از کلمات قصار او:
اخلاق حقیقی «سعادتمندی من را بدون سعادتمندی تو برسمیت نمی شناسد.»
راه برقراری هارمونی (هماهنگی) میان تکلیف و سعادت، یعنی راه انطباق منافع فردی با منافع دیگران، در «عشق به توده» است!
پروفسور ماتیاس کلاین
برگردان شین میم شین
5
اتیک فویرباخ
1
اخلاق حقیقی «سعادتمندی من را بدون سعادتمندی تو برسمیت نمی شناسد.»
راه برقراری هارمونی (هماهنگی) میان تکلیف و سعادت، یعنی راه انطباق منافع فردی با منافع دیگران، در «عشق به توده» است!
پروفسور ماتیاس کلاین
برگردان شین میم شین
5
اتیک فویرباخ
1
• فویرباخ بر ضد تئوری های اتیکی ایدئالیستی کانت و هگل وارد کارزار می شود.
2
• فویرباخ می گوید:• اخلاق نمی تواند از «عقل عملی» (کانت)، از «روح اوبژکتیف» (هگل) و یا از فرامین الهی سرچشمه گیرد.
3
• بنظر فویرباخ، تنها شالوده استوار اخلاق، ماتریالیسم است.
• منظور او از ماتریالیسم، اما ماتریالیسم آنتروپولوژیکی است.
• مراجعه کنید به ماتریالیسم آنتروپولوژیکی:
• ( فویرباخ فرمی از ماتریالیسم آنتروپولوژیکی بوجود می آورد که در مقایسه با ماتریالیسم مکانیکی قرن هجدهم میلادی دارای امتیازات زیرین بوده است:
1
• دارای طبیعت نگری ماتریالیستی توسعه یافته تری بوده است.
2
• انسان را بمثابه عالی ترین موجود طبیعت قلمداد کرده است و لذا تحول شایسته انسانی زندگی زمینی (بمثابه تنها شیوه هستی انسانی) و روابط میانانسانی انسانها را به مهمترین موضوع فلسفیدن ارتقا داده است.
• ماتریالیسم آنتروپولوژیکی قبل از همه به سبب انسانتصویر و جامعه ـ تصویر اجتماعی بی تمایز خود و به سبب پایگاه طبقاتی بورژوائی خویش (فویرباخ نماینده تمایلات جناح چپ و بورژوائی ـ دمکراتیک در سال های تدارک انقلابات 1848 ـ 1849 میلادی در آلمان بوده) اصولا نمی تواند از محدودیت های متافیزیکی، خطوط انفعالی و ناپیگیری های ایدئالیستی ماتریالیسم دوران پیشین پا فراتر گذارد.
• فلسفه فویرباخ، در قرن نوزدهم، نقش مهمی در دفاع از جهان بینی ماتریالیستی و در تبلیغ آن ایفا کرده و در زمینه انتقاد از مذهب و انتقاد معرفتی ـ نظری (یعنی بلحاظ تئوری شناخت) از ایدئالیسم خدمات ارزنده ای ادا کرده است.
• فلسفه فویرباخ یکی از منابع تئوریکی مهم ماتریالیسم دیالک تیکی بوده است. مترجم)
4
• آغازگاه اتیک فویرباخ، طبیعت انسانی است.• (واژه آغازگاه را مدیون خدامراد فولادی هستیم و از این بابت قدردان او. مترجم)
5
• فویرباخ طبیعت انسانی را بطور انتزاعی محض، یعنی خارج از روابط اجتماعی مشخص آن در نظر می گیرد.
• مراجعه کنید به دیالک تیک مجرد ـ مشخص
6
• بنظر فویرباخ، اخلاق فقط آنجا پا به عرصه می نهد که از مناسبات انسان با انسان، از مناسبات من با تو سخن در میان باشد.
7
• اخلاق بنظر فویرباخ بر گروش انسان به ارضای نیازهای خود، بر گروش انسان به سعادت استوار می شود.
8
• فویرباخ اما گروش انسان به سعادت را به هیچ وجه، اگوئیستی محض تلقی نمی کند.
• اگوئیسم بنظر او ـ در وهله اول ـ یک اصل فلسفی است و نه یک اصل اخلاقی.
9
• او مکلف بودن نسبت به خود را همزمان به معنی مکلف بودن نسبت به دیگران می داند.
• بنظر او:
• اخلاق حقیقی «سعادتمندی من را بدون سعادتمندی تو برسمیت نمی شناسد.»
10
• فویرباخ راه برقراری هارمونی (هماهنگی) میان تکلیف و سعادت را، یعنی راه انطباق منافع فردی با منافع دیگران را در «عشق به توده» می داند.
11
• دعوت به خودمحدودسازی راسیونال (خودلگام زنی معقول) و عشق به توده از سوی فویرباخ، اگرچه بر گرایش هومانیستی اصیل استوار شده، ولی در نظام اجتماعی مبتنی بر استثمار انسان بوسیله انسان (مثلا در نظام سرمایه داری) می بایستی سرانجام مثل فرامین اخلاقی بی چون و چرای کانت عبث و بی ثمر از کار در آید.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر