شین میم شین
این در طبیعت تفکر فلسفی است که به هرآنچه که بطور بیواسطه وجود دارد، قناعت نکند، خود را در چارچوب تاریخی و اجتماعی صرف موجود محدود نسازد، بلکه چارچوب موجود را درهم بشکند، از آن پا فراتر نهد، بیندیشد و وارد خطه کلیت و اعتبار عام شود.
سعدی
( گلستان با ب دوم، ص 72 ـ 74 )
عنفوان شبابم غالب آمدی و هوی و هوس طالب.
این در طبیعت تفکر فلسفی است که به هرآنچه که بطور بیواسطه وجود دارد، قناعت نکند، خود را در چارچوب تاریخی و اجتماعی صرف موجود محدود نسازد، بلکه چارچوب موجود را درهم بشکند، از آن پا فراتر نهد، بیندیشد و وارد خطه کلیت و اعتبار عام شود.
سعدی
( گلستان با ب دوم، ص 72 ـ 74 )
عنفوان شبابم غالب آمدی و هوی و هوس طالب.
• سعدی در این حکم از غلبه نوجوانی و طلب هوی و هوس سخن می گوید.
• او با رئالیسم شگرفی، دیالک تیک وجود و شعور را به شکل دیالک تیک عنفوان شباب بسط و تعمیم می دهد و ضمنا، دیالک تیک غریزه و عقل را به خاطر خواننده خطور می دهد.
• چرا؟
• چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟
• نوجوانی (وجود) با کم تجربگی و کمدانی (شعور) توأم است:
• نوجوانی، دیالک تیکی از وجود و شعور است!
• نوجوانی، دیالک تیکی از وجود حقیر و شعور فقیراست!
• سعدی شاید خود به محتوای غنی حکم خود واقف نباشد.
• وجود و شعور همیشه دست در دست و شانه به شانه با هم می روند و در دیالک تیک وجود و شعور نقش تعیین کننده از آن وجود است.
• بیدلیل نیست که سعدی با غلبه عنفوان شباب (وجود، ماده) سخن آغاز می کند و به طلب هوی و هوس (شعور، روح) می رسد.
• این پاسخ ماتریالیستی صریح از سوی شیخ بی نظیر شیراز به مسئله اساسی فلسفه است:
• ماده بر روح و یا وجود بر شعور مقدم است و نقش تعیین کننده در چارچوب دیالک تیک یادشده از آن ماده و یا وجود است.
• ماتریالیسم همین است!
• ماتریالیسم که شاخ و دم ندارد!
• سعدی اما در عین حال دیالک تیک غریزه و عقل را به شکل دیالک تیک طلب هوی و هوس و غلبه عنفوان شباب بسط و تعمیم می دهد و از قدر قدرتی غریزه دفاع می کند، بویژه انجا که به سبب نوجوانی، عقل بی رمق و ناتوان است.
• غرایز طبیعی «مثل غول از بطری رها گشته» (یدالله مفتون امینی) دست به طغیان می زنند و نه تنها سدها و بندهای هنجاری و اخلاقی، بلکه حتی عقل را از سر راه خود می روبند و به پیش می تازند.
• غرایز طبیعی میلیون ها سال قبل از هنجارها، اخلاق و عقل پدید آمده اند و تکامل یافته اند تا مددکار همیشگی و وفادار هر موجود زنده باشند.
• هنجارها، اخلاق و عقل پدیده های اجتماعی و نوین اند.
• در دیالک تیک غریزه و عقل، نقش اصلی و تعیین کننده از آن غریزه است.
• بدون غرایز طبیعی، وجود انسانی حتی یک لحظه نمی تواند تضمین شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر