پروفسور دکتر ورنر هوفمن (1922 ـ 1969)
برگردان میم حجری
2
عناصر تفکر استالینیستی
برگردان میم حجری
2
عناصر تفکر استالینیستی
• استالینیسم از هر جهت با تئوری مارکسیستی به میراث مانده رابطه تغییر یافته ای برقرار کرده است.
• این امر در رابطه با دو عنصر متشکله فلسفه مارکسیستی («ماتریالیسم دیالک تیکی») نیز صادق است.
1
رابطه «دیالک تیک» با «ماتریالیسم»
رابطه «دیالک تیک» با «ماتریالیسم»
• استالین در اثر اولیه خود، تحت عنوان «یا آنارشیسم و یا سوسیالیسم» (1906)، آموزش مارکسیسم را به شرح زیر تعریف می کند:
1
• «مارکسیسم فقط تئوری سوسیالیسم نیست، بلکه یک جهان بینی فی نفسه بسته ای است.
• (سیستم های مادی و معنوی به دو دسته تقسیم می شوند:
الف
سیستم باز
سیستم باز
• سیستم های باز که با محیط زیست خود رابطه دیالک تیکی داد و ستد برقرار می کنند.
• ارگانیسم موجودات زنده از نبات تا انسان، سیسم باز است و با طبیعت، رابطه دیالک تیکی جذب و دفع (داد و ستد) بر قرار می کند و با قطع این دیالک تیک، سیستم فرومی پاشد:
• نبات و جانور و انسان می میرد.
• تقریبا همه سیستم های مادی و معنوی، سیستم های باز اند.
ب
سیستم بسته
سیستم بسته
• سیستم بسته برای مثال بمب، رابطه دیالک تیکی داد و ستد با محیط خویش را ندارد و تنها به هنگام انفجار، یعنی با تخریب خویش که عملا به تخریب محیط خویش نیز منجر می شود، این دیالک تیک گریزناپذیر را برای لحظه ای کوتاه برقرار می سازد:
• انرژی گرفته از محیط را بدان پس می دهد.
• سیستم بسته تلقی کردن مارکسیسم به معنی محکوم کردن آن به مرگ است، به معنی سلب پویائی از مارکسیسم است.
• احتمالا استالین نمی داند که چه می گوید. مترجم)
2
• مارکسیسم یک سیستم فلسفی است که نتیجه منطقی اش سوسیالیسم پرولتری مارکس است.
• (استالین مارکسیسم را در فلسفه خلاصه می کند و دو جزء دیگر آن را که مورد نظر لنین هم بوده، یعنی اقتصاد سیاسی و کمونیسم علمی را از قلم می اندازد.
• شاید به سبب این جور کارها ست که او را به ساده سازی مارکسیسم متهم می کنند.
• مترجم)
3
• این سیستم فلسفی ماتریالیسم دیالک تیکی نام دارد.
• (این ادعای استالین نیز ناردست است.
• فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی ماتریالیسم دیالک تیکی و ماتریالیسم تاریخی است.
• با توسل به ماتریالیسم دیالک تیکی صرف نمی توان پدیده ها و روندهای جامعه بشری را توضیح داد.
• مترجم)
4
• توضیح مارکسیسم در عین حال به معنی توضیح ماتریالیسم دیالک تیکی است.
• (مارکسیسم را نمی توان با فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی یکی گرفت.
• فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی اما جهان بینی علمی را تشکیل می دهد و هسته مارکسیسم است و بدون هضم آن نمی توان بقیه اجزای مارکسیسم را درک کرد.
• از این رو ست که مارکس توده ای کردن فلسفه را هدف قرار می دهد.
• مترجم)
5
• چرا این سیستم را ماتریالیسم دیالک تیکی می نامند؟• به این دلیل که متد آن دیالک تیکی و تئوری آن ماتریالیستی است.»
• (این دلیل واره استالین نیز نادرست است.
• ماتریالیسم دیالک تیکی ـ قبل از همه ـ با ماتریالیسم مکانیکی و متافیزیکی مرزبندی می کند که نام ماتریالیسم ماقبل مارکس و انگلس بوده است.
• برای مثال ماتریالیسم فرانسه (قرن هجدهم) و ماتریالیسم فویرباخ.
• ماتریالیسم جهان بینی پرولتاریا را تشکیل می دهد.
• ماتریالیسم به مسئله اساسی فلسفه پاسخ و راه حل ماتریالیستی می دهد:
• ماده را بر روح و یا وجود را بر شعور مقدم می داند.
• آن به این دلیل ماتریالیسم نامیده می شود.
• دیالک تیک فقط متد نیست.
• اما اگر کسی بخواهد قضیه را عوام فهم نمودار سازد و ساده کند:
• شیوه استالین بهتر از هیچ است.
• چون خیلی ها این را نیز نمی دانند.
• مراجعه کنید به ماتریالیسم و ایدئالیسم، ماتریالیسم فرانسه، مارکسیسم ـ لنینیسم، دیالک تیک در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• مترجم)
• اینجا و در نقل قول های بعدی، درکی از مارکسیسم خودنمائی می کند که پس از چندی به ثروت معنوی عمومی بدل خواهد شد.
• ماتریالیسم دیالک تیکی، اکنون نه به عنوان یک طرز تفکر فراگیر، نه به عنوان یک «اصل هویریستیکی»، بلکه برعکس، به عنوان یک «جهان بینی بسته» تلقی می شود، که فقط باید بدان ایمان آورد.
• (جهان بینی بسته به مذهب می ماند و نه به علم. مترجم).
• (هویریستیک عبارت است از علم متدهای لازم برای حل مسائل.
• علم راه های کسب معارف جدید. مترجم)
• (ماتریالیسم دیالک تیکی بمثابه «اصل هویریستیکی» بدان معنی است که آن باید به عنوان وسیله و متدی برای تحقیق، بررسی و توضیح مسائل، به عنوان شناخت افزاری بکار رود و نه به عنوان آئین مذهبی برای قبول چشم بسته و دفاع تعصب آمیز کورکورانه از آن.
• و به هنگام استدلال تکرار مکانیکی جملات مرده، بی بو و خاصیت و کلی و یا جستن جمله در متون مقدس برای توضیح روندهای واقعی و عینی.
• مترجم)
• بعدها در کتاب موسوم به «تاریخ حزب کمونیست اتحاد شوروی»، که استالین نیز جزو نویسندگان آن محسوب می شود، خواهد آمد که «ماتریالیسم دیالک تیکی جهان بینی حزب مارکسیستی ـ لنینیستی است.»
• و بعدها، مارکسیسم بمثابه یک «سیستم فلسفی» مختوم تلقی خواهد شد، که مفاهیم و براهین آن، از این به بعد، مجزا و منفصل از چیزها، پدیده ها و روندهای مشخص زندگی واقعی و بی اعتنا به علوم مثبته، به موضوع آموزش انتزاعی خاص بدل خواهد گشت.
• کسب استقلال اجتماعی موقتی روشنفکریت نوین در خطه تفکر استالینیستی، خود را در جدا کردن «تئوری عام» مارکسیسم از جهان موضوعات آن تکرار می کند.
• این به معنی تخریب دیالک تیک مجرد و مشخص، از سوئی و دیالک تیک منفرد و عام از سوی دیگر است. مترجم
• تا اینکه بالاخره، فاکت های زندگی واقعی به مواد رسم و نقاشی تغییر یابنده صرف برای براهین لایتغیر تنزل می یابند.
• روح خلاق مارکس ـ اما ـ بطرز بکلی دیگری پیش می رود.
• مارکس، خود، عناصر ماهوی هر فرماسیون اجتماعی، قوانین و گرایشات ذاتی آن را بر مبنای تجزیه و تحلیل انتقادی بلاواسطه واقعیات امور اجتماعی بدست می آورد.
• تئوری باید ملموس باشد.
• (تئوری باید چیزها، پدیده ها و سیستم ها را آنسان که واقعا هستند، منعکس کند. مترجم)
• حسیت شاداب جهان تجربی باید در اندام تئوری جاری شود.
• و تئوری، بدین طریق، تحت کنترل واقعیت عینی قرار گیرد، واقعیت عینی ئی که از بررسی اش، تئوری هر لحظه ـ انگار ـ قدم به آغازمندی نوینی می نهد.
• (واژه «حسیت» را ما به تقلید از واژه «واقعیت» و امثالهم ساخته ایم:
• حسی و حسیت به تقلید از واقعی و واقعیت. مترجم)
• از این رو ست که مسائل ملموس از قبیل «آزادی مطبوعات، چوبدزدی، حق طلاق در دولت پروس» اولین موضوعات فعالیت ادبی مارکس را تشکیل می دهند.
• بانیان سوسیالیسم علمی، نگرش خاص خود را در کشمکش فکری با مهمترین متفکران زمان خود، با هگل و فویرباخ و پرودون، با اشتیرنر و با «سوسیالیسم حقیقی» در آلمان با هگلیانیست های جوان و با پیش سوسیالیست های فرانسوی و انگلیسی و بعدها با دورینگ و لاسال توسعه می دهند و به محک می زنند.
• مارکس با نیت تعلیم محض، مطلقا مخالف بوده است.
• بعدها، ارواح پر پشتکار شورمند، خود را به دریای بیکرانه میراث زندگی مارکس می افکنند، تا بلکه تئوری «عام» مارکسیسم را که بر کلیه آثار مارکس پخش شده بود، گرد آورند و طبقه بندی کنند.
• بدین طریق بوده که کشته های نیروی خلاق عظیمی را در گلدان های بزرگ می نهند.
• (انگلس، البته از تمایل معینی به تخلیص فکری، همیشه رها نبوده است.
• برای مقایسه مارکس با انگلس، در این مورد، می توان به «آنتی دورینگ» نظر کرد که شتابزده، بمثابه درسنامه جنبش مارکسیستی تعیین می شود.
• تمایل به ساده کردن دیالک تیکی سیر فکری، مثلا تفسیر بزرگوارانه تاریخ، بعدها مرسوم شد.
• مقایسه کنید، بویژه کتاب «منشاء خانواده، مالکیت خصوصی و دولت» (1884) را.)
• جالب است که استالین، هر وقت اظهار نظر «فلسفی» می کند، اغلب اوقات، از انگلس نقل قول می کند، تا از مارکس.
• از آموزشی که استالین تحت عنوان سیستم فلسفی مطرح می کند، باید توقع داشت، که ـ حداقل ـ وضوح مفهومی داشته باشد.
• تفاوت گذاری استالین میان متد دیالک تیکی و تئوری ماتریالیستی، در نقل قول فوق الذکر و در کتاب موسوم به «تاریخ حزب کمونیست اتحاد شوروی»، این انتظار حداقل را برآورده نمی کند.
• آیا متد ربطی به تئوری ندارد؟
• آیا متد ربطی به تئوری شناخت ندارد؟
• (متد و تئوری پیوند دیالک تیکی ناگسستنی با هم دارند:
• از این رو از دیالک تیک متد و تئوری سخن می رود.
• مراجعه کنید به دیالک تیک متد و تئوری، تئوری شناخت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• مترجم)
• (تئوری شناخت عبارت است از نظریه فلسفی در باره قانونمندی های شناخت.
• تئوری شناخت در فلسفه، رشته مستقلی را با حوزه موضوعی نسبتا مستقلی تشکیل می دهد و مسائل اصلی زیرین راشامل می شود:
1
• موضوع، منشاء و ماهیت شناخت2
• مبانی و نیروهای محرکه شناخت3
• مراحل، فرم ها و متدهای شناخت4
• سمیوتیک، حقیقت، رابطه تئوری و پراتیک.• مراجعه کنید به دیالک تیک پراتیک و تئوری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
5
• مسائل علمی و نظری.• مترجم)
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر