کنفرانس امنیت و همکاری اروپا
پروفسور هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطان پور
بخش پنجم
وظایف مبرم تئوری امروز!
سومین وظیفه مبرم
• هم استالین و هم مائو به این جهت دیالک تیک تاریخ اشاره کرده اند.
• حتی پس از برقراری مناسبات مالکیت سوسیالیستی، بسیاری از انسان ها برای مدت مدیدی نمی توانند به سمتگیری در راستای معیارهای ارزشی و انتظارات سوسیالیستی روی آورند.
• قدرت شعور فقط به نفع انقلاب عمل نمی کند، بلکه به نفع مقاومت ارتجاعی و ضد انقلاب علنی و عریان نیز عمل می کند.
• و گرنه درک پدیده هائی مانند خروشچف و گورباچف غیر ممکن می گردید.
• هر تئوری ساختمان سوسیالیسم (و ما علاوه بر تئوری انتقاد از سرمایه داری، به چنین تئوری ئی نیز نیاز داریم، تا آماج های خود را به روشنی نشان دهیم) باید کیفیت مبارزه طبقاتی برای دفاع از حاکمیت سیاسی پرولتری بدست آمده را تعیین کند.
• مراجعه کنید به آماج، آماجگرائی، تله ئولوژی، تله ئونومی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• ما قبل از انقلاب، بر ضد سیستم دولتی حاکم مبارزه می کنیم و بعد از انقلاب پیروزمند، باید برای پی ریزی جامعه ای فارغ از حاکمیت، حاکمیت پرولتاریا را برقرار سازیم.
• قدرت دولتی پرولتاریا به سبب تهدیدات داخلی و خارجی، نمی تواند بدون داشتن دستگاه فشار به هدف خود برسد.
• اتحاد شوروی در فاصله دو جنگ جهانی اول و دوم در این وضع قرار داشت.
• این وضع، تحت شرایط مشابه، تکرار خواهد شد.
• ما باید بلحاظ تئوریک، برای این مرحله تدارک ببینیم، اگر نمی خواهیم همان اشتباهاتی را مرتکب شویم، که در اولین تلاش برای ساختمان سوسیالیسم مرتکب شده ایم.
• شکی نیست، که هر جامعه سوسیالیستی که در محیط خصمانه و کاپیتالیستی توسعه می یابد، باید در مقابل مداخلات و توطئه های براندازی قادر به دفاع از خود باشد.
• جامعه سوسیالیستی نباید بگذارد که عمل سیاسی و آماج های برنامه ای اقتصادی اش بوسیله دشمن دیکته شود.
• توطئه موسوم به مصوبات (کنفرانس امنیت و همکاری اروپا) (ک . اس. زد. ای) ، همانطور که غرب امروز از بیانش امتناعی ندارد، به نیت رخنه و نفوذ در سوسیالیسم بوده است.
• گشتاورهای صرفنظرناپزیر هر برنامه تحول درازمدت به شرح زیرند:
1
• وحدت سیاسی رهبری دولت سوسیالیستی2
• از بین بردن بنیان های اقتصادی ساختارهای طبقاتی3
• تجدید تربیت توده ها• اما همزمان، باید به این مسئله واقف بود که تحول جامعه به سوسیالیسم، تنها به شرط شرکت اکثریت مردم می تواند امکان پذیر گردد.
• و این معنای انجام وظایف زیرین است:
1
• گسترش روزافزون شرکت مردم در کردوکارهای دولتی
2
• تشکیل فرم های از پائین به بالا ساختار بندی دموکراسی
3
• توسعه ابتکارات خودگردانی، فونکسیون های شرکت در تصمیمگیری ها در کارخانه و دیگر محل های کار و زندگی
• بسیاری از این نکات در قانون اساسی اتحاد شوروی درج شده بود، ولی فقط در برخی عرصه ها جامه عمل پوشیده بود.
• دموکراتیزه کردن جامعه، اما یک کل است و باید در همه عرصه ها تحقق یابد.
• تضاد میان آماجگذاری و تحقق بخشی آماج ها، در وهله اول، نه در شعور دست اندرکاران سیاسی، بلکه در ناهماهنگی های عینی است، که مشخصه هر دوران گذار از هر فرماسیون اجتماعی به فرماسیون اجتماعی دیگر است و بی تردید در ضمیر انسان ها انعکاس می یابد و به همین دلیل هم می توانند از طریق تآمل تئوریکی حل شوند.
• شکی نیست که آزادی چالش تئوریک پیش شرط لازم برای برخورد با این تضادها و کشف استراتژی های عملی برای ساختمان فرم سازمان اجتماعی است.
• اما در این مسئله هم شکی نیست که مبارزات قدرت طلبانه فراکسیونی، خطری جدی برای رژیم بی ثبات جدیدالتأسیس محسوب می شود و اگر خود طرفین دعوا هم نخواهند، در عمل به نفع دشمن تمام می شود.
• چون وحدت حزب، بمثابه فرم سازمانی نیروهای انقلابی، شرط لازم برای قدرت عمل داشتن آن است.
• ضمنا باید دانست که در جریان ساختمان جامعه نوین می تواند در حزب، در مورد مسائل و نحوه اجرای آنها اختلاف نظر وجود داشته باشد.
• فقط و فقط اگر در حزب سطح تئوریکی بالائی وجود داشته باشد، امکان آن پدید می آید که اختلاف نظرها نه از طریق دسته بندی و باندبازی سیاسی، بلکه از طریق استدلال منطقی حل شوند.
• اما از آنجا که اینجا، اختلاف نظرها ـ بر خلاف پلورالیسم بورژوائی ـ ناشی از اختلاف منافع طبقاتی نیستند و هدف، کشف بهترین راه حل برای معضلات اجتماعی است، پس تصمیمات هم باید بر بنیان نظر کلی مبتنی بر بحث و استدلال علمی صورت گیرند و جامه هنجار عمل مشترک در بر کنند.
• مدل پارلمانتاریسم بورژوائی را نمی توان در مرحله ساختمان فرم اجتماعی نوین سرمشق خود قرار داد.
• عیب و نقص بزرگ اتحاد شوروی در ساختمان سوسیالیسم، که عواقب ناگوار و مصیبت باری را موجب شد، عبارت از این بود، که ساختارهای قدرت، که دیکتاتوری پرولتاریا می بایستی بوسیله آنها اجرا شود، به شکل خودپو و لذا بوروکراتیک ـ پلیسی ـ دولتی تشکیل شدند و در باره مسائل قانون اساسی بحث عملی مؤثری صورت نگرفت.
در نتیجه، قانون اساسی کیفیتا عالی سال ۱۹۳۶ می بایستی فاقد شالوده جدی در زندگی واقعی بماند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر