۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه

جامعه بورژوائی و دولت: هگل، مارکس و دو نوع از لیبرالیسم (12)

پروفسور دومه نیکو لوسوردو
برگردان یدالله سلطان پور

7
دو نوع لیبرالیسم

• هگل ضمن طرفداری از قدرت مرکزی نیرومند به معنای ضد فئودالی آن، در باره سلطنت انتخابی در لهستان نیز بدرستی حکم منفی صادر می کند.
• (هگل، «فلسفه حقوق»، پاراگراف 281 الف )

• ایلتینگ در این انتقاد هگل، موضعگیری ئی به نفع «اصل سلطنت طلبی» و نهایتا به نفع ایدئولوژی رستاوراسیون می بیند.
• (ایلتینگ، 1973، ص 105 ـ 107)

• (رستاوراسیون یعنی استقرار مجدد مناسبات اجتماعی ـ سیاسی ئی که ببرکت انقلاب سرنگون شده است. مترجم)

• سلطنت انتخابی اما بمراتب شدیدتر از سوی مارکس محکوم می شود.


• مارکس سلطنت انتخابی را نه فقط ابزار اشراف فئودال لهستان، بلکه علاوه بر آن، ابزار اوتوکراسی (حکومت مطلقه) تزاریستی و گسترش طلبی آن تلقی و محکوم می کند.
• «آزادی جمهوری خواهانه» که از طرف طرفداران «سلطنت انتخابی» و مخالفان قدرت مرکزی نیرومند مورد تجلیل خارق العاده قرا می گیرد، پس از تحلیل دقیق، ماهیت خود را به مثابه «دموکراسی اشراف فئودال» و زیر یوغ کشیدن رعایا آشکار می سازد.
• (مارکس، 1961، ص 10، 122)

• این کمترین ربطی به ایدئولوژی رستاوراسیون ندارد.

• اما آیا حداقل می توان از آن به مثابه آنتی تز روشن و واضحی بر سنت لیبرالی سخن گفت؟

آدام اسمیت (1723 ـ 1790)
فیلسوف اخلاق و اقتصاد دان کلاسیک اسکاتلندی

• برگردیم به آدام اسمیت!

• او در رابطه با نظام ارباب ـ رعیتی در اروپای شرقی به بررسی ئی مبادرت می ورزد.
• نظام ارباب ـ رعیتی در اروپای شرقی شباهت زیادی به برده داری فوق الذکر در امریکا دارد.

• این درست است که در نظام ارباب ـ رعیتی چکوسلواکی (بومین)، مجارستان و کشورهائی که پادشاه انتخاب می شود، قاعدتا نمی تواند اوتوریته بزرگی وجود داشته باشد.

• (آدام اسمیت، 1982، ص 455، درس در سال 1766)

• اقتصاد دان لیبرال بزرگ (آدام اسمیت) هم بسان هگل و مارکس، سلطنت انتخابی را به مثابه پارسنگ «آزادی» کلان زمینداران و کلان برده داران محکوم می کند و در عوض سلطنت موروثی را به مثابه «اوتوریته بزرگ» توصیه می کند.
• گفته می شود که او برای امریکا نیز حاضر بوده، حتی یک «رژیم استبدادی» را بپذیرد.

• اکنون معلوم می شود که پرچم آزادی را اشراف فئودال و یا حتی برده داران نیز می توانند بر افرازند.

• هگل به این حقیقت امر وقوف روشن دارد.

• از این رو ست که او از شعار «آزادی» که کلان زمینداران بر زبان می رانند، اخطار می دهد و به نتیجه گیری زیر دست می زند:

• «وقتی کسانی از آزادی سخن می گویند، همیشه باید دقت کرد که آیا آنها در لفافه آزادی، در واقع از منافع خصووصی سخن می گویند و یا نه!»
• (هگل، «فلسفه حقوق»، ص 902 )

• لنین به این استنتاج هگل علاقه و اشتیاق خارق العاده از خود نشان می دهد.

• لنین در آن، توجه جدی هگل به «مناسبات طبقاتی» را کشف می کند و حتی «نطفه های ماتریالیسم تاریخی» را.

• (لنین، 1954، ص 172 ـ 174)

• لنین ـ بسان هگل و برعکس توکه ویل ـ از دو پهلوئی مقوله آزادی اخطار می دهد:

«آزادی حرف بزرگی است.
اما زیر علم آزادی صنعت، جنگ های غارتگرانه بسیاری به راه افتاده و زیر علم آزادی کار، زحمتکشان مورد چپاول بی رحمانه قرار گرفته اند!»
(لنین، 1955، ص 364 174)
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر