• فلسفه مارکسیستی در پژوهش رابطه متقابل میان حسی وعقلی بر معارف علوم زیر متکی است:
1
• فیزیولوژی عصبی (نویرو فیزیولوژی)2
• سیبرنتیک3
• فیزیولوژی4
• علم زبان (زبانشناسی)5
• سمیوتیک6
• علوم منفرد11
• حسی وعقلی اگر چه بر شالوده های نویرودینامیکی (عصبی ـ پویای) مختلف پدید می آیند و از فرم های کیفی متفاوت انعکاس معنوی حکایت می کنند، اما ببرکت پیوندهای متنوع، با یکدیگر گره می خورند و برخلاف تصور نئوپوزیتیویسم نمی توان آنها را در پیوندهای منطقی خلاصه کرد.
12
• حسی نشاندهنده پیوند مستقیم ضمیر با جهان خارج است.
13
• اما هیچ مرحله حسی معرفتی خالص وجود ندارد.
• عناصر عقلی حتی با ادراک تحریکات بوسیله گیرنده های عصبی وارد عمل می شوند.
• چون هر گیرنده عصبی تنها به تحریکاتی واکنش نشان می دهد که متناسب با فیزیولوژی آن باشند. (تحریکات منطبق)
• (فیزیولوژی به علمی اطلاق می شود که با روندهای حیاتی و فونکسیونال (عملکردی) در ارگانیسم سر و کار دارد. مترجم )
14
• فیزیولوژی خودویژه ی گیرنده های عصبی انسانی اما نتیجه کشمکش عملی و نظری هزاران ساله انسان با محیط زیست خود بوده است:
• به قول مارکس، «تشکیل حواس پنجگانه، کار تمامت تاریخ جهان بوده است.»
15
• در تشکیل احساس ها و ادراک ها بمثابه فرم های حسی انعکاس سوبژکتیف معنوی، همواره عناصر عقلی شرکت دارند.
16
• به این دلیل است که انسان منفرد ـ برای مثال ـ در جریان زندگی خویش و انسان نوعی در جریان تاریخ نوع خویش، عادات ادراکی معینی را کسب می کند که خصلت اپریوریکی (ماورای تجربی) نسبی دارند و در تشکیل حسی نقش بازی می کنند.
17
• در اکت (عملیات) ادراک، تجارب و دانش های ذخیره شده به خدمت گرفته می شوند.
18
• بویژه ادراک ـ بمثابه تصویربرداری ـ با تفکر مفهومی و زبان پیوند دارد.
19
• بلحاظ توسعه تاریخی، توانائی انسان به تفکر عقلی بربنیان اشتغال به کار اجتماعی در تأثیر متقابل تنگاتنگ با زبان (که بتدریج پدید آمده) تشکیل شده است.
20
• اگرچه تفکر عقلی در روند شناخت به پیش شرط حسی نیاز دارد، اما دارای استقلال نسبی از حسی است.
21
• از این رو، تفکر عقلی می تواند بکمک عملیات خالص روی علائم، مفاهیم و سمبل ها با رعایت قواعد متدیکی معین و قوانین منطقی به معارف جدیدی دست یابد که شناخت حسی بی واسطه را به خطه آنان راه نیست.
• مراجعه کنید به به تفکر، شناخت
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر