۱۳۹۰ شهریور ۲۹, سه‌شنبه

مارکسیسم بدون لنین؟ (6)

«مبارزات حزبی در فلسفه»
لنین در مصاف با ماکسیست ـ پوزیتیویست ها
پروفسور هانس هاینتس هولتس
برگردان میم حجری
رویزیونیسم در تفکر آغاز می شود.
مبارزه لنین در راه پاکیزه نگه داشتن مفاهیم، مبارزه ای سیاسی در راه وضوح جهان بینی کمونیسم انقلابی بوده است!

2
انکار حقیقت عینی

• انتقاد هگل از کانت، انتقادی بنیادی بوده است، حتی برای طرح فلسفی مارکس و انگلس، اگرچه مارکس و انگلس ایدئالیسم عینی هگل را به تیغ تیز انتقاد سپردند.
• لنین نیز بعدها با اثبات خصلت عینی مفاهیم، روی پا قرار دادن فلسفه هگل را بر طبق برنامه مارکس و انگلس جامه عمل پوشاند.

• مارکس و انگلس اما همراه با هگل و بر بنیان اندیشه های هگل، ایدئالیسم ذهنی کانت را به تبر انتقاد بستند.

• لنین نیز همین خط مارکس و انگلس را در پیش گرفت و بطور سیستماتیک ادامه داد.

فردیناند لاسال (1825 ـ 1864)
نویسنده و سیاستمدار در جنبش کارگری آلمان
تصورات او از سوسیالیسم با نظرات مارکس و انگلس در تضاد قرار داشت و به انشعاب در جنبش کارگری و حزب طبقه کارگر آلمان منجر شد.
مبتکر، مؤسس و اولین رهبر حزب سوسیال ـ دموکرات آلمان
در دوئل بر سر مسائل خصوصی اش جان باخت

• اگر هدف مارکس و انگلس از این انتقاد در آغاز بویژه اثبات حقانیت ماتریالیسم بود و بعد در چالش با لاسال، خصلت سیاسی کانتیانیسم فلسفی مطرح می شود، لنین در اثر خود تحت عنوان «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» به نتیجه نهائی کانتیانیسم در رابطه با پوزیتیویسم تقدم قائل می شود و بر بنیان طرح های هگل، استدلال فلسفی خود را بر پا می دارد.

• در مقابل جزم های تئولوژیکی (فقهی) فلسفه اسکولاستیک که به مثابه «کلفت تئولوژی» در خدمت وحی الهی ـ به مثابه حقیقت از قبل تعیین شده ـ قرار داشت، اثبات حقیقت بر پایه خرد، تجربه و قوانین تفکر ضربه رهائی بخش جهان بینانه ای بود.

• این جریان با شروع عصر جدید و با ترقی طبقه بورژوازی آغاز شد.


• نام های سمبل واره برای انقلاب فکری به شرح زیر بوده اند:


1

• فرانسیس بیکن ـ به مثابه بنیانگذار امپیریسم

• مراجعه کنید به امپیریسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

2

• رنه دکارت ـ به مثابه بنیانگذار فلسفه خرد

• مراجعه کنید به خرد، خردستیزی (ایراسیونالیسم) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


• با بیکن و دکارت عصر نوینی در تفکر سر بر کشید.

• اما آزادی از اجبار و زور آیات عقیدتی غیرقابل تجربه و آزمون و آزمایش در وهله اول چیزی جز آزادی فرد بورژوائی در دو عرصه زیر نبود:

1

• آزادی عمل اخلاقی

2

• آزادی عمل اقتصادی

• آزادی از قواعد صنفی بر آزادی از کلام الهی (روحانیت) تقدم داشت و هر دو به مثابه رهائی فرد از قیود بیگانه فرما تلقی می شدند.

• شناخت حقیقت اما اگر منبع و سرچشمه خود را در سوبژکت بیابد، در برابر مطالبات چیزهای اوبژکتیف (عینی)، در برابر عام مبتنی بر تکلف نامطمئن می ماند.

• از این در پشتی، برکلی ـ فیلسوف و اسقف انگلیسی ـ تئولوژی (فقه) را دو باره وارد شناخت می کند و اعلام می دارد که وجود عبارت است از ادراک شدن.

• اما آنچه که ادراک می شود، نادقیق است، اغلب فریبا ست، از موردی به موردی دیگر و از فردی به فردی دیگر فرق می کند.

• بدین طریق نتیجه گرفته می شود که حقیقت در آن سوی جهان تجربی است.
• آنگاه ترانسندنس (ماورای تجربی) مقام پیشین خود را بدست می آورد.

• حال، اگر کسی نخواهد که دوباره به چاه عفن تئولوژی بیفتد، چاره ای جز پناه بردن به اسکپتیسیسم نمی یابد، چاره ای جز پناه بردن به شک و تردید یونیورسال در ارزش حقیقی شناخت بطور کلی نمی یابد.

• مراجعه کنید به اسکپتیسیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• دیوید هیوم به این استنتاج نهائی می رسد.

دیوید هیوم (1711 ـ 1776)
فیلسوف، اقتصاددان و تاریخدان
از نمایندگان برجسته روشنگری انگلستان
از اقتصاددان ما قبل اقتصاد کلاسیک
معلم کانت و از دوستان و همفکران آدام اسمیث

• دیوید هیوم تا همین امروز ستون اصلی نئوپوزیتیویسم مانده است.

• مراجعه کنید به پوزیتیویسم و نئوپوزیتیویسم

• با دور انداختن دلایل مبتنی بر عینیت حقیقت، معیار پیشرفت شناخت نیز فدا می شود.

• بدین طریق دو راه بیش در پیش نمی ماند:


1

• در بهترین حالت، پذیرش میانسوبژکتی به معیار حقیقت بدل می شود:
• درست و حقیقی آن است که مجمع علما درست تلقی می کنند.

2

• حقیقت در تئولوژی (فقه) جسته می شود و در بدترین حالت، هر فرقه مذهبی از تنویر دم می زند و آنارشیست معرفتی ـ نظری ئی به نام پل فایرابند اعلام می کند که همیشه خبری هست، همیشه رخدادی رخ می دهد. (anything goes)

پاول کارل فایرابند (1924 ـ 1994)
فیلسوف و تئوریسین علمی اطریشی
استاد دانشگاه در کالیفرنیا، انگلستان، آلمان، نئوزیلند، سوئیس
انارشیست معرفتی ـ نظری

بدین طریق، همه ساز و برگ لازم فراهم می آید، تا هر استدلال علمی در زمینه تعیین هدف و آماج سیاسی و عمل سیاسی در مه غلیظی از ابهام فرو رود.
دلیل لشکرآرائی و رزم آوری ولادیمیر لنین هم همین جا ست!

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر