خروش رعد و توفان است، درخش خنده های برق بر شولای باران است!
جعفر مرزوقی (برزین آذرمهر)
• نشسته بر ستیغ کوه
• ابر خون
• کشیده راه تا هامون
• زمین از خشم می لرزد
• هوا رنگ دگر دارد
• خروش رعد و توفان است
• درخش خنده های برق
• بر شولای باران است
• صدای سیل از جا کنده می آید
• صفیر تیرهای
• از کمان افکنده می آید.
• زمانه گشته دیگرگون
• دل از کین و عداوت خون
• نفس از خشم توفنده
• طنین گام ها بر راه
• کوبنده
• زمان در کار تدبیر است
• ترنگ تیر و
• زخمازخم شمشیر است
• جوانی بر کشیده چنگ
• زند تا مهر باطل
• بر طلسم پیر پر نیرنگ
• کنونم:
• حمله ای شبگیر
• گسست و ریزش زنجیر
• صدای یار
• خروش کاوه در پیکار
• کنونم:
• رزم رویاروی
• نفیر شیر
• فرود تیغه شمشیر
• شکست پیکری بر خاک
• صدای ضجه ی ضحاک !
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر