۱۳۹۰ آذر ۱۶, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (101)

منیر طه
هله برخيز كه خون بر سرِ بازار آمد!
به كين‌ خواهيِ يارانِ‌عزيزي كه در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ در دانشگاه تهران‌ كشته شدند.
ونکوور، ششم دسامبر ۲۰۰۵ / پانزدهم آذر ۱٣٨۴

سرچشمه:
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com


در یورش به دانشکدۀ فنی سه دانشجو به نام هاي شریعت رضوی، قندچی و بزرگ نیا که به همراه دیگر دانشجویان می ‌خواستند از دانشگاه خارج شوند، در راهروی دانشکده تیر خوردند و مردند. روزنامه هاي ‌نوكرِ دربار و ميرآخورانِ روزنامه نگار نوشتند: سربازان تيراندازيِ هوايي‌كرده بودند.
تیراندازی هوایی کذائی به جای سوراخ کردن سقف دانشکده فنی، قلب خروشان سه دانشجوی جوان را از تپش بازداشت.
خونی‌ که برجهید و روان شد
پنداشتی ز دیده نهان شد؟
خون است خون، کجا شود از دیده ها نهان
از فتنه ‌ای‌ که از سرِ خون بردمد فغان؟

• هله برخیز که خون بر سرِ بازار آمد

• هله بستیز که گرگینه ی خونخوار آمد

• هله آن روبهِ بگریخته از دامنِ دشت
• به‌ جگرخواریِ مرغانِ چمنزار آمد

• هله حیوانِ کمان خورده، کمین کرده ی مست
• تیزدندان و برافروخته رخسار آمد

• هله هشدار، که غوغای کبوترها را
• کف گرفته به دهان گرسِنه کفتار آمد

• لاشه ‌اش رفت و لَشش در گروِ لاشخوران
• تیز چنگالک و با چنگکِ منقار آمد

• دزدِ بگرفته ‌کمین در کمرِ ظلمتِ شب
• به شبیخونِ سرِ قافله سالار آمد

• چنگ در سینه درافکن ، هله این دَم بشکن!
• کز سرِ کوی محبت، خبرِ یار آمد

• خبر از مکتبِ عشق آمد و یارانِ عزیز
• هله برخیز که خون بر سرِ بازار آمد!

1
میم نون


• با سلام و پوزش پیشاپیش از منیر که یاد رفتگان را زنده نگه می دارند.

• این شعر ـ بلحاظ فرم و ساختار ـ شعری زیبا، شیوا، نیرومند و نیروبخش است.


• شعر موجز و مختصری است، ولی در نهایت ایجاز و اختصار همه سمبل های درندگی را از عالم حیوانات برمی گزیند و به ضمیر خواننده رخنه می دهد:
• «گرگینه خونخوار، روبهِ، کفتار، لاشخوار، حیوانِ»

• بخشیدن دست و دلبازانه از کیسه خلیفه، البته بظاهر بی ضرر است.
• آنچه نگرانی آور است، اختلال بی برگشت در هارمونی طبیعت و انسان (طبیعت ثانی) است.

• بشر اما در عصر حاضر به این هارمونی بیش از هر زمان محتاج است.

• شاید وقت آن برسد که اشعار کلاسیک نقد شوند و این سنت هارمونی شکن، بلکه بشکند.

• با پوزش از منیر طه
• به امید خواندن بقیه اشعار ایشان!

2
بهمن پارسا
گذری و نظری

• دررابطه با ترکیبات ویا ترکیب سازی های بانوی محترم این شعر نکاتی به نظرم می رسد که با احترام طرح می کنم.

1
خون بر سر بازار آمد.

• این حکم به چه معنا است؟
• اگر قصد اشاره به خونریزی و آدمکشی و این قبیل جنایات است، فوافی به مقصود نیست.
• کلام لطیف و خیال انگیزه هم نه.

2
گرگینه

• گرگینه، یعنی پوستین.
• و معنی مجازی دیگری هم ندارد.
• و به روی از گرگینه هیچ کاری ساخته نیست، از جمله خونخواری.
• گرگ امّا سخن دیگری است.

3
روباه جگرخوار

• روباه به جگر خواری شهره نیست و بعد هم در چمنزار به دنبال مرغان نمی رود.
• وکلا بیت از تصویری شاعرانه تهی است.

4
حیوان کمان خورده

• حیوان کمان خورده را به معنای زخمی شاید پذیرفتن.
• و امّا اگر همین حیوان زخمی را مست تصوّر کنیم، با زخمش سازگار نیست.
• کمین امّا شدنی است.

5
کفتار و کبوتر

• تصور کفتار، این مردار خوار معروف و مشتی کبوتر در جایی که معولا کفتار سکنی دارد، جمعی است متنافر!

6
لاشه و لش

• لاشه ی چه موجودی رفته، که لشش طعمه ی لاشخوران شده؟
• وحالا کدام موجود تیز چنگک و... آمده است؟

7
شبیخون

• شبیخون ِ سر قافله سالار؟!

8
چنگ در سینه درافکن ، هله این دَم بشکن

• از خبر مرگ عزیزی شاید چنگ در سینه درافکندن رواست، ولی در سیاق عبارت مصراع سخنی است ناروا.

9
خبر از مکتبِ عشق آمد و یارانِ عزیز
هله برخیز که خون بر سرِ بازار آمد!

• بیت آخرهم پیشاپیش تکلیفش روشن است و ناظر به مقصودی نیست.

• این ها ملاحظاتی اند، ناشی از علاقه و قصد از آن، نه حرافی است و نه ابراز ادعایی .
• از سر صداقت و با احترام نوشته شد.
• مهر شما مسری باد.

پایان
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر