۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

اراده (خواست)

اراده (Zhi)
پروفسور گرهارد بارچ
برگردان شین میم شین

• اراده عبارت است از تمایل آگاهانه انسان ها در جهت نیل به آماج های معین.

• اراده بمثابه جزئی از هوش، عواطف و احساسات به مجموعه بغرنج خصایص روانی تعلق دارد.


• چون اراده همیشه سمت و سو دارد، شناخت (حداقل تقریبی) آماج را پیش شرط خود قرار می دهد.


• تحقق بخشیدن به خواست یا اراده که در عمل ارادی صورت می گیرد، با غلبه بر مقاومت های درونی (مقاومت هائی که در تک تک افراد وجود دارند) و مقاومت های برونی (مقاومت های ناشی از محیط طبیعی و اجتماعی) همراه است.


• عمل ارادی را بطور کلی از دو مرحله می گذرد:

1

• مرحله اول عبارت است از تشکیل نیت و اتخاذ تصمیم

2

• مرحله دوم عبارت است از اجرای تصمیم اتخاذ شده

• اراده را هرگز نباید فقط بمثابه یک پدیده روانی صرف تلقی کرد.

• اراده عمدتا در مورد گروه های انسانی مصداق پیدا می کند و به انواع گوناگونی بروز می کند:


I
اراده اجتماعی

• اراده ـ بمثابه اراده اجتماعی ـ در گروه های اجتماعی ـ مثلا در طبقه کارگر، در مبارزه بخاطر برقراری یک جامعه بی طبقه و آزاد از استثمار و ستم ـ یک گشتاور مهم عمل فعال و انقلابی است.

II
اراده همبودین

• هر کلکتیف سوسیالیستی، برای تحقق بخشیدن به اهداف خاص و برای زندگی سوسیالیستی مشترک، وجود اراده همبودین الزامی است و گرنه رسیدن به این اهداف غیرممکن خواهد بود.

III
اراده جمعی

• اراده می تواند ـ حتی با وجود تفاوت های طبقاتی اجتماعی ـ بمثابه اراده جمعی یک خلق و یا مجموعه ای از خلق ها مطرح شود، اگر ضرورت مدافعه و یا ممانعت از تجاوزی خارجی مطرح باشد.

*****

• اهمیت بی تردیدی که اراده در حیات جامعه به عهده دارد، سبب ارائه تعاریف مختلف از آن شده است.
• در تاریخ فلسفه تلاش برای توضیح معنی اراده، همواره با مسئله رابطه هوش (تفکر، شناخت) با اراده همراه بوده است.

• (هوش عبارت است از قدرت تفکر برای کسب دانش و نظر.
• قدرت تفکر و شناخت.
• فهم. مترجم)

• نظرات مختلف رایج در تعریف مفهوم «اراده» به شرح زیرند:

1
تئوری اراده ناهمسان

• تئوری اراده ناهمسان، اراده را به فاکتورهای روانی دیگر، بویژه هوش وابسته می داند:
• افلاطون، ارسطو، استوئیست ها، آلبرتوس ماگنوس، توماس فون اکوین، فیفس، دکارت، اسپینوزا، گاسندی، لایب نیتس، هوبس، جان لاک، بونه، لامارک، کانت، هگل و غیره

2
تئوری اراده خودزا

• تئوری اراده خودزا، اراده را بمثابه واقعیت امر روانی بنیادین و اولیه می داند که بطور خود به خودی در ارگانیسم انسانی تشکیل می گردد.

3
تعریف وولونتاریستی اراده

• در مکتب وولونتاریسم (اراده گرائی) اراده به شرح زیر تعریف می شود:

1
اراده از نظر دونس اسکاتوس

• دونس اسکاتوس ـ فیلسوف و تئولوگ اسکاتلندی ـ اراده را به مثابه فاکتور معرفتی تعیین کننده و علت اولیه کل وجود می داند.

2
اراده از نظر شوپنهاور
آرتور شوپنهاور (1788 ـ 1860)
فیلسوف، نویسنده و استاد مدارس عالی آلمانی
آموزش او شامل اتیک، متافیزیک و استه تیک بوده است.
او فلسفه کانت را مرحله تدارکی فلسفه خویش می دانست.
او جهان را مبتنی بر اصل نامعقول قلمداد می کرد.
در زمینه آموزش ایده ای افلاطون و فلسفه های شرق نیز صاحب نظر بود.
او نماینده ایدئالیسم ذهنی و در تئوری شناخت نماینده سوبژکتیویسم بوده است.

• شوپنهاور اراده را به مثابه دلیل تعیین کننده همه چیز در جهان تلقی می کرد.

• مراجعه کنید به ایدئالیسم ذهنی، سوبژکتیویسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3
اراده از نظر بانزن

• بانزن اراده را به مثابه جوهر جهان قلمداد می کرد.

4
اراده از نظر نیچه
فریدریش نیچه (1844 ـ 1900)
فیلسوف، شاعر و فیلولوگ کلاسیک آلمانی
از مؤسسین اگزیستانسیالیسم و ایراسیونالیسم (خردستیزی)

• نیچه اراده را نیروی محرکه واقعی در طبیعت و تاریخ می دانست.

4
نظر کوجف

• کوجف اراده را به مثابه عشق کلیت برای درک خویشتن خویش قلمداد می کرد.

• تئوری اراده توسط شوپنهاور و نیچه به بخشی از ایراسیونالیسم (خردستیزی) بورژوازی واپسین مبدل شد.

• نیچه از تئوری اراده پلی برای گذشتن به ایدئولوژی نژادی فاشیسم پدید آورد.


• مراجعه کنید به خرد، ایراسیونالیسم (خردستیزی)، تئوری نژادی، درک ماتریالیستی تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر