد و نه اوبژکتیف.
• عشق توده، از دارا و ندار، به جباران و پرستش آنها، علت سوبژکتیف محض دارد.
• چنین قلدران خونریزی بطور عینی ـ واقعی زیبا و پرستیدنی نیستند، بلکه در تخیل علیل توده جامه تقدس می پوشند و به درجه خدا و یا سایه خدا ارتقاء می یابند.
• به قول سعدی به معشوقی می مانند که هزاران دلباخته دارد و به همان راحتی دوست عوض می کند که زیرپیراهن.

• سعدی می گوید که به دوستی با پادشاهان نباید اعتماد کرد، چون به خیالی متبدل می شوند و از ثبات ارزیابی دوست و دشمن برخوردار نیستند.

• پادشاه اما فقط یک طرف رابطه دوستی است.

• طرف دیگر رابطه، کسی است که قصد برقراری رابطه دوستی با پادشاه دارد.

• سعدی کمترین اعتنائی ـ حتی ـ او ندارد.


• دیالک تیک عشق سعدی و حافظ، دیالک تیک هیچ و همه چیز است، یعنی اصلا دیالک تیک نیست:

• دیالک تیک همواره دو قطبی است و نمی تواند تک قطبی باشد.

• این عاشق پادشاه، این فرد مورد
نظر سعدی کیست، در کجای جامعه ایستاده است، پایگاه طبقاتی او کدام است؟

• این ابهام در نگرش سعدی، این یکسونگری سعدی، امکان قضاوت درست را از خواننده سلب می کند.

1

• اگر طالب دوستی با پادشاه، ارباب فئودالی و یا نماینده ایدئولوژیکی فئودالیسم باشد، غیرقابل اعتماد بودن شامل حال هر دو طرف می شود:
• فئودالیسم فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی خاصی است که هر خانی در خطه خویش فرمانفرمائی است و سودائی جز حمله به اقالیم دیگر و تسخیر و چپاول دارائی خان دیگر ندارد.

• دوران تاریخی فئودالیسم، در مقیاس جهانی، شاهد همیشگی جنگ های بزرگ و کوچک در سراسر زمین بوده است.
• عدم توسعه نیروهای مولده، سطح نازل راندمان کار، ذلت، فلاکت و گرسنگی توده ای علت و معلول این ستیز بی وقفه میان اشراف فئودال در سطوح ملی و بین المللی بوده است.

• بدگمانی پادشاه حتی به برادر و خواهر و فرزندان خویش از این قانونمندی ماهوی فئودالیسم سرچشمه می گیرد.


• هرکسی از طبقه حاکمه می تواند تهدیدی برای پادشاه باشد و تبدل و تحول احوال پادشاه ـ به خیالی حتی ـ از این شرایط مادی ـ اجتماعی ریشه می گیرد و به بی شعوری پادشاه افزوده می شود.

• به عبارت روشنتر، سوء ظن پادشاه علت اقتصادی ـ اجتماعی و معرفتی دارد.
• به عبارت صریحتر، سوء ظن و خصومت پایدار پادشاهان و اشراف فئودال در دیالک تیک شرایط اوبژکتیف ـ سوبژکتیف قابل فهم و توضیح است.

2

• اما اگرفرد طالب دوستی با پادشاه، درویشی، تاجری، کاسبی، رعیتی و یا غلامی باشد، مسئله فرق خواهد کرد.

• آنگاه این سؤال پیش خواهد آمد که طبقات اجتماعی ماهیتا ضد فئودال چرا باید طالب دوستی با دشمن طبقاتی خود باشند؟


• طبقات اجتماعی غیر فئودالی می توانند هر کدام به دلیلی، شاهپرست های تمام عیار باشند، ولی هرگز نمی توانند جسارت برقراری رابطه دوستی با افراد متعلق به طبقه حاکمه را به مخیله خود راه دهند.


• علت بی دورنمائی عشق در قاموس سعدی و حافظ در همین حقیقت امر نهفته است.

• رابطه طبقه اشراف بنده دار، فئودال و دربار با اقشار و طبقات اجتماعی دیگر، رابطه ای تضادمند است، تضادی که خصلت آنتاگونیستی دارد و حلش به دریائی از خون نیاز دارد.

• اگر کسی دلیل بیشتر می خواهد، می تواند به تاریخ انقلاب ضد فئودالی فرانسه مراجعه کند.

دوستی میان شاه و رعیت، حتی زمانی که شاه خلع ید و رعیت آزاد شده باشد، امکان پذیر نخواهد بود.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر