۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

تجمل پرستی

قصه های آقای کوینر
برتولت برشت
برگردان میم حجری

• اندیشنده همیشه دوست دخترش را به سبب تجمل پرستی سرزنش می کرد.

• روزی از روزها متوجه شد که او چهار جفت کفش دارد.

• دوست دختر اندیشنده، پوزش خواهانه گفت:
• «دلیلش این است که من چهار نوع پا دارم!»

• اندیشنده خنده اش گرفت و پرسید:
• «اگر یکی از آنها پاره شود، چه خواهی کرد؟»

• دوست دختر اندیشنده متوجه شد که طرف دوهزاری اش نیفتاده و گفت:
• «اشتباه کردم، نه چهار نوع، بلکه پنج نوع پا دارم.»

• بدین طریق، دوهزاری اندیشنده بالاخره افتاد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر