شین میم شین
این در طبیعت تفکر فلسفی است که به هرآنچه که بطور بیواسطه وجود دارد، قناعت نکند، خود را در چارچوب تاریخی و اجتماعی صرف موجود محدود نسازد، بلکه چارچوب موجود را درهم بشکند، از آن پا فراتر نهد، بیندیشد و وارد خطه کلیت و اعتبار عام شود.
سعدی
این در طبیعت تفکر فلسفی است که به هرآنچه که بطور بیواسطه وجود دارد، قناعت نکند، خود را در چارچوب تاریخی و اجتماعی صرف موجود محدود نسازد، بلکه چارچوب موجود را درهم بشکند، از آن پا فراتر نهد، بیندیشد و وارد خطه کلیت و اعتبار عام شود.
سعدی
(گلستان با ب اول، ص 58 ـ 59)
• تشنه سوخته در چشمه روشن، چو رسید
• تو مپندار که از پیل دمان اندیشد
• سعدی برای اثبات نظر خویش، قصه تشنه ای را نقل می کند که به سر چشمه ای روشن می رسد، ولی چشمه یاد شده در اشغال پیل دمان است:
• تشنه یا باید به خاطر پیل از آب صرفنظر کند و یا برغم خطر رفع تشنگی کند.
• سعدی بر آن است که تشنه ـ بی اعتنا به پیل ـ رفع تشنگی خواهد کرد.
• ما باید برای کشف صحت و سقم ادعای سعدی به تفکر مفهومی متوسل شویم.
• اما چگونه؟
• ما باید مفاهیم عامی را که سعدی بسط و تعمیم داده پیدا کنیم.
• تشنگی و رفع تشنگی!
• ترس از پیل و صرفنظر از رفع تشنگی!
• بی هراسی از پیل و رفع تشنگی!
• رفع تشنگی یکی از نیازهای غریزی بشری است:
• اگر انسان آب نخورد، می میرد!
• ما بدین طریق به مقوله غریزه می رسیم.
• هیچ مفهوم و مقوله ای بدون ضد دیالک تیکی اش وجود ندارد.
• چرا؟
• برای اینکه مفاهیم و مقوله ها تصاویر چیزهای واقعی اند و چیزهای واقعی همیشه جولانگاه اضداد اند، جولانگاه دیالک تیک اند.
• ضد غریزه عقل است:
• بدین طریق، به دیالک تیک غریزه و عقل می رسیم!
• سعدی دیالک تیک غریزه و عقل را به شکل دیالک تیک رفع تشنگی و هراس از خطر پیل بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن غریزه (رفع تشنگی) می داند.
• آنجا که بود و نبود، مرگ و نیستی ارگانیسم مطرح است، در دیالک تیک غریزه و عقل، غریزه بقا یکه تاز بلامنازع میدان می شود و همه غرایز دیگر از جمله غریزه ترس را و حتی عقل خودمختار را دهن بند می زند.
• برای تشنه سوزان، دسترسی به آب به هدف الاهداف مبدل می شود و غریزه ترس و عقل زیر فرمان غریزه بقا در می آید و چه بسا مفلوج می شود.
• علت این امر در این است که دیالک تیک جذب و دفع تعیین کننده ترین دیالک تیک هر ارگانیسم است و لذا همه غرایز و حتی عقل باید تابع و خدمتگزار این ابردیالک تیک باشند و تنها پس از تضمین حیات ارگانیسم، نقشی برای ایفا به عهده بگیرند.
• در تضاد قرار گرفتن عقل با غرایز، بویژه غریزه بقا می تواند حتی به سرکوب خشن عقل از سوی غریزه منجر شود، آن سان که دیالک تیک غریزه و عقل تخریب شود، غریزه یکه تاز خود کامه میدان وجود شود و موجود زنده به جنون دچار آید و سودائی جز ارضای نیازهای غریزی نداشته باشد.
• غریزه بقا پس از سیراب کردن ارگانیسم، غرایز دیگر و عقل را دوباره از حالت بیهوشی در می آورد و فعال می کند.
• آنگاه موجود خردمند می فهمد که در مخاطره پیل دمان بوده و قطرات حیات بخش آب چه ارزش بی نظیری داشته اند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر