• آفت زده این باغ، ببینید کجایید
• یکبار دگر لشگر این شعبده هایید
• دستی بده، ای هموطن غرق تماشا
• وقت دگری نیست که از خواب درآیید
• هر بار که بازیگر این معرکه گشتید
• گفتند و نوشتند، براین شیوه رضایید
• این معرکه توهین به شعور همگان است
• ظلم و خفقان است، اگر نوش نمایید
• بی رأی شما، مهره همان است که باید
• بازیگر تصویر حماسی اش چرایید؟
• تحریم چنین است که در خانه بمانید
• بهتر که نباشید و به تصویر نیایید
• خلوت چو شود کوچه و بازار و خیابان
• دیگر نتوان گفت، هوادار شمایید!
بیت پنجم
• بی رأی شما، مهره همان است که باید
• بازیگر تصویر حماسی اش چرایید؟
• بی رأی شما، مهره همان است که باید
• بازیگر تصویر حماسی اش چرایید؟
• شرکت و عدم شرکت شما در انتخابات تغییری در ماهیت امر نمی دهد و همان مهره روی کار می آید که باید روی کار بیاید.
• از این رو، برای چه در تصویر حماسی آن نقش بازی می کنید؟
مفهوم «رأی»
• شاعر رأی مردم را تا حد هیچ تنزل می دهند.
• دادن و ندادن رأی بنظر ایشان یکسان و انتخابات توخالی و بی محتوا ست.
• انتخابات پارلمانی اما باید مورد تأمل قرار گیرد:
1
• دادن و ندادن رأی را، شرکت و عدم شرکت در انتخابات را نمی توان یکسان تلقی کرد:
• بی اعتنا به محتوا و ماهیت انتخابات، نفس شرکت در انتخابات و حضور در پای صندوق اخذ آراء، برای توده های مولد و زحمتکش نوعی تمرین دموکراسی است:
• نوعی تمرین برای فردای موعود است، که قدرت به دست اکثریت مردم سپرده خواهد شد و دموکراسی واقعی به معنی حاکمیت خلق برقرار خواهد گشت.
• کم بها دادن به شرکت توده های مولد و زحمتکش در انتخابات به معنی بی اعتنائی به تمرین دموکراسی است.
2
• رأی فی نفسه حاوی چیز معینی نیست:• مهم اسم نماینده ای است که انتخاب می شود و یا نمی شود.
• به عنوان مثال، می توان در انتخابات شرکت کرد و رأی خالی داد و بدین طریق، اعتراض خود را نسبت به محرومیت از انتخاب نماینده واقعی خویش نشان داد و ضمنا به تمرین دموکراسی پرداخت و از فشارهای مادی و معنوی رژیم حاکم در امان ماند.
3
بی رأی شما، مهره همان است که باید
بی رأی شما، مهره همان است که باید
• این حکم فی نفسه نادقیق است:
• بی رأی توده مهره فقط بظاهر همان خواهد بود، ولی در واقع سلب مشروعیت خواهد شد.
4
• انتخابات در همه دموکراسی های بورژوائی از امریکا تا اروپا، فرمال (صوری) است، ولی فرمالیته نیست.
• اصولا میان انتخابات و به قول شاعر معرکه و شعبده موسوم به دموکراسی بورژوائی در غرب و ایران تفاوت ماهوی وجود ندارد:
• در غرب هم «مهره همان می شود که باید باشد»، فقط فرم استتار پرفکت و ترفمند است، آن سان که دست طبقه حاکمه رو نمی شود و یا به آسانی رو نمی شود و اگر هم احیانا رو شود، بسرعت روپوشی می شود.
• شاعر نمی تواند از ترفندها و شعبده های انتخاباتی غرب بی خبر باشد.
5
• حقیقت را همیشه فقط می توان به مثابه حقیقت تام و تمام مورد مدافعه قرار داد و نه به مثابه حقیقت نیم بند.
• اگر شاعر ـ به مثابه روح جامعه و جهان ـ در صدد دفاع از حقیقت است، باید به محدوده جغرافیائی تمکین نکند.
• یعنی به همان سان از حقیقت در ایران دفاع کند که در آلمان و فرانسه و انگلستان و امریکا دفاع می کند.
• سکوت در اینجا و نعره در آنجا نشانگر دو روئی و تزویر خواهد بود.
• اگر شاعر در دفاع از دموکراسی پیگیر باشند، باید به افشای دموکراسی فرمال غرب نیز بپردازند و ماهیت فاشیستی پنهان آن را کشف و افشا کند.
• و گرنه خود به جرگه شعبده بازان و معرکه گیران خواهد پیوست.
بیت ششم
• تحریم چنین است که در خانه بمانید
• بهتر که نباشید و به تصویر نیایید
• تحریم چنین است که در خانه بمانید
• بهتر که نباشید و به تصویر نیایید
• در خانه ماندن و در تصویر نبودن، برای توده های مولد و زحمتکش تازگی ندارد.
• آنها دیری است که خانه نشین بوده اند و در تصویر نبوده اند.
• ولی تصمیم نهائی با خود آنها ست و حق نمی هند که کسی برای شان تعیین تکلیف کند.
• مگر اینکه کسی با استدلال علمی و تجربی صحت نظر خود را اثبات کرده باشد و خود پارساتر از طبقه حاکمه باشد.
• در آن صورت توده ها به خود او رأی خواهند داد، خواه در پای صندوق رأی و خواه در پای صندوق دل خونین خویش!
بیت هفتم
• خلوت چو شود کوچه و بازار و خیابان
• دیگر نتوان گفت، هوادار شمایید
• خلوت چو شود کوچه و بازار و خیابان
• دیگر نتوان گفت، هوادار شمایید
• شکی نیست.
• ولی اگر قرار باشد که توده های مولد و زحمتکش به طبقه حاکمه معینی اعتماد نکنند و به هواداری از نماینده و یا به قول شاعر، مهره آن برنخیزند، باید برابرنهاد و بدیلی پارساتر و پاکدامن تر عرضه شود.
• توده های مولد و زحمتکش بیشک تحصیلات عالیه ندارند، ولی پخمه نیستند تا هر کس بتواند آنها را به دنبال نخود سیاه بفرستد.
• ما پس از روی کار آمدن فوندامنتالیسم شیعی، شاهد شناخت و شعور شگفت انگیز توده های مولد و زحمتکش بوده ایم.
• شناخت و شعوری غریزی شاید که روشنفکر از خود و از توده بی خبر را به حیرت می افکند.
توده ها را نباید دست کم گرفت و پخمه حساب کرد!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر