۱۳۹۰ دی ۱۹, دوشنبه

عرفان در شعر سایه

امیر هوشنگ ابتهاج (سایه) (6 اسفند 1306)

• دل بسته ام به باد، به بوی شبی که زلف
• بگشایی و مشام مرا مشکبو کنی

• اینجا ست یار گم شده، گرد جهان مگرد

• خود را به جوی سایه، اگر جست و جو کنی!

میم

• این شعر بلحاظ سرشتگی به عرفان دیرآشنا رد خور ندارد:
• شاعر دیالک تیک عاشق و معشوق را تخریب می کند.

• او از ذوب یار در خویشتن، از وحدت سوبژکت ـ اوبژکت، از ذوب معبود در عارف سخن می گوید.


• مراجعه کنید به عرفان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• عرفان ـ به عنوان یکی از فرم های شعور قرون وسطی ـ شمشیر دو لبه بوده:
• از سوئی پرچم مقاومت در برابر وضع موجود بوده و از سوی دیگر اشاعه دهنده ایراسیونالیسم (خردستیزی) بوده است.

• مراجعه کنید به ایراسیونالیسم و سلسله مقالات مربوط بدان، خرد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• عرفان امروز یکی از گشتاورهای مهم فسفه امپریالیستی است!
• عرفان امروز یکی از حربه های زهرآگین ایدئولوژی امپریالیسم است!
• عرفان امروز سرتاپا ارتجاعی است و اردوی کار چاره ای جز به مصاف کشیدن آن ندارد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر