بی سواد
• با درودی ویژه خدمت جناب آقای منتقمی!
• از خواندن نوشتارتان بی نهایت مشعوف شدم.
• در شرح حال خودفروشان و مرام تعفن آور آخوندی و مذهبی و بویژه در توصیف زیبا و بسیار واردتان در مورد برتولت برشت بسیار محظوظ شدم.
• امیدوارم در صفحه وزین روشنگری از خامه زیبا و نوشتارهای پر مغزتان بیشتر بهره ببریم.
• از اعماق قلبم تندرستی و شادی برای تان آرزومندم.
• با درودی مجدد.
حسن
• با سلام
• من فقط می خواهم در باره تیتر این مطلب نظر بدهم.
• مفهوم «جامعه روشنفکری» مثل خود جامعه طبقاتی یکدست نیست و نمی تواند یکدست باشد، بلکه شقه شقه شده است.
• تعیین سوبژکتیف و دلبخواهی خوب و بد، بسته به وابستگی طبقاتی روشنفکران مختلف صورت می گیرد.
• قشر روشنفکر، طیفی را تشکیل می دهد که مشخصه اصلی اش کار عمدتا فکری است و فی نفسه به معنی مترقی نیست:
• حتی خود روحانیت را که بطور سنتی کار فکری می کند و در تولید مادی شرکت ندارد، می توان جزو همین طیف دانست.
• روشنفکریت فاشیسم هم که از نیچه تا یاسپرس و هایدگر و غیره تشکیل می یافت، معروف همگان است.
• روشنفکریت متمایل به طبقه بورژوازی انحصاری از ویتگن اشتاین، ماکس وبر و نیز به همین سان.
• هرکس که حرف های گنده گنده زد مترقی نمی شود.
• روشنفکر فقط برای عوام به معنی منور الفکر جلوه می کند و نه برای کسانی که حرف دهن شان می فهمند.
• مینا هم بهتر است به جای کشیدن دیوار خیر و شر میان خود و دیگران، به انتقاد علمی بپردازد.
• اگر توان تئوریک دارد.
• و گرنه با حمله هیستریک به صاحبان نظرات دیگر نمی توان به روشنگری پرداخت.
• مینا فکر می کند که خودش مظهر خیر مطلق است.
• نمایندگان طبقات دیگر هم همین حق را دارند که خود را حق به جانب بانگارند.
• ما باید به جای برخورد مبتنی بر عاطفه و رگ گردن یاد بگیریم با مخالفین خود و با دگراندیشان، رفتار متمدنانه داشته باشیم تا آنها هم متقابلا بلکه با ما رفتار متمدنانه داشته باشند.
پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر