علی محمد مؤدب (1355)
تحلیل واره ای از یدالله سلطان پور
حکم ششم
«چیست این آمریکا؟
که بعضی ها با یک بغل ریش
از خدا نمی ترسند و از آمریکا می ترسند!
تحلیل واره ای از یدالله سلطان پور
حکم ششم
«چیست این آمریکا؟
که بعضی ها با یک بغل ریش
از خدا نمی ترسند و از آمریکا می ترسند!
• شاعر حزب الله در این پرسش موجز و مختصر چندین هدف تاکتیکی ـ استراتژیکی را همزمان نشانه می گیرد:
1
• او در این حکم، قبل از همه، به تصریح مسکوت دیالک تیک ابلیس و خدا می پردازد و به عبارت دقیقتر، بسط و تعمیم دیالک تیک ابلیس و خدا به شکل دیالک تیک امریکا و حزب الله را به خدمت می گیرد و کاری ترین ضربه ایدئولوژیکی را بر پیکر اوپوزیسیون حزب الله و مدافعین خارجی آنها وارد می سازد:
• بدین طریق همه مخالفین مذهبی فوندامنتالیسم شیعی به چرخش قلمی، جزو عوامل ابلیس (امریکا) قلمداد می شوند و بی کلامی ـ حتی ـ محارب با خدا تلقی می شوند.
• شاعر حزب الله نه تنها مخالفین تغییر موضع داده را با سلاح ایدئولوژیکی دیر آشنائی خلع سلاح می کند، بلکه خود امپریالیسم را نیز آچمز می سازد.
• آن سان که امپریالیسم مجبور می شود که در لحظات بحرانی، تظاهر به بی طرفی کند و نتواند سنگ اوپوزیسیون رنگین را به سینه زند و وارد عمل شود.
2
• شاعر اما همزمان هواداران حزب الله را بلحاظ تئولوژیکی اقناع می کند و در سنگر مبارزه بر ضد ابلیس (امریکا و هوادارن مذهبی اش) به هر بهائی نگه می دارد.
• او با ساده ترین شیوه استدلال، یاران خود را جزو سپاه حق قلمداد می کند و مخالفین چه بسا ریش مند خود را جزو لشکر کفر.
3
• تئوری ـ چه علمی و چه ضدعلمی ـ به محض رخنه در ضمیر توده ها، به قدرت مادی بدل می شود، به بسیج نیروها منجر می گردد و در وحدت عمل سازمان یافته به بار می نشنید.
• اکنون دیگر باکی نیست که در نیمه های شب، در کدام خانه ای زده می شود و کدام مخالفی به بازجوئی زجرآمیز کشیده می شود و در ملأ عام رسوا می گردد.
4
مفهوم «بعضی ها»
مفهوم «بعضی ها»
• شاعر با مفهوم «بعضی» ها ترفند ایدئولوژیکی ـ تبلیغی شگرفی را به خدمت می گیرد:
• او دیالک تیک استثناء و قاعده را برای تحقیر مخالفین حزب الله، بطرزی مسکوت مورد استفاده قرار می دهد و بطور تلویحی به هواداران حزب الله می فهماند که مخالفین، گیرم که «با یک بغل ریش»، ولی استثئائات بی ارج و ارزشی بیش نیستند و سرکوب شان مسئله لاینحلی نیست.
5
• شاعر اما با زبان بی زبانی از شکاف عمیقی خبر می دهد که در اردوگاه تشیع دهن باز کرده است:
• «امت» واحده کذائی که قرار بود بر اساس باور به خدای واحد، سد سدیدی از وحدت لایزال و بی چون و چرا باشد، دو شقه گشته است:
• حتی در رأس هرم حاکمیت، آنتاگونیسم عریانی پدید آمده است:
• منظور شاعر از «بعضی ها با یک بغل ریش» همین حقیقت امر تلخ و ناگوار است.
• تئوری بیانگر حقیقت را می توان به سخره گرفت و زبان حقیقتگو را می توان از حلقوم بدر کشید، ولی با حقیقت عینی نمی توان در افتاد!
• هوشنگ تیزابی ـ فرزند برومند خسرو روزبه ـ با حنجره ای خونین از همین حقیقت عینی سخن گفته است:
• «دست حقیقت بالاتر از همه دست ها ست!»
• با حقیقت عینی هر که در افتاد، بر افتاد!
• با توسل صرف به «روح» نمی توان به تولید، حفظ و تحکیم وحدت مادی و عملی نایل آمد.
• با توسل به کتاب مقدس واحد و خدای واحد نمی توان حزب الله وحدت مندی پدید آورد.
• چرا که در دیالک تیک ماده و روح، تقدم نه با روح، بلکه با ماده است.
• روح همیشه به فرمان ماده سخن گفته است!
• روح همیشه سرسپرده ماده بوده است!
• روح همیشه سایه سهمگین ماده را بالای سر خویش داشته است!
• پاسخ درست و علمی به مسئله اساسی فلسفه همین است و هرکس بدان بی اعتنا باشد، بر او همان می رود که بر امت حزب الله رفته است:
• وابستگی به طبقات مختلف (ماده)، طرز نگرش، طرز تفکر، معیارهای ارزشی، استراتژی و تاکتیک مختلف و چه بسا متضاد (روح) به دبنال می آورد.
• این تضادهای آشتی ناپذیر طبقاتی (ماده) اند که به مثابه مواد منفجره، روح را و هرم حاکمیت و قدرت متکی بر ایده های روح الله را از درون منفجر می سازند و در دو اردوی متخاصم، رو در روی هم قرار می دهند.
6
• آنچه که در این شعر، غیرقابل انکار است، جدائی عمیق و بی برگشت تشیع «سرخ» از تشیع سیاه و به دنبال آن تجدید آرایش و ترکیب طبقاتی تشیع سیاه است.
• برخلاف تشیع فوندامنتالیست «سرخ»، تشیع سیاه حاضر به تشکیل جبهه وسیعی از اکثریت مخالفین است:
• میر حسین موسوی که دیروز شقه شقه کردن جوانان و پیران پرولتاریا را در گفتگوی علنی تلویزیونی برای خروج از انزوای جهانی، مثبت ارزیابی می کرد، به زبان دیگر سخن آغاز می کند و ضمن نقل خاطرات خویش از کذب اتهامات وارده بر حزب طبقه کارگر سخن می گوید و به بیگناهی مطلق آنان اذعان می کند، بی آنکه قطره شرمی حتی بر چهره اش بنشیند.
• عبدالکریم سروش بی شرمانه و برادرانه از مرحوم کیانوری و مرحوم طبری به تطهیر یاد می کند و اجساد آنها را برای نیل به آماج های خویش به خدمت می گیرد.
• چنین کاری اما از دست حزب الله برنمی آید.
• حزب اله یک جریان بسته شبه فاشیستی است که اتحاد با دگراندیشان سرش نمی شود.
• چشم اسفندیار تشیع «سرخ» همین جا ست:
• حزب الله یا باید مادام العمر تنها بماند و یا در هسته های تروریستی از نوع القاعده ادامه حیات دهد و رو به انحلال مادی و معنوی رود.
7
مفهوم «ترس»
مفهوم «ترس»
• شاعر برای تئوریزه کردن منظور خویش به مفهوم پسیکولوژیکی «ترس» پناه می برد:
• «از خدا نمی ترسند و از آمریکا می ترسند!»
• چرا؟
• مگر قحط مفهوم است؟
• ما برخی از نکات را در این مورد، پیشاپیش مطرح کرده ایم.
• ولی این مفهوم احتمالا از حقایق دیگری نیز حکایت دارد:
1
• مفهوم پسیکولوژیکی «ترس» می تواند به سبب سطح شعور تئوریکی بسیار نازل حزب الله به خدمت گرفته شود:
• بنظر تئوریسین حزب الله، علت تغییر جبهه از سوی «بعضی ها با یک بغل ریش» در ترس آنها از امریکا ست.
• این بدان معنی است که مخالفین حزب الله مشتی بزدل و ترسو هستند.
• نتیجه منطقی این منطق این خواهد بود که حزب الله از دلاوران بی باک تشکیل شده که پیشاپیش از روی جسد خویش می گذرند.
• این شمشیر ایدئولوژیکی دو لبه است که شاعر به خدمت می گیرد:
• ضمن تحقیر مخالفین، به تشجیع یاران خویش می پردازد و به صفوف حزب الله استحکام روانی می بخشد و ملت را از پیوستن به مشتی بزدل و ترسو هشدار می دهد.
• ما به هنگام حمله اسرائیل به لبنان در صفحات تلویزیون، شاهد همین روانشناسی در توده های شیعه لبنان بوده ایم:
• تره خرد نکردن به صهیونیسم، علیرغم مدرن ترین تسلیحاتش!
2
• به خدمت گرفتن مفهوم پسیکولوژیکی «ترس» از فقر تئوریکی (فلسفی) شاعر نیز حکایت دارد.
• بی خبری از ماتریالیسم دیالک تیکی و بویژه ماتریالیسم تاریخی، انسان ها را کور و کودن و علیل و زمینگیر می سازد.
• ظاهرا تئوریسین حزب الله با مفهوم «طبقه اجتماعی» آشنائی ندارد.
• منظور ما دربخش دوم این تحلیل نیز همین بود:
• مفاهیم سرمایه داری، کمونیسم، امپریالیسم در دهان نمایندگان حزب الله محتوای بکلی دیگری دارند که باید کشف و تعریف شوند، تا بتوان به طرز تفکر آنها و به منظور آنها پی برد.
• شاعر ظاهرا در سطح پدیده ها این ور و انور می لغزد و به کنه آنها ره نمی برد.
• او ظاهرا نمی داند که موضعگیری ها و سنگرگریزی ها ـ قبل از همه ـ علل طبقاتی دارند.
• نه رفسنجانی، همان رفسنجانی دیروز است، نه کروبی و نه موسوی، کروبی و موسوی دیروز.
• در عرض سی سال گذشته، ثروت زیر زمینی ملی که در طول صدها هزار سال گرد آمده، بطرز فجیعی چپاول شده و به جیب کنسرن های خارجی و سرمایه داران داخلی سرازیر شده است.
• طرز تفکر در کاخ و کوخ نه فقط تفاوت، بلکه تضاد دارد.
• تراکم بی بند و بار ثروتی غول آسا در دست مشتی انگل با ریش و بی ریش طرز تفکر دیگری را در کله آنها نشو و نما می بخشد.
• مسئله ـ قبل از همه ـ مسئله ترس و شهامت نیست.
مسئله ـ قبل از همه ـ مسئله روانشناسی نیست، بلکه مسئله طبقاتی است و مبارزه ـ در تحلیل نهائی ـ مبارزه طبقاتی است.
گیرم که در لفافه های مختلف و با بهانه های مختلف شعله می کشد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر