بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد
بهرام خراسانی
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
1
حسین خیرخواه
ندیدن دو نکته اصلی
که نام بزرگان به زشتی برد
بهرام خراسانی
سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com
1
حسین خیرخواه
ندیدن دو نکته اصلی
• در این نوشته و در همه کامنت ها دو نکته اساسی نادیده گرفته شده است:
الف
نکته اول
نکته اول
• فرج سرکوهی در نوشته خود گفته که احسان طبری انسانی با دانش گسترده بود، اما در زمینه نظریه هیج نوآوری نداشته و نظریات مراجع مورد قبول خود را شرح کرده است.
• همین.
• من ندیدم که مخالفان سرکوهی به یکی از نوآوری های نظری اقای طبری اشاره کنند و یا نظر سرکوهی را رد کنند.
ب
نکته دوم
نکته دوم
• سایت اخبار روز، مقاله فرج سرکوهی را منتشر نکرده، اما انتقاد بر آن را که دو سه روز پیش از آن در سایت عصر نو منتشر شده بود، دوباره منتشر کرده است.
• وقتی با رفقای خودتان چنین می کنید وای بر مخالفان تان.
• برای همه کسانی که مقاله سرکوهی را نخوانده و اظهار نظر می کنند و برای اقای خراسانی که خوانده، اما به جای جواب جدی و ذکر نوآوری های طبری، مسائل متفرقه را مطرح کرده، می نویسم که نوشته فرج سرکوهی، مقاله یا یادداشت است و نه مصاحبه.
2
اندیشنده
اندیشنده
الف
احسان طبری انسانی با دانش گسترده بود
احسان طبری انسانی با دانش گسترده بود
• این ادعای آقای فرج سرکوهی بر هیچ فاکت و مدرکی مبتنی نیست.
• این ادعا نه حقیقت دارد و نه بیانگر چیزی است.
• آقای فرج سرکوهی بیشک معنی دانش را نمی دانند.
ب
طبری در زمینه نظریه هیج نوآوری نداشته.
طبری در زمینه نظریه هیج نوآوری نداشته.
• این نظر درستی است.
• طبری هم هرگز ادعای نوآوری تئوریکی نداشته اند.
• طبری که سهل است، حزب کمونیست شوروی هم نوآوری که سهل است، از درک اندیشه های کلاسیک های مارکسیسم ناتوان بوده و امروز به استالین پناه برده است.
ت
نظریات مراجع مورد قبول خود را شرح کرده است.
نظریات مراجع مورد قبول خود را شرح کرده است.
• آقای فرج سرکوهی شخصا فاقد شعور تئوریکی ـ مارکسیستی ـ لنینیستی اند و معلوم نیست که منظورشان از مراجع کذائی کیانند.
3
الف باران
حزبی که لنین رهبری اش را بدست داشت، کجا می توانست حزبی اصلاح طلب و سازشکار باشد!
الف باران
حزبی که لنین رهبری اش را بدست داشت، کجا می توانست حزبی اصلاح طلب و سازشکار باشد!
• حزب توده همان حزب توده ای نیست که در گذشته بود و همینطور هم "چریکهای فدایی خلق" یا "سازمان مجاهدین خلق"، حتی "جبهه ملی ایران".
• این سازمان ها و تشکیلات همان اصالت و هدفی را ندارند که در گذشته داشته اند و برای آن اهداف مبارزه کرده و صداقت خود را در گفتار و کردار به مردم نشان داده اند.
• اگر تز "آشتی طبقاتی" بجای "تضاد طبقاتی" جایگزین شود، دیگر مبارزهای وجود نخواهد داشت.
• این ایدئولوژی اگر مربوط به "نکیتا خروشچف" باشد دیگر فرقی نمیکند، تمام احزاب کمونیستی طرفدار حزب کمونیستی شوروی به احزاب رویزیونیستی و از جمله حزب توده ایران تبدیل شوند و شده اند.
• دیگر مبارزه طبقاتی در این احزاب رویزیونیستی حذف شده است.
• شوراها، اتحادیه ها، سازمان ها و احزاب سازشکار نقشی جز فرونشاندن خشم مردم محروم ندارند.
• حال این افراد اگر شخصیت های مشهوری چون رهبری کشورهای کمونیستی و یا احزاب کمونیستی آنها باشند، یا افراد سر شناسی چون آقای کیانوری، احسان طبری و هزاران اصلاح طلب دیگر با ایدئولوژی های متفاوت و از آنجمله سران اصلاح طلب جنبش سبز، چندان تفاوتی با هم ندارند:
• همه اصلاح طلبند و دغدغه آنها این است که این حکومت چرا به حرف آنها گوش نمی دهد و حضور خود را فقط برای نصیحت دولت ها می دانند و نه برای مبارزه نمودن با آنها!
• بیجهت نیست، وقتی کنگره چریکهای فدایی (اکثریت) بر گزار می شود، تمام تشکیلات اصلاح طلب و سازشکار از جمله حزب توده و جبهه ملی به کنگره پیام شادباش می دهند و در همه جا از یکدیگر پیشتیبانی می کنند، یا آقای "فرخ نگهدار" هم برای حزب توده، هم برای چریکهای اکثریت و هم برای جنبش سبز فعالیتی مشترک دارند!
• حضور و حیات مشی "اصلاح طلبی" مستلزم وجود یک حکومت ضدّ مردمی است که آنها می خواهند با سازشها و "رفرم" یک هیولای حکومتی را رام و مردمی کنند!
• شاهد آنها هم همان کشورهای اروپایی است!
• آنها فکر می کنند، یعنی در واقع برای مردم این باور را تبلیغ می کنند که حکومت های "جهان سوم" را هم مثل کشور های اروپایی با رأی و انتخابات می توان اصلاح کرد و یا تغییراتی جزئی داد.
• در همین مورد حزب توده در این نظام، حتی با تغییر یک نفر در یک سمت تلاش بی پایان می نماید!
• از طرف دیگر اصلاح طلبان هم فلاسفه خود را دارند.
• دلیلی نمی شود که فردی بسیار معروف و مشهور باشد و هر چه او گوید، درست باشد.
• آقای احسان طبری بجای "تضاد طبقاتی"، "همزیستی مسالمت آمیز" را انتخاب کردند همانگونه که نویسنده این مقاله به آن نیز معترف می باشند.
4
اندیشنده
اندیشنده
• ما برای تأمل روی نوشته الف باران، روی تزهائی از ایشان خم می شویم تا ضمنا نظرات خود را به محک زده باشیم:
1
حزبی که لنین رهبری اش را بدست داشت، کجا می توانست حزبی اصلاح طلب و سازشکار باشد!
حزبی که لنین رهبری اش را بدست داشت، کجا می توانست حزبی اصلاح طلب و سازشکار باشد!
• از این سرتیتر الف باران، طرز تفکر متافیزیکی می بارد.
• حزب لنین و هر حزب دیگر ـ به مثابه یک ارگان سیاسی و پدیده ای روبنائی ـ همیشه عناصر زیربنائی را در خود بازتاب می دهد.
• کتب ورسالات لنین بر ضد انواع و اقسام انحرافات ایدئولوژیکی، از این حقیقت امر پرده برمی دارند و نه از خلوص پرولتری بی چون و چرای حزبی که لنین رهبری اش را بدست داشت.
• تنوع تئوریکی و متدیکی در هر حزب و سازمان، امری طبیعی و قانونمند است.
• تنوع تئوریکی و متدیکی حتما هم نباید همیشه علت طبقاتی و اوبژکتیف داشته باشد.
• کوته بینی تئوریکی و عقب ماندگی فکری می تواند علل معرفتی ـ نظری داشته باشد و نه حتما ریشه طبقاتی.
2
حزب توده همان حزب توده ای نیست که در گذشته بود و همینطور هم "چریکهای فدایی خلق" یا "سازمان مجاهدین خلق"، حتی "جبهه ملی ایران"
حزب توده همان حزب توده ای نیست که در گذشته بود و همینطور هم "چریکهای فدایی خلق" یا "سازمان مجاهدین خلق"، حتی "جبهه ملی ایران"
• این را می گویند:
• «با چشم بسته غیب گفتن!»
• این را ضمنا می گویند:
• ساده لوحی!
• پرسه زدن در سطح پدیده ها و ناتوانی از رخنه در ذات آنها!
• وصف فضلفروشانه نمود چیزها و ناتوانی از درک ماهیت آنها!
• بازگوئی آنچه که عیان است و ناتوانی از توضیح علل و دلایل وضع موجود!
3
این سازمان ها و تشکیلات همان اصالت و هدفی را ندارند که در گذشته داشته اند و برای آن اهداف مبارزه کرده و صداقت خود را در گفتار و کردار به مردم نشان داده اند.
این سازمان ها و تشکیلات همان اصالت و هدفی را ندارند که در گذشته داشته اند و برای آن اهداف مبارزه کرده و صداقت خود را در گفتار و کردار به مردم نشان داده اند.
• بنظر الف باران سازمان های یادشده فاقد اصالت اند و اهداف قبلی را دنبال نمی کنند.
• به چه دلیل عینی و واقعی حزب توده و جبهه ملی اصالت ندارند؟
• بر اساس کدام تجدیدنظرهای برنامه ای و اصولی می توان به این نتیجه رسید؟
• جبهه ملی نماینده بورژوازی ملی ایران و اقشاری از فئودالیسم و اقشار بینابینی بوده است.
• کماکان هم چنین است.
• حزب توده نماینده سیاسی طبقه کارگر ایران بوده و واحدهای توده ای پراکنده کماکان بر همین روند و روال می رانند.
4
اگر تز "آشتی طبقاتی" بجای "تضاد طبقاتی" جایگزین شود، دیگر مبارزهای وجود نخواهد داشت.
اگر تز "آشتی طبقاتی" بجای "تضاد طبقاتی" جایگزین شود، دیگر مبارزهای وجود نخواهد داشت.
• ظاهرا بنظر الف باران آشتی طبقاتی و تضاد طبقاتی امری مطلقا سوبژکتیف است:
• مثلا حزبی و یا جبهه ای می تواند بطور وولونتاریستی (اراده گرایانه) و دلبخواهی تضاد طبقاتی را با آشتی طبقاتی جایگزین سازد.
• تضاد طبقاتی اما ـ قبل از همه ـ پدیده ای اوبژکتیف (عینی) است و بی اعتنا به احزاب و سازمان های سیاسی و صنفی وجود دارد.
• تا زمانی که جامعه به طبقات متضادالمنافع و متخاصم تقسیم شده، تضاد طبقاتی هم وجود خواهد داشت و تا زمانی که تضاد طبقاتی ـ عینی وجود دارد، مبارزه طبقاتی میان طبقات و نمایندگان سیاسی و ایدئولوژیکی آنها وجود خواهد داشت.
5
این ایدئولوژی اگر مربوط به "نکیتا خروشچف" باشد دیگر فرقی نمی کند، تمام احزاب کمونیستی طرفدار حزب کمونیستی شوروی به احزاب رویزیونیستی و از جمله حزب توده ایران تبدیل شوند و شده اند.
این ایدئولوژی اگر مربوط به "نکیتا خروشچف" باشد دیگر فرقی نمی کند، تمام احزاب کمونیستی طرفدار حزب کمونیستی شوروی به احزاب رویزیونیستی و از جمله حزب توده ایران تبدیل شوند و شده اند.
• سر و کله طرز تفکر الف باران کم کم از پشت پرده بیرون می زند:
• پیدا کردن سوبژکتی واقعی و یا واهی همان و تئوریزه کردن قضایا همان!
• بدین طریق ایدئولوژی کذائی خصلت طبقاتی خود را از دست می دهد و جزو دارائی معنوی شخصی به نام خروشچف می شود.
• ایدئولوژی خروشچف همان و تبدیل ناگهانی همه احزاب کمونیست به احزاب رویوزیونیست همان!
• اما رویزیونیسم به چه معنی است؟
• از کی تا حالا خروشچف و حزب کمونیست شوروی جزو رویزیونیست ها محسوب می شوند؟
• رویزیونیسم عبارت است از سیستم تجدید نظر در مارکسیسم (و یا در مارکسیسم ـ لنینیسم) که به بهانه بهسازی، تکمیل، توسعه و نوسازی آن صورت می گیرد.
• اما هدف اصلی رویزیونیسم عبارت است از حذف دیالک تیک ماتریالیستی و از بین بردن ماهیت انقلابی مارکسیسم مبنی بر تحول بنیادی جامعه و جایگزینی آنها با تئوری های فلسفی، تاریخی، اقتصادی و سیاسی مختلف بورژوائی.
• رویزیونیسم یک ایدئولوژی بورژوائی است و هدفش بگور سپردن روح انقلابی و ابتکار عمل طبقه کارگر و متحدین او در مبارزه بر ضد امپریالیسم و جنگ و به نفع صلح، دموکراسی، رهائی ملی و سوسیالیسم است.
• رویزیونیسم ـ بلحاظ ریشه های طبقاتی ـ محصول نفوذ بورژوازی انحصاری بر طبقه کارگر و جنبش کارگری است.
• حاملین رویزیونیسم عبارتند از اقشار و گروه های خرده بورژوائی و بخش هائی از طبقه کارگر که بوسیله امپریالیسم به فساد کشیده شده اند و به اریستوکراسی کارگری و بوروکراسی کارگری تعلق دارند.
• اینها پایگاه اجتماعی خاص رویزیونیسم را تشکیل می دهند.
• مراجعه کنید به رویزیونیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر