پروفسور دکتر ورنر هوفمن (1922 ـ 1969)
برگردان میم حجری
الف
برگردان میم حجری
الف
• در قانون اساسی این کشورها، در وهله اول، از سیستم شورائی و وحدت قوا خبری نیست.
• تشکیل شوراهای خلق در جمهوری های خلقی اروپای شرقی در سال های 1949 ـ 1950 میلادی، از سوی رهبری محلی این کشورها صورت می گیرد.
• (تقریبا بطور همزمان، در آلمان شرقی کمیته های «جبهه ملی» تشکیل می شوند.)
• قوانین اساسی جمهوری های خلقی اروپا (پس از اینکه در اکثر کشورهای اروپای شرقی رژیم های خودکامه حاکم بوده اند) می خواهند که نخست امکانات دموکراسی بورژوائی را به کمال رسانند.
• احزاب سوسیالیستی، پس از غلبه بر نیروهای ضد سوسیالیستی، قبل از همه در سال های (1947 ـ 1948) میلادی، به همکاری با احزاب دیگر آغاز می کنند.
• نتیجه این همکاری به شرح زیر بوده است :
• در چکوسلواکی، «جبهه ملی»
• در رومانی، «جبهه ملی ـ دموکراتیک»
• در بلغارستان، «جبهه میهنی»
• در مجارستان، «جبهه میهن پرستی»
• مسئله اصلی آنها عبارت بود از چگونگی جلب نیروهای غیر پرولتری به آماج های سوسیالیستی.
ب
• نظام اقتصادی در این کشورها نیز راه تبدیل گام به گام (بخش خصوصی به بخش اجتماعی. مترجم) را در پیش می گیرد.
• بلافاصله پس از پایان جنگ، صنایع بزرگ و کلان زمینداری در کشاورزی و بعد طبقات طرفدار و همکار فاشیسم سلب مالکیت می شوند و بدین طریق، بنیان های لازم برای برنامه ریزی اقتصادی پی ریزی می شوند.
• با بسط تدریجی بخش دولتی و تعاونی، زمینه برای گذار به اقتصاد برنامه مند هموار می شود.
• اینجا مراحل متفاوت زیر طی می شوند:
1
• ملی کردن تقریبا کامل صنایع، بانک ها، حمل و نقل، تجارت بزرگ و تجارت خارجی (قسما با پرداخت خسارات) در سال های (1947 ـ 1950)
2
• ملی و یا کلکتیف (دسته جمعی) کردن تجارت کوچک و صنایع دستی.
3
• سوسیالیستی کردن تدریجی کشاورزی که انواع کاملا متفاوتی از انتگراسیون (همپیوندی) اقتصادهای دهقانی توسعه داده می شوند.
• در جستجوی فرم گذار به تعاونی های دهقانی مبتنی بر تولید بزرگ، وحشت از تکرار تجربه دسته کلکتیف کردن کشاورزی در شوروی محسوس است.
• همپیوندی دهقانان و تشکیل تعاونی های تولیدی کشاورزی در آلمان دموکراتیک (1958 ـ 1960) با اکسیون های تبلیغی و ترویجی همراه می شود.
• در مجله «مسائل شرق» در سال 1959 تناسب بخش تعاونی و خصوصی به قرار زیر اعلام می شود:
• مساحت اراضی تحت کشت از سوی واحدهای دولتی و تعاونی در سال 1958 میلادی به شرح زیر بوده است:
• در بلغارستان 90 درصد
• در چکوسلواکی 71 درصد
• در آلبانی 58 درصد
• در رومانی 52 درصد
• در مجارستان 22 درصد
• در لهستان 15 درصد
• در آلمان دموکراتیک مساحت اراضی تحت کشت از سوی «تعاونی های تولید کشاورزی» در اواخر سال 1958 میلادی، 29.4 درصد بود که در اواخر سال 1959 میلادی به 40.2 درصد و در اواخر سال 1960 میلادی به 84.2 درصد افزایش یافت.
• همزمان با آن، سهم واحدهای دهقانی مستقل از 62.2 درصد به 51.8 درصد و سرانجام به 7.6 درصد کاهش یافت.
• درصد مابقی، به واحدهای اشتراکی خلقی تعلق دارد.
• تحقق اصول «دموکراسی خلقی» در دوره استالینیستی در رابطه تنش مند لاینحلی تبلور می یابد:
• از سوئی، نیاز به تغییر «ارگانیکی» قانون اساسی اجتماعی با رعایت اقشار اجتماعی متحد طبقه کارگر احساس می شود (در این دوره دیگر کمبود وقت، بدلیل فشار از خارج، که در مورد اتحاد شوروی وجود داشت، مطرح نیست.)
• از سوی دیگر، تعصب کلیشه ای و مبتنی بر سرمشق شوروی و چه بسا به پیروی از رهنمودهای حزب دولتی از مسکو توسط بسیاری از فونکسیونرها مانع می تراشد.
• تضاد فی مابین در زمان حیات استالین تحمل ناپذیر شده بود.
• استالینیسم منسجم و یکپارچه که در زادگاه آن رواج داشت، در عرصه اروپائی اشاعه آن، نسبیت اجتناب ناپذیری کسب می کند.
• سیاست وحدت فوق الذکر در آلمان دموکراتیک برای مدتی طولانی با دشواری خاصی روبرو می شود.
• البته باید در نظر داشت که در آلمان دموکراتیک، این بی حفاظ ترین خطه نظام نوین، با مرزهای باز، در معرض چه میزانی از تأثیر و نفوذ خارجی می توانست باشد.
• پس از تجربه وحشت دیکتاتوری هیتلری، هم در شرق و هم در غرب آلمان، تمایل قلبی برای شروع بزرگ از نو، با شرکت فعال در حیات دولتی، اقتصادی و معنوی اصلاح شده، پدید آمده بود.
• کارگزاران (فونکسیونریت) تربیت شده در مکتب استالینیسم شوروی، به تکانه های خود به خودی که خارج از کنترلش بودند، با سوء ظن می نگریست.
• تمایل خلق به نوسازی مورد دستکاری قرار می گرفت، کانالیزه می شد، از نو معنی می شد، در قالب شعارهای یکنواخت از پیش تعیین شده برای اکسیون های معین ریخته می شد.
• بدین طریق سرمایه بزرگی از تمایلات مثبت و اعتماد قلبی بر باد داده شد.
• حزب دولتی سوسیالیستی نیز برای گروه های سیاسی دیگر امکان انجام وظایف خود خواسته را فراهم نمی آورد.
• این گروه ها نیز پس از سلب قدرت از رهبران سیاسی خاص خود، در چارچوب مناسبات نوین، ابتکار عمل زیادی از خود بروز نمی دادند.
• نتیجه این شد که «اراده خلق» در تکرار اوتوماتیک و یکنواخت عباراتی خلاصه شد و همزمان حاکمیت شعارها خود خلق را برای مدتی طولانی به قهقرای بی تفاوتی سیاسی سوق داد.
• آن سان که خلق در قبال رهبران دولتی به وفاداری نسبت به نظام و به تأیید وضع موجود تظاهر می کرد و به همان اندازه که از سران رژیم ستایش می کرد، به همان اندازه آنها را بی اعتبار می ساخت.
• در نظر اول، متناقض جلوه می کند که بویژه دعوت بی وقفه، خشک و فرمولواره هر دو دسته به وفاداری نسبت به مواضع سیاسی ـ اجتماعی هم در طرف فوق الذکر و هم در منادیان دعوت (البته نه در فونکسیونرهای مبتکر در بالا)، رابطه سیاسی اصولا خنثی، عاری از موضعگیری و بیگانه نسبت به قدرت جا افتاده پدید می آورد.
• اگر مشخصه اصلی استالینیسم ـ بطور کلی ـ اوپورتونیسم قدرت است، پس این خود را در اوپورتونیسم خود قدرتمندان تکرار کرده است.
• از بین بردن تصحیحگرهای نهادین (مؤسساتی) و سرکوب هر انتقاد بی هراس از مجازات، تخریب پیوند زنده و پویا میان رهبر و پیروان و کسب استقلال نسبی از سوی قدرتمندان کنترل همیشه ضرور رهبران را به کنترل رهبران بوسیله رهبران مبدل ساخته است.
• و چنین کنترلی بناچار فرم مبارزه بر سر قدرت به خود می گیرد.
• مبارزه ای که افراد بیرون از گود، اغلب نمی توانند برای آن هسته عینی پیدا کنند و رهبران پائین رتبه ـ در این مبارزه ـ سعی می کنند، که تا دیر نشده جناح قوی تر را تشخیص دهند و به طرفداری از آن سینه سپر کنند.
• در این مبارزه ها بر سر قدرت، روابط متنوع یک جامعه فی نفسه بغرنج در حال گذار به مناسبات ساده «دوست ـ دشمن» کلیشه بندی و شابلونیزه می شوند.
• و تصفیه حزبی (که لنین بمثابه وسیله ای برای آزاد سازی حزب از عناصر سودجو تلقی می کرد) ، در زمان استالین، هم در اتحاد شوروی و هم در کشورهای دیگر به سلاحی ـ اغلب ـ برای از سر راه برداشتن رقیب شخصی بدل می شود، آنهم نه فقط میان فونکسیونرهای بالا، بلکه در ارگان های پائینی نیز.
• درکوره این تصفیه های لاینقطع است که تیپ فونکسیونر استالینیستی بین المللی با مشخصات زیر شکل می گیرد:
1
• سوگند خورده بر خط مشی مسلط حزبی
2
• سر به زیر در نظرمندی
3
• عاری از وسواس و شک و تردید
4
• بلحاظ شخصی، حاضر به از جان گذشتگی در راه «وظیفه» و درست به همین دلیل، مصم به خودپائی و تغییرناپذیری در مقابل همسانان خود در دوره های بحرانی
5
• با حساسیت یک زلزله سنج در قبال زلزله های مقدر در عرصه مناسبات قدرت
6
• طالب وفاداری ایدئولوژیکی بودن
7
• عاری از استقلال و خود مختاری بودن
8
• و به چندین لحاظ، عاری از موضع شخصی استوار و مستحکم بودن
• چنین مهارت شگفت انگیزی در زمینه تغییر سریع عقیده و موضع و پذیرش بی درد سر انبوهی از نظرات کاملا متضاد با نظرات قبلی خویش، حداقل در مورد افرادی از اروپای غربی که پس از جنگ جبهه عوض کردند، دیده شده است.
• البته هرگز نباید فونکسیونر استالینیستی تیپیک را با فونکسیونرهای احزاب کمونیست ـ بطور کلی ـ و قبل از همه در کشورهای غیر سوسیالیستی یکسان تلقی کرد.
• ایمان خلل ناپذیر نمونه وار و شهامت و فداکاری غول آسائی که اعضا و فعالین احزاب کمونیست در کشورهای غیر سوسیالیستی و چه بسا تحت شرایط پیگرد بی امان از خود نشان داده اند و نشان می دهند، سزاوار همه احترامات عالیه انسانی است.
• استالینیسم اوپورتونیسم را و فوت و فن سازگار سازی خویش را به فرمانبران ساده نیز بطرق زیر آموزش می دهد:
1
• اولا از طریق راه و رسم کودکانه تبلیغ و ترویج.
• در این شیوه آموزشی، کفه ترازو به نفع تکرار مکرر دلیلواره ها سنگین می شود، آنهم چه بسا نه به نفع قوت و استحکام منطقی دلایل.
2
• ثانیا از طریق ساده و مبتذل سازی مسائل.
• آن سان که برای درک آنها توان تفکر خارق العاده ای لازم نباشد.
• تربیت حاملین نظام نوین از این طریق صورت می گیرد.
• (تبلیغ عبارت است از اشاعه سیستماتیک و منظم اندیشه ها و نظرات سیاسی، جهان بینانه و غیره.
• آماج تبلیغ عبارت است از تأثیرگذاری بر شعور عمومی به شیوه ای معین. مترجم)
• (ترویج عبارت است از کردوکار مبتنی بر روشنگری سیاسی.
• تبلیغ برای آماج های سیاسی و یا اجتماعی معین. مترجم)
3
• ثالثا آنها هر کاری را که به طرفداری آنها از سیستم حاکم دلالت می کند، انجام می دهند:
1
• انجام تکالیف اجتماعی به هوای تحصیل سود شخصی ناشی از آن
2
• حضور خودنمایانه در مراسم معین
3
• شرکت در راهپیمائی به سوی محل انتخابات
4
• آویزان کردن پرچم سرخ بر در و پنجره خانه مسکونی خویش
5
• پرداخت حق عضویت
6
• کمک و غیره
• همه این کارها، نه فقط برای نمایش اکتیویسم خود، بلکه علاوه بر آن، برای چشم هم چشمی با تعداد معدودی از شهروندان فعال از قماش خود صورت می گیرد.
• هر دو نوع این اوپورتونیسم، در نهایت با تیپ مؤمن نمای خرده بورژوائی انطباق دارند، تیپی که برایش انجام آنچه که مطرح است (و برایش در وهله اول مطرح بودن اهمیت دارد) مهمتر از پیوند معنوی کار انجام یافته با کل است.
• (نتیجه نهائی کاری که او انجام می دهد، برایش اصلا اهمیت ندارد.
• مهم نفس انجام وظیفه محوله چه بسا بی محتوا و حتی زیانبار است. مترجم)
• برای اوپورتونیسمی از این نوع، دولت هائی پذیرائی خاصی از خود نشان داده اند، که بدبختی تاریخی شان عبارت از این بود که نظام جدید (برخلاف کشورهای دیگر) نتیجه مبارزه، مقاومت و جنبش خلقی مستقل خود آنها (مثلا بر ضد فاشیسم) نبوده، بلکه آنها سوار بر سرنیزه قدرت پیروزمند وارد کشور شده اند و بر تخت قدرت نشسته اند.
• روی هم رفته، ظاهرا پراتیک سیاست وحدت مارکسیستی (که بی تردید فقط وابسته به نیت خوب و یا بد احزاب مارکسیستی حاکم نبوده) در عرصه اشاعه استالینیسم شوروی در اروپای شرقی و میانه، بعد از پایان جنگ، ثمرات ناچیزی داشته است.
• اینکه قطع رابطه با استالینیسم در بسیاری از کشورهای مربوطه (لهستان، مجارستان و آلمان دموکراتیک) برای مدتی فرم های آتشفشانی به خود گرفته و در خود شوروی بطرزی آرام و تدریجی طی شده، نشاندهنده دشواری خاصی است که استالینیسم در روند انتقال به اروپا داشته است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر