فرانتس مرینگ (1846 ـ 1919)
نویسنده، مورخ و سیاستمدار مارکسیست
سردبیر روزنامه خلق لایپزیگ
از مخالفان خط مشی برنشتاین و از مؤسسان انجمن اسپارتاکوس به همکاری با کارل لیب کنشت و روزا لوکزامبورگ
نویسنده، مورخ و سیاستمدار مارکسیست
سردبیر روزنامه خلق لایپزیگ
از مخالفان خط مشی برنشتاین و از مؤسسان انجمن اسپارتاکوس به همکاری با کارل لیب کنشت و روزا لوکزامبورگ
پروفسور ورنر شوفن هاور
پروفسور مانفرد بور
برگردان شین میم شین
I
مفهوم بیگانگی حربه جدیدی برای حمله بر مارکسیسم
برگردان شین میم شین
I
مفهوم بیگانگی حربه جدیدی برای حمله بر مارکسیسم
• مفهوم بیگانگی، نه مجموعه وضع و حال جامعه مورد نظر را، بلکه عمدتا تأثیرات متقابل کردوکار انسانی بر خود انسان ها را منعکس می کند.
• از این رو ست، که مفهوم بیگانگی نمی تواند در جامعه تحلیل مارکسیستی (در جامعه شناسی مارکسیستی) به طور ایزوله شده مورد استفاده قرار گیرد.
• بورژوازی ـ در حال حاضر ـ مفهوم بیگانگی را برای انتقاد از مارکس به خدمت گرفته است.
• از زمان انتشار «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی» مارکس، در سال 1932، هیچ مفهومی (در سراسر تاریخ تشکیل مارکسیسم) به اندازه مفهوم بیگانگی از سوی مخالفان رویزیونیستی و بورژوائی مارکسیسم مورد سوء استفاده قرار نگرفته است.
• هدف اصلی مخالفان بورژوائی و رویزیونیستی مارکسیسم در استفاده مکرر از مفهوم بیگانگی ـ که از سوی مارکس در «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی» مطرح شده ـ به شرح زیر است:
1
• تجدید نظر در آموزش های انقلابی اصلی2
• تجدید نظر در اصول اصلی کمونیسم علمی3
• بویژه به هداف زیر:الف
• به قصد پاره کردن رشته پیوند میان تئوری علمی و طبقات
ب
• به قصد پاره کردن رشته پیوند میان تئوری علمی و مبارزه طبقاتی
ت
• به قصد پاره کردن رشته پیوند میان تئوری علمی و دیکتاتوری پرولتاریا
پ
• به قصد از بین بردن تئوری انقلاب سوسیالیستی بطورکلی
• وسایلی که آنها در این زمینه به خدمت می گیرند، وسایل طبیعتا ساده ای اند و در صورت داشتن اطلاع از قضیه می توان بآسانی به چند و چون شان پی برد.
• نتایج حاصله از این طریق، نمی توانند در مقابل انتقاد فلسفی تاب مقاومت بیاورند.
1
ترفندهای سوء استفاده از مفهوم بیگانگی
ترفندهای سوء استفاده از مفهوم بیگانگی
• هدف از سوء استفاده از مفهوم بیگانگی تجدید نظر در مارکسیسم است.
• دشمنان مارکسیسم میان آثار پیشین مارکس و «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی» و آثار بعدی و پخته تر او تمایز چه بسا عظیمی می گذارند، تمایزی که در واقع موجود نیست:
1
ترفند اول
ترفند اول
• توسعه فکری پیشرونده مارکس مورد انکار قرار می گیرد و آثار او که بعد ازانتشار مانیفست حزب کمونیستی منتشر شده اند، بمثابه سقوط و زوال تلقی می شوند.
2
ترفند دوم
ترفند دوم
• «انتقاد از اقتصاد سیاسی»، «سرمایه» و دیگر آثار مارکس، در مقایسه با «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی»، بمثابه آثاری بلحاظ فکری فقیر و در بهترین حالت بمثابه نوشتجاتی کم و بیش ارزشمند در باره اقتصاد سیاسی قلمداد می شوند.
• بدین طریق، این تصور اشاعه داده می شود که گویا آثار دیگر مارکس خطوط فکری و احکام مؤکد هومانیستی ئی را که در آثار پیشین او وجود داشته است، ندارند.
3
ترفند سوم
ترفند سوم
• میان مارکس و انگلس تضادی سرهم بندی می شود:
• انگلس به سطحی و عامیانه کردن ایده های مارکس متهم می شود.
• حضرات به اثر پیشین انگلس، تحت عنوان «طرح هائی راجع به انتقاد از اقتصاد ملی» که تأثیر ماندگاری بر توسعه فکری مارکس بجا نهاده بود، اصلا اشاره ای نمی کنند.
• به این حقیقت امر که «ایدئولوژی آلمانی» را مارکس و انگلس مشترکا نوشته اند، اشاره ای حتی نمی شود، اگرچه مارکس به اهمیت این دو اثر در تکامل ایده های خود به کمونیسم علمی مؤکدا اشاره کرده است.
4
نتیجه گیری نهائی
نتیجه گیری نهائی
• آنگاه مخالفان بورژوائی و رویزیونیستی مارکسیسم به این نتیجه می رسند که اکنون (یعنی پس از انتشار «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی») آثار مارکس باید از نو مورد ارزیابی قرار گیرند و مارکسیسم باید نه بر مبنای مانیفست و سرمایه، بلکه بر مبنای «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی» مورد تفسیر قرار گیرد.
*****
• اینکه هدف آنان نه ارزیابی مجدد آموزش مارکس، بلکه بی اعتبار کردن آن است، به خودی خود روشن است و تحلیل های منتقدین مختلف مارکس تأییدی بر صحت این ادعا ست:
2
منتقدین مارکس
منتقدین مارکس
1
اریش تیر
اریش تیر
• اریش تیر اثر خود تحت عنوان «انسانتصویر مارکس جوان» را با این جمله آغاز می کند:
• «مارکس جوان کشف زمانه ماست!»
• و نتیجه نهائی بررسی او این می شود که «آنتروپولوژی مارکس کاملا قابل توسعه است، بی آنکه به قانون ارزش و مسائل مربوط بدان نیاز» افتد و این امر موجب طرح مسئله «رابطه میان مارکس واپسین و مارکس جوان» می شود.
2
روبرت تاکر
روبرت تاکر (متولد 1918 در میسوری)
مورخ، نویسنده، شوروی شناس، کارمند سفارت آمریکا در مسکو
او و همسر روسی اش از پروفسورهای دانشگاه پرینستون بوده اند
روبرت تاکر
روبرت تاکر (متولد 1918 در میسوری)
مورخ، نویسنده، شوروی شناس، کارمند سفارت آمریکا در مسکو
او و همسر روسی اش از پروفسورهای دانشگاه پرینستون بوده اند
• روبرت تاکر نیز به همین سان، در کتابش تحت عنوان «کارل مارکس ـ توسعه اندیشه او از فلسفه به اسطوره» می نویسد:
• «کشف این سیستم اولیه مارکس به پیدایش نظریات جدید در باره مارکسیسم پر و بال داده که بویژه در غرب مدت زمان طولانی جدا از یکدیگر توسعه یافته اند.
• حداقل می توان گفت که تصور عام در باره مارکس در قرن بیستم عوض شده است.»
• «این تصور جدید، مارکس را نه به عنوان یک تحلیلگر اجتماعی، که قصد شدنش را در سر داشت، بلکه بیشتر بعنوان یک مورالیست (معلم اخلاق) و یا فردی از قبیل متفکران مذهبی نشان می دهد.
• نظر قبلی که سوسیالیسم علمی یک سیستم علمی است، هرچه بیشتر جای خود را به این نظر می دهد، که آن در هسته خود یک سیستم فکری اخلاقی و مذهبی است.»
• دو جمله آخر بسیار مهمند:
• اریش تیر، مارکس را بدون قانون ارزش و نهایتا بدون قانون اضافه ارزش می خواهد و
• روبرت تاکر می خواهد مارکس را به مثابه تحلیلگر جامعه بورژوائی با مارکس مورالیست جایگزین سازد که مسئولیتی به عهده نمی گیرد، در پی احقاق حق و حقوق کسی نیست و «بیشتر به متفکران مذهبی شباهت دارد.»
• ما اینجا با یک گرایش اصلی بورژوائی انتقاد از مارکس سر و کار داریم :
• گرایشی که آثار علمی مارکس را از آرمان سیاسی او که با هم پیوند تنگاتنگ و ناگسستنی دارند، جدا می کند.
• گرایشی که آموزش مارکس را چنان مورد تفسیر قرار می دهد که آن با طبقه کارگر ـ بمثابه جنبش تاریخی واقعی ـ و با سوسیالیسم ـ بمثابه قدرت تاریخی واقعی عصر حاضر ـ در تضاد قرار می گیرد.
• روبرت تاکر این نیت را آشکار و بی پرده بر زبان می راند:
• «امروزه بسیاری با شنیدن مفهوم مارکسیسم، بسادگی به ایدئولوژی کمونیستی می اندیشند، عمارت دکترینی که فقط قسمتی از آن بر ایده های مارکس بنا شده و همه اعضای احزاب کمونیستی بدان اقرار می کنند.
• در صفحات بعد در صحبت از مارکسیسم چیز دیگری از آن مورد نظر خواهد بود.
• ما تحت عنوان مارکسیسم، ایده های مارکس را در نظر خواهیم داشت.
• موضوع ما عبارت از مارکسیسمی خواهد بود که از خود مارکس است و ـ قبل از همه ـ از اولین اثر او («دفاتر اقتصادی ـ فلسفی») که با سیستم مدون مارکس تفاوت بسیار دارد، سیستمی که مارکس و همکارش انگلس بدان عنوان ماتریالیسم تاریخی و یا سوسیالیسم علمی داده اند.»
3
اهداف منتقدین بورژوائی مارکس
اهداف منتقدین بورژوائی مارکس
• اهداف منتقدین بورژوائی مارکس را می توان به شرح زیر خلاصه کرد:
هدف اول
تحزب زدائی مارکس
تحزب زدائی مارکس
• هدف اول آنان عبارت است از تطهیر مارکس از روحیه حزبی.
هدف دوم
سیاست زدائی مارکس
سیاست زدائی مارکس
• هدف دوم آنان عبارت است از سیاست زدائی مارکس.
• بیرون کشیدن مارکس از میدان مبارزه طبقاتی، نشاندن او پشت میز متون بورژوائی و در آوردن پروفسور بورژوائی تمام عیار قرن نوزدهم از نظریه پرداز پرولتاریا.
• آنها این کار خود را «اعاده اعتبار» مجدد به مارکس در انظار جماعت بورژوا می نامند.
هنری دوما (1885 ـ 1953)
روانشناس اجتماعی، تئوریسن و سیاستمدار بلژیکی
• اندیشه های مطروحه از سوی اریش تیر و روبرت تاکر تازگی ندارند.روانشناس اجتماعی، تئوریسن و سیاستمدار بلژیکی
• هنری دوما در سال 1932 در صحبتی راجع به «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی» مارکس که تازه منتشر شده بود و او ـ نه بطور تصادفی ـ بدان نام «مارکس از نو کشف شده» داده بود، به طرح مسئله توسعه فکری دو مرحله ای مارکس اقدام می کند:
• «در اوایل امسال اثری از مارکس منتشر شده که تاکنون نا شناخته بود.
• این اثر برای ارزیابی درست جریان توسعه و معنای آموزش های مارکس از اهمیت تعیین کننده ای بر خوردار است.
• این اثر ـ آشکارتر از هر اثر دیگر او ـ انگیزه های اخلاقی ـ هومانیستی مارکس را برملا می سازد، که در ورای مواضع سوسیالیستی و ارزشگذاری های تمام آثار علمی او قرار دارند.
• این اثر در وهله اول به مرحله ای از توسعه فکری مارکس مربوط می شود.
• اکنون این مسئله مطرح است که آیا باید این مرحله هومانیستی را بمثابه پیشمرحله ای تصور کرد که بعدها مغلوب شده و یا باید آن را بمثابه بخش ماندگار آموزش مارکس تلقی کرد.
• اما به این سؤال نمی توان جواب نداد که آیا این مارکس هومانیست به مارکسیسم تعلق دارد و اگر آری، پس باید هم مارکسیسم کائوتسکی و هم مارکسیسم بوخارین مورد ارزیابی مجدد قرار گیرند.
• اگر این مارکس هومانیست به مارکسیسم تعلق ندارد ، پس باید مارکسیسم هومانیستی ئی وجود داشته باشد و بر ضد مارکسیسم ماتریالیستی قابل استناد باشد.»
• در دومین برخورد مفصل از سوی هربرت مارکوزه به «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی» مارکس که در سال 1932 میلادی صورت گرفت، می توان نظر مشابهی را باز یافت:
• «انتشار «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی» مارکس... باید جزو حوادث تعیین کننده در تاریخ مارکس پژوهی محسوب شود.
• این دفاتر می توانند بحث پیرامون منشاء و معنای آغازین ماتریالیسم تاریخی را، کل تئوری سوسیالیسم علمی را بر زمینه تازه ای مطرح سازند.
• این امر می تواند تجدید نظر در تفسیر قبلی راجع به «انتقاد از اقتصاد سیاسی» را (که بعدها تدوین یافته) در رابطه با منشاء آن ضرور سازد و یا برعکس، «انتقاد از اقتصاد سیاسی» از مرحله ای بعدی مورد تفسیر قرار گیرد.»
• در نظرات دوما و مارکوزه ـ اصولا ـ کلیه عناصر مارکس پژوهی رویزیونیستی و بورژوائی مبتنی بر مفهوم بیگانگی جمع آمده اند.
• نظرات آندو، برنامهء بروشنی فرمولبندی شده ای را برای تجدید نظر در مارکسیسم عرضه می کنند.
• مارکس پژوهان رویزیونیستی و بورژوائی نیز منظور آنها را بدرستی دریافته اند و بخدمت گرفته اند و علیرغم اختلاف نظرهای موجود میان تک تک آنها، تا امروز اصولا چیزی به تزهای دوما و مارکوزه اضافه نشده است.
******
• در سال 1945 میلادی هانس بارت بدون ارائه دلیلی دیکته کرد که «پایه فلسفی ـ آنتروپولوژیکی کمونیسم علمی با مانیفست حزب کمونیست قطع رابطه می کند، این بدان معنا ست که مارکس بعد ازسال 1848 میلادی ایده ها و آرزوهای هومانیستی یکجانبه خود را زیر پا گذاشته و نتیجه اینکه جنبش اجتماعی ـ عملی سوسیالیسم، طبقه کارگر و حزب مارکسیستی ـ لنینیستی آن سمتگیری علمی خود را در مبارزه طبقاتی از مارکس کاذبی دریافت کرده اند و به همین دلیل هم در واقع ربطی به خود مارکس ندارند.»
• بدین طریق، مبارزه بوسیله مارکس بر ضد مارکسیسم در دستور روز قرار می گیرد.
• زیگفرید لندزهوت در مقدمه ای بر آثار اولیه مارکس که بعد از جنگ جهانی دوم در آلمان غربی منتشر می شود، این نیت را بی پرده تر بیان می کند:
• «با انتشار «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی»، مارکس شناسی معنی کاملا جدیدی کسب کرده است....
• تمامت مارکس شناسی که بواسطه انگلس، کائوتسکی، برن اشتاین، لوکزمبورگ و سرانجام لنین تدوین شده بود و هم برای مارکسیست ها و هم برای غیر مارکسیست ها منبع اصلی تلقی می شد، اکنون از جنبه ای کاملا دیگر مطرح می شود.
• نظر فراگیرتری بر کار فکری مارکس جوان (تا سی سالگی او) نشان می دهد که کل غنای جهان فکری او توسط مفسران بعدی به چه محدودیت و فقر ماتریالیستی دچار آمده است.»
• با توجه به تشبثات مارکس پژوهان بورژوائی در رابطه با مفهوم بیگانگی، باید سخنی از فرانتس مرینگ را بیاد آوریم که در چاپ میراث مارکس و انگلس که خود تهیه کرده بود، می نویسد:
• «کشف ریشه های تاریخی مارکسیسم، یعنی افشای بی ریشگی غلبه بر آن.»
• عملا در بررسی منابع تاریخی مارکسیسم (که آثار اولیه مارکس و از جمله «دفاتر اقتصادی ـ فلسفی» از سال 1844 میلادی، بدان تعلق دارند) می توان برای روشن کردن روند توسعه فکری مارکس و برای آشنائی با روند رهائی فکری مارکس از ایده های رایج در آن زمان و افکار کهنه و فرتوت و از اعتبار افتاده، تحت تأثیر جنبش اجتماعی معاصر که او خود مورد بررسی قرار داده و در آن عملا شرکت داشته (و این نکته پر اهمیتی است) استفاده کرد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر