عابد از طعمه های لطیف، خوردن گرفت و کسوت های نظیف، پوشیدن و ز فواکه (میوه جات) و مشموم (عطریات) و حلاوات تمتع یافتن و در جمال غلام و کنیزک نظر کردن.
تحلیلی از شین میم شین
سعدی
( گلستان با ب دوم، ص 82 ـ 85)
ملک در حال کنیزکی خوبروی پیشش فرستاد.
همچنین در عقبش غلامی بدیع الجمال لطیف الاعتدال.
عابد از طعمه های لطیف، خوردن گرفت و کسوت های نظیف، پوشیدن و ز فواکه (میوه جات) و مشموم (عطریات) و حلاوات تمتع یافتن و در جمال غلام و کنیزک نظر کردن.
• سعدی در این حکایت گلستان، از عابد عزلت گزینی سخن می گوید که پادشاهی به دیدارش می رود و او را به کاخ خویش دعوت می کند و ضمنا به او پیشنهاد عبادت در قصری از قصور شاهانه را می دهد و ساز و برگ عبادت لازمه را در اختیارش می گذارد:
• کوخ با کاخ، نان و پنیر با طعمه های لطیف، ژنده ها با کسوت نظیف، آب خالی با میوه جات و حلاوات، و حشرات و وحوش کریه زشت خوی با کنیزکان و غلامان خوبروی جایگزین می شود و در طرفة العینی عابد عزلت گزین به عیاشی خلوت نشین بدل می شود!
• با تغییر شیوه زیست، شیوه تفکر زیر و رو می شود!
• تغییر وجود اجتماعی به تغییر شعور اجتماعی منجر می گردد.
• آنچه که شیخ شیراز بلحاظ فلسفی انجام می دهد، عبارت است از بسط و تعمیم دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی به شکل دیالک تیک کوخ نشینی و پارسایی و دیالک تیک کاخ نشینی و عیاشی!
• حقیقت امری که سعدی در این حکایت موجز و مختصر اثبات می کند، همان حقیقت امری است که مارکس صدها سال بعد از مرگ او، پس از کشف غول آسای خویش تحت عنوان «درک ماتریالیستی تاریخ»، فرمولبندی خواهد کرد:
• دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی را و نقش تعیین کننده وجود اجتماعی در این دیالک تیک را:
• وجود اجتماعی انسان ها ـ در تحلیل نهائی ـ تعیین کننده شعور اجتماعی آنها ست و نه برعکس!
• برای تغییر هر همبود و هر جامعه باید به تغییر بنیادی وجود اجتماعی آن همبود و جامعه، به تغییر مناسبات تولیدی حاکم بر ان همبود و جامعه همت گماشت و به تغییر صرف شعور اجتماعی نمی توان امید بست.
• طرز تفکر (شعور) در کاخ و کوخ متفاوت و حتی متضاد است، زیرا طرز زیست (وجود) در کاخ و کوخ متفاوت و متضاد است.
• با تغییر طرز طرز زیست (وجود اجتماعی) انسان ها، زمینه واقعی ـ عینی برای تحول طرز تفکر و معیارها و هنجارهای ارزشی و اخلاقی فراهم می آید.
• در تیزبینی و ژرف اندیشی حکیم قرون وسطی نمی توان مبالغه کرد!
• از گنجینه لایتناهی سعدی باید آموخت!
• چنین میراث معنوی غول آسائی را کمتر ملتی به نصیب برده است!
• سعدی در این حکایت موجز، ضمنا طرز تفکر و شیوه کردوکار طبقه حاکم را به تشریح می نشیند:
• پادشاه می داند، که با جماعت عابد چه باید کرد.
• عابد را باید استحاله کیفی داد و به یکی از امثال خود مبدل ساخت.
• از این رو تمام اسباب بزرگی را برای عابد جنگل نشین برگخوار فراهم می آورد.
• اگرچه در اواسط قرن نوزدهم میلادی، فرزانگان زحمت برای اولین بار تز بسیار مهم موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ» را فرمولبندی می کنند، ولی از دیرزمانی بشریت به حقانیت و عملکرد آن واقف بوده است:
• انسانها چنان می اندیشند، که می زیند.
• با تغییر نحوه زندگی مادی انسان ها، زمینه برای دگرگونی طرز تفکر آنها هموار می شود.
• میان وجود اجتماعی و شعور اجتماعی رابطه دیالک تیکی برقرار است.
• به حکم دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی از پیله عابد جنگل نشین برگخوار، فئودالواره ای عیاش و خوشگذران بیرون می زند.
• تغییر وجود، تغییر شعور را الزامی می سازد.
• عابد دیگر فرصت عبادت پیدا نمی کند و به جای سیر در ملکوت، به گشت و گذار در اندام کنیز و غلام و به حظ بردن از اطعمه لطیف و البسه نظیف روی می آورد.
• هشتصد سال بعد در دیار سعدی، نه تنها عابدی واحد، بلکه مجموعه دستگاه روحانیت، ببرکت کسب قدرت سیاسی و اقتصادی به این روز خواهد افتاد.
آنگاه کلیه معیارهای ارزشی قرون وسطی، مد روز خواهد شد و جهنم جامعه به دو طبقه اجتماعی ظل الله و گدا تقسیم خواهد گشت!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر