نمود (پدیده)
پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین
پروفسور گونتر کروبر
برگردان شین میم شین
• نمود (پدیده) بیانگر مجموعه خواص خارجی چیزها، روندها و غیره است که بکمک حواس، مشاهده و تجربه بیواسطه برای ما قابل دسترسی اند.
• مفهوم «نمود» (پدیده) ضد دیالک تیکی مفهوم «بود» (ماهیت) را تشکیل می دهد.
• نمود (پدیده) برخلاف بود (ماهیت) دارای خصلت منفرد، تصادفی و متغیر است.
• نمود، هم بیانگر خواص اصلی و ماهوی است و هم بیانگر خواص فرعی و غیرماهوی.
• تجربه بیواسطه، ما را فقط به شناخت نمود قادر می سازد و نه بیشتر.
• از این رو، اکتفا به نمود ـ بلحاظ تئوریکی ـ بمعنی روی آوردن به امپیریسم (تجربه گرائی) است که سبب افتادن به دام ایدئالیسم ذهنی و اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) می گردد.
• مراجعه کنید به امپیریسم، اگنوستیسیسم، ایدئالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• وظیفه اصلی هر علمی ـ در حیطه عمل و پژوهش خود ـ عبارت است از غلبه بر تضاد دیالک تیکی میان نمود و بود و یا پدیده و ماهیت.
• تفکر تئوریکی از بررسی نمود (پدیده) چیزها آغاز می شود و به بود (ماهیت) آنها نفوذ می کند.
• سنگ محک صحت و سقم مفاهیم، تئوری ها و غیره حاصله در این میان، پراتیک است.
• محدود کردن خود به شناخت نمود (پدیده) در سیاست عملی و در رفتار اجتماعی انسانها ـ بناگزیر ـ شیوه های رفتاری زیرین را بدنبال می آورد:
1
• (پرکتیسیسم) عملگرائی 2
• اپورتونیسم • و غیره.
• (اوپورتونیسم، به معنی عام کلمه، عبارت است از رفتار بی انضباط، فدا کردن اصول اساسی بخاطرموفقیت لحظه ای و یا قسمی، عقب نشینی در مقابل دشواری ها و پرهیز از مقاومت.
• انگلس، اوپورتونیسم در جنبش کارگری را بمثابه «پرنسیپ فروشی به بورژوازی، به ازای قول و قرار و وعده وعید در جزئیات و عمدتا به امید پست و مقام پر درآمد برای رهبر» می نامد. مترجم)
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 37، ص 231 )
• مراجعه کنید به پرکتیسیسم، اوپورتونیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• هر کردوکار اجتماعی مبتنی بر استدلال علمی و بویژه هر سیاست مبتنی بر علم، وظیفه دارد که از نمود روندهای اجتماعی به بود (ماهیت) آنها نفوذ کند.
• به عبارت دیگر بود (ماهیت) روندهای اجتماعی را مقصد حرکت خویش قرار دهد و نه نمود (پدیده) آنها را.
• (ما برای پرهیز از اشتباه و غلطیدن به منجلاب طرز تفکر ضد دیالک تیکی (متافیزیکی)، چنین فرمولبندی می کنیم:
• ما باید همواره دیالک تیک نمود و بود را در مد نظر داشته باشیم، که در آن ـ در تحلیل نهائی ـ نقش تعیین کننده از آن بود است.
• دلیل حساسیت ما این است که برخی ها به بهانه نقش تعیین کننده داشتن یکی از دو قطب دیالک تیکی، از آن دیالک تیک هیچ و همه چیز اختراع می کنند.
• در نتیجه، بود (ماهیت) مطلق می شود و نمود (پدیده) تا درجه هیچ تنزل داده می شود و دیالک تیک ـ عملا ـ فرو می پاشد.
• ما در تحلیل فلسفه سعدی به این مسئله، مورد به مورد اشاره می کنیم. مترجم)
• مفهوم «پدیده» بمعانی دیگری نیز در رابطه با مجموعه معینی از ابژکت ها، روندها و غیره مادی و معنوی بکار می رود:
• به عنوان مثال:
1
• پدیده های طبیعی2
• پدیده های اجتماعی3
• پدیده های روانی4
• و غیره.• در این گونه موارد مفهوم « پدیده» با مفاهیم «شیئ»، «چیز»، «روند» و امثالهم خویشاوند است.
• مراجعه کنید به بود (ماهیت)
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر