۱۳۹۰ آذر ۲۳, چهارشنبه

دیالک تیک نمود و بود (دیالک تیک پدیده و ماهیت) (2)

بود (ماهیت)
پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین

• بود (ماهیت) بیانگر وحدت عام و ضرورت است
• بود (ماهیت) بیانگر مجموعه تعین های عام و ثابت هر چیز و روند و غیره است که ضرورتا به آن چیز و یا روند تعلق دارند

• مراجعه کنید به ضرورت در دیالک تیک ضرورت و آزادی (دیالک تیک جبر و اختیار) و دیالک تیک ضرورت و تصادف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• بود با نمود، یعنی فرم نمودین چیزها، روندها وغیره، وحدت تضادمندی را تشکیل می دهد.

• از این رو ست که ما از دیالک تیک نمود و بود (پدیده و ماهیت) سخن می گوییم. مترجم


• مراجعه کنید به نمود (پدیده)

• بود برخلاف نمود برای شناخت حسی بیواسطه دسترس ناپذیر است.
• مسائل مربوط به بود و یا ماهیت چیزها، رابطه بود و نمود و شناخت بود (ماهیت) از دیر زمانی مسأله مرکزی بحث و چالش میان ایدئالیسم و ماتریالیسم بوده اند.

I
بود (ماهیت) در فلسفه جهان باستان

1
بود (ماهیت) در فلسفه طبیعت

• فلسفه طبیعت در یونان باستان (تالس، آناکسی منس، آناکسی مندر) بود (ماهیت) کلیه پدیده ها را در جوهر ازلی مادی (آب، هوا، اپایرون) می داند و آن را شالوده و اساس تنوع بی پایان پدیده های موجود قلمداد می کند.

2
بود (ماهیت) در فلسفه هراکلیت

• هراکلیت آتش را به عنوان جوهر ازلی می داند، ولی ضمنا تأکید می کند که «مبارزه» اضداد داخلی خاص خود چیزها نیز جزو بود (ماهیت) آنها بشمار می رود.

• مراجعه کنید به دیالک تیک پیوند و تضاد در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• به نظر او «مبارزه» اضداد مانع آن می شود که چیزها ثابت و لایتغیر بمانند.
• «مبارزه» اضداد چیزها را به «شونده» و «توسعه یابنده» بدل می کند.

3
بود (ماهیت) در پوتاگوریسم

• پوتاگوریست ها عدد را بود (ماهیت) همه چیزها می دانند.
• بنظر آنها بود (ماهیت)، چیزی است که در خارج از دسترس درک حسی قرار دارد.
• بود (ماهیت) «تعینی فکری است، هرچند هم که تعینی بسیار محدود و یکجانبه است.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 20 ،ص 459 )

4
بود (ماهیت) در فلسفه الئات ها

• برخلاف هراکلیت که بود (ماهیت) را به عنوان روندی، به عنوان چیزی در حال حرکت می داند، الئات ها تأکید دارند که بود (ماهیت) چیزها تنها در وجود واحد و لایتغیر آنها می تواند دوام بیاورد.

5
بود (ماهیت) در فلسفه افلاطون

• افلاطون در ادامه نظرات پوتاگوریست ها و الئات ها از موضع ایدئالیسم عینی، تئوری ایده ها را مطرح می سازد و اعلام می کند که در ورای جهان مادی، جهان ایده ها قرار دارد، که بود (ماهیت) جهان مادی را تشکیل می دهد و چیزهای مادی جز کپیه هائی ناقص از آن بود (ماهیت) های ایده ای مطلق نیستند.

• روح قبل از تولد به تماشای ایده ها پرداخته و تصاویری از آنها را در حافظه خود انبار کرده و با خود به همراه آورده است و دلیل شناخت بود (ماهیت) چیزها همین است.


• مراجعه کنید به یاد آوری

• (یاد آوری مفهوم اصلی تئوری ایده ها در فلسفه افلاطون است.
• شناخت به نظر افلاطون، بخاطر آوردن دو باره ایده هائی است که روح ـ قبل از تولد خود ـ تماشا کرده است.
• این مسئله ذاتی همه انواع ایدئالیسم عینی است.
• مثلا هگل می گوید:
• «منطق را باید بمثابه سیستم خرد محض، بمثابه عالم اندیشه های ناب بشمار آورد.
• این عالم حقیقت است که بدون قالب، در خود و برای خود وجود دارد.
• از این رو می توان گفت که این محتوا نشانگر خدا ست، آن سان که در ماهیت ابدی خویش، (قبل از آفرینش طبیعت و روح محدود آن) بوده است.» مترجم)
• (هگل، «منطق»، مقدمه)

6
بود (ماهیت) در فلسفه ارسطو

• ارسطو نظریه افلاطون را مبنی بر جدا کردن بود (ماهیت) از نمود (پدیده) رد می کند:

• «بود (ماهیت)
نمی تواند مجزا و گسیخته از نمود (پدیده) وجود داشته باشد.

• چون بود (ماهیت) چیزی نمی تواند مجزا از آن چیز وجود داشته باشد.
• بنابرین، اگر ایده ها بود (ماهیت) چیزها را تشکیل می دهند، چگونه می توانند مجزا از آنها وجود داشته باشند؟»
• (ارسطو، «متافیزیک»، الف 9. 991 ب.)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر