قصه های آقای کوینر
برتولت برشت
برگردان میم حجری
• «ما دیگر نمی توانیم با همدیگر گفت و گو کنیم»، آقای کاف به مردی گفت.
• «چرا؟»
• مرد ـ سراسیمه ـ پرسید.
• «برای اینکه من در حضور شما نمی توانم حرف معقولی بر زبان آورم»، آقای کاف در جواب مرد گفت.
• «برای من اما این چیزها اهمیتی ندارند»، مرد برای تسلی خاطر آقای کاف گفت.
• «می دانم»، آقای کاف با عصبانیت گفت.
• «برای خود من این چیزها خیلی اهمیت دارند.»
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر