بانو صابری
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
1
نامی شاکری
فرصتی برای گفت و گو!
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
1
نامی شاکری
فرصتی برای گفت و گو!
• فیلم دیشب بی بی سی در مورد مریم فیروز را در میان مهمانانی می دیدم که هیچیک "آن زن" را نمی شناختند و از مواجهه با یک زن ایرانی در آن سطح بسیار شگفت زده بودند، اگر چه آن فیلم بیشتر، کاریکاتوری از مریم را نشان داد تا "رفیق مریم" را.
• از شاهکارهای حاکمیت اقتدارگرا یکی هم این است که ارتباط این نسل را با گذشته اش چنان بریده که بسیاری از مخاطبان دیشب بی بی سی از جمله مهمانان من فکر می کردند با زنی غیر ایرانی مواجهند!
• مناسبت هشت مارس، فیلم بی بی سی و متن خانم صابری عزیز، که بسیار مسئولانه نوشته شده، حالا می تواند فرصتی شود برای ما که از آن سال ها و آدم هایش با نسل جوان گفت و گو کنیم.
• نسلی که فکر می کند، "زن" ایرانی حداقلش، "فاطی کماندو" های حاکمیت اقتدارگرای ج. ا. و حداکثرش "مریم رجوی" است !
2
گاف
نسلی که فکر می کند، "زن" ایرانی حداقلش، "فاطی کماندو" های حاکمیت اقتدارگرای ج. ا. و حداکثرش "مریم رجوی" است !
گاف
نسلی که فکر می کند، "زن" ایرانی حداقلش، "فاطی کماندو" های حاکمیت اقتدارگرای ج. ا. و حداکثرش "مریم رجوی" است !
• در این حکم نامی شاکری گرامی بینشی ایدئالیستی کمین کرده است:
• شقه شقه کردن جنس زن بر اساس معیارهای فکری و ایدئولوژیکی آنها!
• عسگر آهنین شاعر نیز طنزی راجع به مریم رجبی دارند که قابل بحث است.
• بدین طریق انسان ها بر اساس موضع فکری شان (شعور) به نیک و بد طبقه بندی می شوند.
• "فاطی کماندو" و "مریم رجوی" تحقیر می شوند و بقیه زنان ـ در بهترین حالت ـ از جنس مریم فیروز، جزو گل های سر سبد روزگار تلقی می شوند.
• این طرز تفکر وقتی رسوا می شود که فاطی کماندو رنگ عوض کند و سبز و یا حتی سرخ شود، زهرا رهنورد شود، بی آنکه تغییر ماهیت داده باشد
• شاید اگر انسان ها در دیالک تیک وجود و شعور، یعنی در دیالک تیک خاستگاه و پایگاه طبقاتی و موضع فکری متمایز شوند، بهتر است.
3
یک خواننده
ممنون از شما
• یاد رفیق مریم فیروز گرامی باد!یک خواننده
ممنون از شما
• خانم بانو صابری دست شما درد نکند!
• وقت آن رسیده که دوستان توده ای نیز دست به قلم ببرند و از حزب و تاریخ حزب و رفقای حزبی بنویسند، نه برای آنکه در مقابل توده ای ستیزان قد علم کنند و یا مثلا قصد دفاع در مقابل تهمت های آنان داشته باشند، بلکه به این دلیل که تاریخ را باید گفت و نوشت تا نسل های بعدی بدانند.
• ممنون از شما که می نویسید.
4
گاف
وقت آن رسیده که دوستان توده ای نیز دست به قلم ببرند و از حزب و تاریخ حزب و رفقای حزبی بنویسند!
گاف
وقت آن رسیده که دوستان توده ای نیز دست به قلم ببرند و از حزب و تاریخ حزب و رفقای حزبی بنویسند!
الف
• هر قشر و طبقه اجتماعی «تاریخ را می گوید و می نویسد»، توده ای ها هم در این میان بیکار نبوده اند.
• مسئله بر سر این نیست.
• امروزه هر کس و ناکس مورخی است!
• مسئله این است که تاریخ با تمامت خود «گفته و نوشته» شود.
• حقیقت نیم بند فقط به درد عوامفریبی و خودفریبی می خورد.
• حقیقت فقط اگر تمامعیار باشد، حقیقت نامیده می شود.
• حقیقت نیم بند بدتر از دروغ است.
ب
وقت آن رسیده که دوستان توده ای نیز دست به قلم ببرند و از حزب و تاریخ حزب و رفقای حزبی بنویسند، نه برای آنکه در مقابل توده ای ستیزان قد علم کنند و یا مثلا قصد دفاع در مقابل تهمت های آنان داشته باشند، بلکه به این دلیل که تاریخ را باید گفت و نوشت تا نسل های بعدی بدانند.
• اگر دوستان توده ای دست به قلم ببرند و از حزب و تاریخ و رفقای «یک خواننده» بنویسند، در هر صورت به معنی پرچم افرازی در مقابل توده ستیزان کذائی خواهد بود، اگر برای تخریب اعتبار حزب توده نباشد.
• چون توده ای ها تاریخ را از دید خود تحریف خواهند کرد و یا توضیح خواهند داد.
• در هر صورت، هم با مقاومت توده ستیزان کذائی روبرو خواهند شد و هم با مقاومت روشنگران طرفدار حقیقت عینی.
• تاریخ نگاری هرگز بی بو و بی خاصیت و تهی از نیات و منافع طبقاتی نبوده و نخواهد بود.
• اگر بی بی سی و غیره از سوئی شاهزاده ای را به عرش اعلی می برند و از سوی دیگر گذشته بهتر حزب توده را به لجن می کشند، شاید نیت واقعی شان، نه تخریب حزب های رنگارنگ توده ، بلکه دمیدن روح تازه بر اندام بی رمق آنها ست.
• برای اینکه اینها همه، به همه چیز شباهت دارند، به غیر از حزب توده!
5
واهیک ک.ز
واهیک ک.ز
• پاسخ خوبی بود به افاضات خانم مهشید امیر شاهی در سایت بی بی سی
6
صدا
یادش گرامی
صدا
یادش گرامی
• من با وجود توده ای نبودنم، اولین جوانه های فکر کردن راجع به اینکه «زن بودن یعنی چه» را درسنین نوجوانی همراه با مطالب مجله ی «جهان زنان» تجربه کردم و کمی بعد تر هم با صدای مریم خانم فیروز.
• سال ها بعد تصویری از زندگی مریم فیروز در کتاب سه زن آقای مسعود بهنود یافتم.
• واقعا که چه زنی، چه دلی و چه زندگی ای.
• مریم فیروز درصورت واقعا شناخته شدنش فقط به حزب توده تعلق ندارد به همه زنان ایرانی و مبارزه آنها برعلیه نابرابری های دهشتناکی که با آن روبرو بوده و هستند، متعلق است.
7
گاف
الف
من با وجود توده ای نبودنم، اولین جوانه های فکر کردن راجع به اینکه «زن بودن یعنی چه» را درسنین نوجوانی همراه با مطالب مجله ی «جهان زنان» تجربه کردم و کمی بعد تر هم با صدای مریم خانم فیروز
• اولین و یا آخرین جوانه های فکر کردن راجع به اینکه «زن بودن یعنی چه» را هرگز نمی توان با مطالب مجله ی «جهان زنان» و صدای سردبیر آن تجربه کرد.گاف
الف
من با وجود توده ای نبودنم، اولین جوانه های فکر کردن راجع به اینکه «زن بودن یعنی چه» را درسنین نوجوانی همراه با مطالب مجله ی «جهان زنان» تجربه کردم و کمی بعد تر هم با صدای مریم خانم فیروز
• چون اولا جوانه تفکر را نمی توان تجربه کرد.
• ثانیا تجربه نتیجه شناخت نسبی واقعیت عینی است:
• با گرفتن آتش در مشت، دست می سوزد و موجود ذیشعور پس از حلاجی حسی و عقلی و کشف علت سوزش در می یابد که آتش سوزناک است.
• این را می گویند دانش تجربی.
• با خواندن مجله جهان زنان و شنیدن یاوه های سردبیر آن می توان اطلاعات درست و یا نادرست و بی بنیاد راجع به مسائل زنان بدست آورد.
• این را هرگز نمی توان تجربه نام داد.
ب
واقعا که چه زنی، چه دلی و چه زندگی ئی!
واقعا که چه زنی، چه دلی و چه زندگی ئی!
• اشراف زاده ها ـ چه زن و چه مرد ـ همه از دم چنین اند، حتی سگ ها و گربه های اشراف با سگان و گربگان توده ها فرق دارند.
• تنها چیزی که در دامان خانواده می آموزند، جسارت اشرافی، مخاطره جوئی، ماجراجوئی، عیاشی و برخی اوقات ریاضت گرائی است.
• آنها چه بسا در دوئل بر سر چیزهای بیهوده جان می گیرند و جان می بازند.
• اما در جهنم جامعه طبقاتی برای زنان «بی همه چیز» مولد همه چیز، عملا نه زنیتی می ماند، نه دلی و نه زندگی ئی!
ت
مریم فیروز درصورت واقعا شناخته شدنش فقط به حزب توده تعلق ندارد به همه زنان ایرانی و مبارزه آنها برعلیه نابرابری های دهشتناکی که با آن روبرو بوده و هستند، متعلق است!
مریم فیروز درصورت واقعا شناخته شدنش فقط به حزب توده تعلق ندارد به همه زنان ایرانی و مبارزه آنها برعلیه نابرابری های دهشتناکی که با آن روبرو بوده و هستند، متعلق است!
• ما بانو «صدا» را نمی شناسیم و هیچ پیشداوری در حق ایشان نداریم، ولی این حکم ایشان بوی وارد کردن نسبیتی را بر حزبیت مریم فیروز به مشام هر بنی بشر می آورد.
• پس از عضویت مریم فیروز در حزب طبقه کارگر، نه از تعلق او به طبقات ممتاز (شاهزادگی) نشانی می ماند و نه از موضع فکری و طبقاتی اشرافی ـ ارتجاعی او.
• مریم فیروز توده ای کمترین تفاوتی با زن دهقان و یا پرولتر توده ای ندارد.
• در حزب طبقه کارگر همه باید برابر باشند.
• مریم فیروز توده ای را نمی توان ملی کرد و متعلق به «همه زنان ایرانی» جا زد.
• برای اینکه زنان بلحاظ طبقاتی نه همگون، بلکه ناهمگونند و زنان متعلق با اقشار و طبقات انگل هرگز حاضر نمی شوند که خائنی از جنس مریم را صرفا به خاطر زنیتش خودی تلقی کنند.
• فرح پهلوی هرگز حاضر نخواهد شد، حتی نامی از مریم فیروز بر لب براند.
• مسائل اجتماعی به این سادگی نیست.
• با صدور فرمانی نمی توان مریم فیروز را ملی کرد و توده ای بودنش را نسبی.
8
میم نون
هرکسی از ظن خود
• با سلاممیم نون
هرکسی از ظن خود
• عیبی ندارد.
• هیچ عیبی ندارد:
1
• یکی شاهزادگی طرف را عمده و برجسته می کند، تا ماهیت طبقاتی حزبی را سرپوش نهد و ضمنا به سیستم سلطنتی خود مشروعیت ایدئولوژیکی و پسیکولوژیکی تمام ارضی ببخشد.
2
• حتی فیلم هم می سازند و نشان جهانیان می دهند.
• فیلمی که مهمانان توده ای سرشناس سابق با فیلم هالیوودی عوضی می گیرند.
• رسد آدمی به جائی!
3
• دیگری خاطره می نویسد و به مقاله ای راجع به مسائل حرمسرای قاجار پاسخ می دهد.
4
• یکی دیگر با توده ای نبودنش چیستائی زن را از «مجله جهان» زنان کذائی در می یابد و با صدای شاهزاده ارشاد می شود و با ملی سازی مریم خانم، نسبیتی را وارد توده ای بودن ایشان می سازد، رلاتیویزه می کند.
5
• صدای امریکا هم سیاوش کسرائی را ملی می کند تا از توده ای بودنش چیز درخوری و بدردخوری برای نسل بعد باقی نماند.
6
• آن یکی، زن پیر خرد و خراب را از شکنجه گاهی به شکنجه گاهی می برد و هر فحش آبداری را نثارش می کند، ولی توده ای بودنش را هرگز زیر علامت سوال نمی برد.• پیر زن می ایستد تا توده ای مادام العمر بوده باشد.
• ستایش انگیز است.
• اما هیچکس را از زنان تا زانو در لجن شالیزاران، از زنان مزارع گندم و چای، از زنان کارگاه های قالی بافی با ستون فقرات مخدوش ، با پاهای کج و کوله، بیمار و چه بسا نیمه مسلول، از زنان خانه ها و کارخانه ها سخنی نیست.
• اگر مجله جهان زنان نبود، اگر شاهزاده ای به یکی از سران حزب توده دل نباخته بود، اگر کمونیسم در آن روز، مد روز نبود، بانو «صدا» از مسئله زنان بی خبر می ماند.
• نگریستن با دیدن فرق دارد.
• می توان همه چیز را نگریست و چیزی ندید و می توان چیزی را ندیده، دید.
فیلتر طبقاتی شعور اجتماعی از این قرار است!
پایان
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر