پروفسور دکتر هانس یورگن کریمانسکی (1935)
جامعه شناس آلمانی
پروفسور جامعه شناسی در دانشگاه مونستر آلمان
اثار:
متد اوتوپیکی (1963)
بحران دموکراسی (1997)
چویان ها و گرگ ها (پول و قدرت جهانی چگونه بوسیله نخبگان تصاحب می شود؟) (2004)
اتحادیه اروپا به کی تعلق دارد؟ (فقر و ثروت در حال حاضر) (2007)
مبارزه بی سر و صدای طبقاتی از بالا (ساختارهای ثروت و اکتورهای ثروت) (2007)
هانس یورگن کریمانسکی
برگردان یدالله سلطان پور
سرچشمه:
مجله نوسازی مارکسیستی
http://archiv.zme-net.de
1
مفهوم طبقه حاکمه
پروفسور جامعه شناسی در دانشگاه مونستر آلمان
اثار:
متد اوتوپیکی (1963)
بحران دموکراسی (1997)
چویان ها و گرگ ها (پول و قدرت جهانی چگونه بوسیله نخبگان تصاحب می شود؟) (2004)
اتحادیه اروپا به کی تعلق دارد؟ (فقر و ثروت در حال حاضر) (2007)
مبارزه بی سر و صدای طبقاتی از بالا (ساختارهای ثروت و اکتورهای ثروت) (2007)
هانس یورگن کریمانسکی
برگردان یدالله سلطان پور
سرچشمه:
مجله نوسازی مارکسیستی
http://archiv.zme-net.de
1
مفهوم طبقه حاکمه
• با مفهوم طبقه حاکمه، پدیده دیرین حاکمیت به سرنوشت مفهوم طبقه اتصال می یابد.
• بکمک این مفهوم، حاکمیت به مثابه حاکمیت طبقاتی تدقیق می شود و یا در قالب تنگتری ریخته می شود.
• مفهوم طبقه حاکمه در عین حال، حاوی محتوای غنی تر و متفاوت تری از محتوای مفهوم طبقه سرمایه داران (کاپیتالیست ها) می گردد.
• مفهوم طبقه حاکمه می تواند در مرحله پست مدرنیستی سرمایه داری نیز اعتبار داشته باشد که مشخصه اش گذار از حاکمیت اقتصادی به حاکمیت فرهنگی و برعکس است.
• مفهوم طبقه حاکمه ـ بویژه در کشورهای انگلوساکسون ـ اغلب مترادف با مفهوم نخبگان قدرت ـ و نه نخبگان ـ بکار برده می شود.
کارل اشمیت (1888ـ 1985)
حقوقدان دولتی و فیلسوف سیاسی آلمانی
ماورای ارتجاعی
از کارگزاران رایش سوم
زمینه ساز روحی برای ناسیونال ـ سوسیالیسم
مؤلف آثار بیشمار
مشاور حقوقی بسیاری از فاشیست های اروپا
• جمله کارل اشمیت نیز حاوی همین معنی است:
• «نخبگان به کسانی اطلاق می شود که کسی جرئت نگارش جامعه شناسی شان را ندارد.»
• (کارل اشمیت، 1995، ص 147)
• با مفهوم طبقه حاکمه، جنبش تاریخی وارد بازی حاکمیت می شود و بدین طریق، طبقه کارگر نیز می تواند طبقه حاکمه آتی تلقی شود:
• « پرولتاریا قدرت سیاسی خود را بکار خواهد گرفت، برای خلع ید از بورژوازی و تمرکز سرمایه و ابزار تولید در دست دولت پرولتاریای سازمان یافته، بمثابه طبقهً حاکمه و تکثیر حتی الامکان سریع نیروهای مولده.»
• (مانیفست حزب کمونیستی، کلیات مارکس و انگلس، جلد 4، ص 471)
• مشخصات طبقاتی و وحدت طبقاتی امکانات حاکمیت را وسعت می بخشند:
• «طبقه حاکمه هرچه بیشتر بتواند مهمترین افراد طبقه تحت سلطه را جلب خود کند، به همان اندازه مستحکمتر و خطرناکتر می گردد.»
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 25، ص 614)
قرآن تربورن (1941)
جامعه شناس معروف جهان از سوئد
پروفسوری دانشگاه های بیشماری در همه قاره های جهان
آثار:
انتقاد از مکتب فرانکفورت (1970)
علم ـ طبقه ـ جامعه (1976)
طبقه حاکمه اگر حاکم شود، چه می کند؟ (1980)
آسیا و اروپا در گلوبالیزاسیون (2005)
نابرابری در جهان (2006)
از مارکسیسم تا پسامارکسیسم (2009)
جهان ـ راهنمائی برای مبتدیان (2010)
جامعه شناس معروف جهان از سوئد
پروفسوری دانشگاه های بیشماری در همه قاره های جهان
آثار:
انتقاد از مکتب فرانکفورت (1970)
علم ـ طبقه ـ جامعه (1976)
طبقه حاکمه اگر حاکم شود، چه می کند؟ (1980)
آسیا و اروپا در گلوبالیزاسیون (2005)
نابرابری در جهان (2006)
از مارکسیسم تا پسامارکسیسم (2009)
جهان ـ راهنمائی برای مبتدیان (2010)
• در تئوری های مربوط به طبقه حاکمه، تحلیل کردوکار عام طبقه حاکمه، توسعه نیافته باقی مانده است، فقط به تحلیل کردوکار اقتصادی طبقه سرمایه داران بسنده شده است.
• (قرآن تربورن، «طبقه حاکمه اگر حاکم شود، چه می کند؟»، 1978)
• این حقیقت امر به این دلیل است که نزدیک شدن امپیریکی (تجربی) به کردوکار حاکمیت ـ صریحا ـ در انحصار حاکمان باقی می ماند.
• «دانش» طبقات تحت سلطه نسبت به «حاکمیت» با توجه به تأثیرات حاصله، اگرچه مشخص (کنکرت) است، ولی با توجه به عمل و رفتار طبقه حاکمه بیشتر مجرد (انتزاعی) می ماند.
• مراجعه کنید به دیالک تیک مجرد ـ مشخص
• این گرایش به تجرید و یا سوبژکت زدائی در بسیاری از تئوری های فرمولبندی شده «در راستای منافع طبقات تحت سلطه» نیز به چشم می خورد.
«ارتقا از مجرد به مشخص» می تواند مترادف با انقلاب باشد!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر