• اتیک مارکسیستی بخش لاینفک فلسفه و جهان بینی مارکسیستی ـ لنینیستی است.
2
• با تشکیل ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی ـ شالوده تئوریکی و متدئولوژیکی اتیک مارکسیستی ـ از سوی مارکس و انگلس، تحول بنیادی ئی در توسعه تاریخی تفکر اتیکی پدید می آید.
3
• در نتیجه این تحول بنیادی، اتیک بس می کند، که فقط یک تئوری فلسفی برای توصیف و تفسیر کم و بیش اندیشیده ی روابط انسانی، سجایای اخلاقی، ایدئال ها، هنجارها و ارزش ها باشد.
4
• بدین طریق، اتیک ـ برای اولین بار ـ به تئوری ئی مبدل می شود که وظیفه اصلی اش این است که در عرصه خاص خود سهم تعیین کننده ای به تغییر جهان، یعنی به توسعه و تکامل بالنده روابط هر فرد و شخصیت انسانی او ادا کند.
5
• اتیک ـ بمثابه بخشی از فلسفه ـ همیشه با وظایف عملی حیات انسانی پیوند تنگاتنگ داشته است.
• اتیک در تقریبا همه آموزش های فلسفی ماقبل مارکس، بمثابه «فلسفه عملی» تدوین شده، بمثابه کاربست طرح های فلسفی مندرج در سیستم های تئوریکی، در حیات اجتماعی و فردی انسان ها، در عرصه تربیت، سیاست، فرهنگ و غیره توسعه داده شده است.
6
• اما این درک از تئوری اتیکی بمثابه «فلسفه عملی» در طی قرون متمادی بر مقابل هم قرار دادن غیر دیالک تیکی ماده و روح، تئوری و پراتیک، «عقل محض» و «عقل عملی»، «ایده مطلق» و «اخلاقیت» مبتنی بوده است.
7
• این در مقابل هم قرار دادن شناخت تئوریکی و عمل پراتیکی همواره با توضیح ایدئالیستی پدیده های اخلاقی بوسیله عوامل زیر در پیوند تنگاتنگ قرار داشته است:
الف
• بوسیله خودآگاهی انتزاعی انسان هاب
• بوسیله خدات
• بوسیله ایده اخلاقی ابدیپ
• بوسیله طبیعت تغییرناپذیر انسان هاث
• بوسیله منابع و اصول فکری8
• کشف حقیقت امر زیر از سوی مارکس، برای توسعه اتیک مارکسیستی نقش تعیین کننده داشته است:
• «تولید بیواسطه مواد حیاتی مادی و بدین طریق مرحله اقتصادی توسعه معین ملتی و یا برهه زمانی معینی شالوده ای را تشکیل می دهد که بر مبنای آن، مؤسسات دولتی، نظرات حقوقی، هنر و حتی تصورات مذهبی انسان های مورد نظر توسعه می یابند و باید بر همان بنیان هم توضیح داده شوند و نه آنسان که تا کنون معمول بوده، یعنی برعکس.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 19، ص 335)
• (این همان کشف خارق العاده مارکس است که به تز «درک ماتریالیستی تاریخ» معروف شده است. مترجم)
9
• بدین طریق، برای اولین بار در تاریخ تفکر اتیکی، آغازگاه ماتریالیستی قطعی برای دو مسئله مهم زیر پیدا شد:
الف
• برای تجزیه و تحلیل علمی تئوری ئی که امکان استخراج قوانین توسعه و تکامل بشری را از خود واقعیت اجتماعی پدید می آورد
ب
• برای استوار سازی مطالبات عملی، فکری و رفتاری بر این معارف.
10
• اتیک مارکسیستی در مطابقت با این معارف (شناخت ها)، در بررسی توسعه اخلاق از پیش شرط های زیر به حرکت آغاز می کند:
الف
• جامعه بشری مجموعه بغرنجی از روابط اجتماعی انسان ها ست.
ب
• شالوده، پایه و اساس تعیین کننده این روابط اجتماعی را مناسبات تولیدی (ساختار هر جامعه، زیربنای هر جامعه) تشکیل می دهند.
ت
• مناسبات تولیدی، مناسباتی اند که انسان ها بطور اوبژکتیف (عینی)، یعنی مستقل از شعور خویش، در روند تولید با یکدیگر برقرار می سازند.
• (تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ» به اختصار همین است. مترجم)
11
• با نسبت دادن مناسبات اجتماعی مادی و فکری متنوع به مناسبات تولیدی و با ناشی دانستن مناسبات تولیدی از سطح توسعه نیروهای مولده، برای اولین بار در تاریخ تفکر بشری امکان پیدایش تداوم و پیوستی پدید آمد که از کلیه دوره های تاریخی می گذرد و تنها بر بنیان آن می توان تمامت توسعه جامعه، به انضمام اجزا و عوامل فکری و معنوی آن را، بمثابه یک روند تاریخی ـ طبیعی نمودار ساخت، روندی که بر شالوده قانونمندی های عینی به پیش می رود.
• (برای درک این مسئله بهتر است به داربست دیالک تیکی عینی توجه کنیم که مناسبات تولیدی در آن قرار دارد:
• مناسبات تولیدی در آن واحد در دو داربست دیالک تیکی حضور دارد:
• اولا در داربست دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی
• در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن نیروهای مولده است.
• نیروهای مولده به مثابه محتوا و مناسبات تولیدی به مثابه فرم بسط و تعمیم می یابد و محتوا همیشه در دیالک تیک فرم و محتوا نقش تعیین کننده دارد.
• ثانیا مناسبات تولیدی در داربست دیالک تیک زیربنا و روبنای ایدئولوژیکی حضور دارد.
• در این دیالک تیک، نقش تعیین کننده از آن زیربنا (مناسبات تولیدی) است.
• به همان سان که در هر عمارتی زیربنا بر روبنا مقدم است. مترجم)
12
• همان طور که مارکس می نویسد:
• شیوه تولید مایحتاج حیات مادی، تعیین کننده ی مجموعه بقیه روندهای اجتماعی، سیاسی و معنوی است.
13
• هنجارها، اصول و مقولات اخلاقی، یعنی اتیک بطور کلی، یکی از عناصر متشکله شعور اجتماعی است.
14
• شعور اجتماعی همواره با مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی تاریخی مشخص انطباق دارد، از آن مناسبات سرچشمه می گیرد و متقابلا بر آن مناسبات تأثیر می گذارد.
15
• هنجارها، اصول و مقولات اخلاقی الزامات عینی همزیستی انسان ها را در جامعه، منافع بنیادی مشترک جامعه را و یا طبقه معینی را منعکس می کنند و بدون رعایت آنها جامعه نمی تواند توسعه و تکامل یابد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر