۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

تمرین تفکر مفهومی (22)

شین میم شین

حافظ
طره شاهد دنیی همه بند است و فریب
عارفان بر سر این رشته مجویید نزاع
(دیوان حاافظ، چاپ هشتم، آذر 1352، انتشارات امیرکبیر ص 212)

• معنی تحت اللفظی این بیت عبارت از این است که دسته‌ موی ‌تابیده ‌در کنار پیشانی شاهد دنیا، بند و فریبی بیش نیست و لذا عارفان (اهالی معرفت و شعور و شناخت) نباید بر سر دنیا به نزاع برخیزند!

• برای تمرین تفکر مفهومی، نخست مفاهیمی را جستجو می کنیم که حافظ در این بیت به خدمت گرفته است:
• «طره شاهد»، «دنیا»، «بند و فریب»، «عارف»، «رشته»، «نزاع»

1
مفهوم «طره شاهد»
طره شاهد دنیی همه بند است و فریب

• حافظ زیبائی ها و لذات دنیوی را مورد انتزاع فکری و یا تجرید قرار داده و به مفهوم «طره شاهد» رسیده است، درست به همان سان که ما در تمرینی از حسن و حسین و علی و نقی به مفهوم «انسان» رسیده بودیم.

• دنیا (زیبائی ها و لذات دنیوی) بنظر حافظ به جوان مذکر خوش سیمائی شباهت دارد که با موهای تابیده در کنار پیشانی اش انسان ها را فریب می دهد:
• کسانی که فریب طره شاهد را می خورند، لذتی کوتاهمدت به نصیب می برند و کلی بی وفائی و بدقولی اضافه بر آن.

• حافظ بلحاظ فلسفی چه می کند؟

• او دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک طره و بند و فریب بسط و تعمیم می دهد و عارفان را از افتادن به بند و فریب دنیا هشدار.

• طنز زندگی را باش!


• کسی از جنس حافظ که مادام العمر، محو و مبهوت عناصر فرمال و ظاهری شاهد و ساقی است، به چرخش قلمی همه را بند و فریب محسوب می دارد و تحقیر می کند.

• ناگهان دنیا با همه زیبائی ها و لذات مادی و معنوی واقعی اش به سراب فریبائی شباهت پیدا می کند.

• چرا؟


• حافظ دلیل دارد، دلیلی واقعی!

• چون لذات دنیوی پایدار نیستند!
• چون عمر انسان ها کوتاه است و مال و منال پایان پذیر!

2
مفهوم «دنیا»
طره شاهد دنیی همه بند است و فریب

• حافظ همانطور که گفته شد، در نتیجه انتزاع تمامی منافع و علایق و دلبستگی های مادی و معنوی انسان ها به مفهوم «دنیا» می رسد.

• دنیا یکی از مقولات اساسی فلسفه اجتماعی ارتجاعی سعدی و حافظ و تئولوژی اسلامی است.


• جفت دیالک تیکی مقوله دنیی، مقوله عقبی است.

• حافظ در این بیت، بی آنکه خود بداند و بخواهد، دیالک تیک لذت و ریاضت را به شکل دیالک تیک دنیا و عقبا بسط و تعمیم می دهد و عملا نقش تعیین کننده را از آن ریاضت(عقبا) می داند.

• باورکردنی نیست، ولی واقعیت دارد.

• حافظ دنیا را با همه زیبائی ها و لذات واقعی اش تحقیر می کند و دام و تله ای تلقی می کند.
• مبلغ خستگی ناپذیر خوشباشی و عیاشی اکنون به تحقیر شاهد دنیا کمر بسته و شباهت غریبی به مرتاضان هندی پیدا کرده است.

• چرا؟


• برای اینکه منافع ایدئولوژیکی حافظ ،آنجا چنان ایجاب می کرد و اینجا چنین ایجاب می کند.


3
مفهوم «رشته»
عارفان بر سر این رشته مجویید نزاع

• حافظ منافع و علایق مادی و واقعی انسانی را به طره شاهد دنیا تشبیه می کند و عارفان را از نزاع بر سر این رشته مو منع می کند.

• حافظ در این بیت، دیالک تیک سوبژکت و اوبژکت را به شکل دیالک تیک عارفان و شاهد دنیا بسط و تعمیم می دهد و طره شاهد دنیا را بسان «رشته» پیوند میان آندو تلقی می کند.
• زیبائی ها و لذات دنیوی رشته پیوند میان سوبژکت و اوبژکت، انسان و شاهد دنیا تلقی می شود، رشته ای که نزاع بر سر آن ارزش ندارد.
• زیرا دام و تله ای بیش نیست، زیرا همیشگی، ابدی و پایدار نیست!

• فلسفه اجتماعی همه عوامفریبان لبریز از تناقضات رنگارنگ است.

• حافظ وسعدی نمی توانند از این قاعده کلی استثناء باشند.

4
مفهوم «عارف»
عارفان بر سر این رشته مجویید نزاع

• منظور حافظ از مفهوم «عارف»، اهل معرفت و شعور و شناخت است.
• او زیر بغل مخاطب هندوانه می گذارد تا بلکه از افشای تناقضات فلسفه اجتماعی اش پرهیز کند.
• حافظ با این مفهوم، انسان نوعی را به عارف و عامی طبقه بندی می کند و ممتازان جامعه را به پرهیز از افتادن به دام دنیا فرامی خواند.

5
مفهوم «نزاع»
عارفان بر سر این رشته مجویید نزاع

• حافظ با مفهوم «نزاع» مبارزه و ناگزیر مبارزه طبقاتی را در نظر دارد.
• حافظ طرفدار صلح اجتماعی است.
• وضع موجود باید حفظ و تحکیم شود.
• مبارزه طبقاتی اما وضع موجود را به خطر می اندازد.

• می توان گفت که حافظ در این بیت، دیالک تیک وحدت و تضاد را به شکل دیالک تیک سازش و نزاع بسط و تعمیم می دهد، بعد به بهانه فریبائی طره شاهد دنیا، قطب وحدت را بر تخت می نشاند و قطب تضاد (نزاع) را دور می اندازد و عملا دیالک تیک وحدت و تضاد را تخریب می کند.

• زیرا دیالک تیک تکقطبی (مونوپولار) نمی تواند وجود داشته باشد.

• به عبارت دیگر، حافظ به تبلیغ سازش طبقاتی و به تقبیح مبارزه طبقاتی می پردازد تا وضع چنان بماند که بوده و است و در به همان لولا بچرخد که تا کنون چرخیده است.

تئوری تسلیم و رضا، خط سرخی است که از سراسر فلسفه اجتماعی ارتجاعی حافظ می گذرد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر