۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

تمرین تفکر مفهومی (44)

ادامه تمرین
شین میم شین

• اندیشنده شعورمندی راجع به شاعری گفت:
• «‫اباذر شاعر بود و هنرمندی که سنگ دیگران را به سینه می زد.
• او کشاورز نبود، تا بلایی را ـ که به سرش آمده ـ بازگویی کند.
• اگر مقایسه هم کرده باشد، قلم شکسته یا بی جوهر و یا دهان بسته خویش را مد نظر نداشت.»

• ما برای ارزیابی نظر اندیشنده به تجزیه و بعد تحلیل توضیح ایشان می پردازیم تا ضمنا تفکر مفهومی را نیز کرده باشیم:

حکم اول
او شاعر بود و هنرمندی که سنگ دیگران را به سینه می زد.

• گفتیم که منظور اندیشنده شعورمند از مفهوم «دیگران»، توده های مولد و زحمتکش است که جامعه بشری را با تمامت عظمت غول آسایش بر شانه ستبر خود حمل می کنند و لذا سازنده جامعه و تاریخ نامیده می شوند.

• هنوز حرف خود را به پایان نبرده بودیم که سؤال سمجی مثل جنی سینه سپر کرد و دلیل خواست:
• چرا و به چه دلیل؟

1
تز «درک ماتریالیستی تاریخ»

• پاسخ به این پرسش را در اواسط قرن نوزدهم، حدود 160 سال پیش خردمندان توده های مولد و زحمتکش کشف و فرمولبندی کرده اند و تز مربوطه را «درک ماتریالیستی تاریخ» نام داده اند.

• وقتی از استنباط و یا درک ماتریالیستی سخن می رود، بلافاصله این نکته آشکار می گردد که درک دیگری هم وجود داشته و دارد که به «درک ایدئالیستی تاریخ» معروف است.


• درک ایدئالیستی تاریخ قدیمی تر است و برای تاریخ بانیان مختلف و متنوعی نسبت می دهد:
• خدا، روح مطلق، ایده مطلق، برگزیدگان و نخبگان، اندیشمندان و غیره.

• درک ماتریالیستی تاریخ اما برای جامعه و تاریخ، سازنده ای جز توده های مولد و زحمتکش نمی شناسد.

• چرا و به چه دلیل؟

• دلیل آن این است که شالوده هر جامعه را شیوه تولید مایحتاج مادی مردم تشکیل می دهد، شیوه تولید خوراک و پوشاک و مسکن و غیره.

• چرا و به چه دلیل؟

• دلیل آن این است که انسان ها قبل از هر چیز و هر کار، باید جذب و دفع خود با طبیعت خارج را سازمان دهند:
• باید رابطه دیالک تیکی داد و ستد با طبیعت بر قرار سازند:
• از طبیعت مواد مورد نیاز خود را برگیرند و پس از رفع نیاز خود ما بقی را به طبیعت واپس دهند.

• مثال:
• مواد غذائی را از طبیعت برگیرند و پس از هضم و جذب آن، مابقی را به صورت ادرار و مدفوع به طبیعت برگردانند.
• بدون این داد و ستد دیالک تیکی میان انسان (که موجودی طبیعی و اجتماعی است) با طبیعت، نه انسان می تواند ادامه حیات دهد و نه طبیعت می تواند تحول کیفی یابد و به جامعه بدل شود.

• همه موجودات زنده دیگر نیز همین رابطه دیالک تیکی داد و ستد را با طبیعت دارند.

• قطع این رابطه به معنی برگشت به اصل خواهد بود، به معنی مرگ موجود زنده خواهد بود، به معنی تجزیه ارگانیسم به عناصر ساده شیمیائی از قبیل کلسیم، هیدروژن، اکسیژن، ازت، کربن، فسفور، آهن، گوگرد و غیره خواهد بود.

2
فرق انسان با جانوران

• فرق اصلی انسان با جانوران این است که انسان فقط مواد حی و حاضر در طبیعت را برای بر قراری رابطه دیالک تیکی داد و ستد با طبیعت به خدمت نمی گیرد، بلکه طبیعت را بنا بر نیازهای خود تغییر می دهد:
• از الیاف گیاهان و پشم گوسفند ـ به عنوان مثال ـ جوراب و جلتقه و پولور و پالتو می سازد.
• از گندم نخست آرد می سازد و بعد نان می پزد.
• از دل سنگ آهن بدر می کشد و با آهن، گاوآهن می سازد.
• حیوانات بندرت می توانند به انجام کار نایل آیند.

• چرا؟

• برای اینکه انسان در روند کار و ببرکت کار اندیشیدن آموخته است، سخن گفتن آموخته است، به موجودی خردمند و متفکر بدل شده است و قارد به برقراری رابطه با همنوعان خویش و با طبیعت گردیده است و اجتماعی شده است.

• حیوانات نمی توانند با یکدیگر وبا طبیعت رابطه برقرار کنند.

• برای اینکه فاقد شعور لازمه اند.

• البته حیوانات توسعه یافته نیز نطفه هائی از رابطه واره ها با یکدیگر برقرار کرده اند.

• مورچه ها به عنوان مثال حتی تا حدودی تولید هم می کنند و نظم آهنینی را در روند توسعه خویش در همبود خود پدید آورده اند، زنبورها و میمون و غیره هم.
• اما انسان ببرکت کار و شعور به پیشرفت چشمگیری نایل آمده است.

3
مناسبات تولیدی تولیدی

• انسان ها برای تولید مایحتاج خود وارد روابطی با یکدیگر شده اند که به مناسبات تولیدی معروف گشته است.
• همین مناسبات تولیدی شالوه جامعه را تشکیل می دهد، شالوه هر جامعه را تشکیل می دهد.

• چرا؟

• برای اینکه در خارج از این مناسبات واقعی و عینی هرگز نمی تواند به تولید مایحتاج خود نایل آید.
• از این رو ست که مناسبات تولیدی را زیربنا و فرم و ساختار جامعه می نامند.

• چرا و به چه دلیل مناسبات تولیدی را فرم و ساختار جامعه می نامند؟

• برای اینکه مناسبات تولیدی فقط فرم و قالبی است که در درون آن تولید می شود.
• نه کمتر و نه بیشتر!

• حال این سؤال پیش می آید که اگر مناسبات تولیدی فرم است، پس محتوای آن کدام است؟

• برای اینکه همه چیز هستی در داربست دیالک تیکی قرار دارد.
فرم نمی تواند بدون محتوا باشد، همانطور که محتوا حتما باید فرم و قالبی داشته باشد.

ما به این سؤال در تمرین بعدی می پردازیم.
ایکاش خواننده ای در پی محتوای در خور آن می گشت و به گروه کار مجازی در فیسبوک کذائی، جان و زندگی می بخشید.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر