۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

ترانه مرغ جان

مجید نفیسی
دهم فوریه 2008

• مرغکی فرستاده خواهرم مرا
• بال و پر همه سپید
• دور چشم هاش کوفی نگار.

• حالیا نشسته پیش قاب عکسی از پدر
• بی خبر ز مرگ او و سوگ من.

• دست می برم تا بگیرمش ز روی رف
• می پرد ز دست من پرنده وار

• گویدم:

• «مکن مرا جدا ز صاحبم

• مرغ جان او شدم، چو رفت از میان ما.»

• در شگفت ز جادوی هنر
• آفرین برآورم ز دل به خواهرم

• کافریده دست های کوچکش
• مرغ جانِ مهربان پدر.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر