اتیک در مصر باستان
پروفسور ماتیاس کلاین
برگردان شین میم شین
ب
معنی اتمولوژیکی یونانی «سین ـ اتس»
برگردان شین میم شین
ب
معنی اتمولوژیکی یونانی «سین ـ اتس»
• این نسبت بیواسطه، خود نه تنها در معانی اول و دوم واژه «اتوس» انعکاس می یابد، بلکه در واژه های خویشاوند با واژه «اتوس» نیز خودنمائی می کند.
• مثلا واژه یونانی «سین ـ اتس» به معانی زیر است:
1
• به معنی همبائی و همزیستی 2
• به معنی معتاد (عادت کرده) به همدیگر 3
• به معنی قابل اعتماد بودن به همدیگر 4
• به معنی آشنا (و همچنین خویشاوند) بودن با همدیگر5
• به معنی از طریق عادات زیست و نوع زیست در پیوند با همدیگر بودن
ت
معنی اتمولوژیکی یونانی «سین ـ اتیا»
معنی اتمولوژیکی یونانی «سین ـ اتیا»
• واژه یونانی «سین ـ اتیا» به معنای زیر بوده است:
1
• به معنی سکونت در جوار همدیگر2
• به معنی همزیستی3
• به معنی رفتار دوستانه با همدیگر4
• به معنی همبائی و خویشاوندی انسان ها5
• به معنی عادت کردن6
• به معنی آداب و رسوم7
• به معنی عارف8
• به معنی تمرین • در زبان کنونی، پیوند اتمیولوژیکی میان واژه های «سکونت» و «عرف»، «عرفمندی» و یا «طایفه» و «اخلاقمندی» از بین رفته است.
• این پیوند اما نه تنها در زبان یونانی، بلکه همچنین در زبان آلمانی دیده می شود.
• در زبان آلمانی متعالی قدیم و متوسط کنونی میان واژه «سکونت» و «عادت» فرقی وجود ندارد.
• واژه «سکونت» نیز برعکس، به معنی «بودن، پرستاری کردن، عادت کردن» است.
• «عادت» اینجا با «سکونت»، یعنی با زندگی مبتنی بر همبائی انسان ها در پیوند بیواسطه قرار دارد.
• برای مدت مدیدی «عادت» و یا «سکونت» و «تمرین» و یا «تجربه و دانش عملی» به معنی واحدی بکار می رفتند.
• «تمرین» معنائی جز کاربست عملی عادات، معارف، آداب و رسوم، رفتار و غیره که از حوایج اوبژکتیف تولید و سکونت جمعی و همزیستی ناشی می شوند، ندارد.
• بعدها «تمرین» به مثابه جنبه و نمود خاص هستی و بود اجتماعی احساس شد و میان آن و «عادت» و یا «سکونت» تفاوت گذاشته شد و بعد اهمیت خودویژه آن برای حیات بشری شناخته شد و بنوبه خود بمثابه مبداء و شاقولی (ملاک و معیاری) برای وضع (آگاهانه) قواعد و هنجارهای رفتار اجتماعی مطلوب بکار گرفته شد.
• عرف و عادت، اتوس و یا اخلاق در مراحل آغازین تاریخ بشری عمدتا در شیوه رفتار مبتنی بر عادات، منطبق با عرف و عادت، یعنی شیوه رفتار عملی انسان ها نسبت به یکدیگر خلاصه می شد، که قبل از همه مدیون حوایج اوبژکتیف تولید و حیات اجتماعی اند، تا نیاز درونی سوبژکتیف افراد انسانی.
• این نیاز درونی، این شعور اخلاقی سوبژکتیف ـ همانطور که افلاطون و ارسطو هم بدان اشاره کرده اند ـ بطور تدریجی، از طریق «عادت»، «تمرین» و تربیت تشکیل می شود، یعنی بر مبنای کاربست عملی معارف، آداب و رسوم و تحت تأثیر تربیت بیواسطه اعضای منفرد کلکتیف، طایفه و قوم.
• کاربست عملی معارف و عادات، مثل هر کاربست دیگر ـ از همان آغاز ـ فقط بطور اوبژکتیف، یعنی بوسیله ضروریات زندگی الزامی نمی شود، بلکه همیشه در عین حال، نشانه و نمودار شعور عملی بیواسط و بی تمایز معین طایفه و همبود است.
• اما پایه و اساس و نیروی محرکه پیدایش، توسعه، دوام و قوام عرف و عادت، آداب و رسوم، نه در شعور، بلکه بیشتر در حوایج اوبژکتیف تولید، توزیع و حیات اجتماعی (همزیستی در همبود) بطور کلی است.
اینجا، یعنی در سیستم مناسبات اجتماعی مادی، در روابط مبتی بر وابستگی انسان ها و در نیازمندی آنها به یکدیگر است که اتوس و یا اخلاق منشاء خود را دارد.
در خارج از این پیوند نمی توان به درک آن نایل آمد.
در خارج از این پیوند نمی توان به درک آن نایل آمد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر