۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه

چاله ها و چالش ها (37)

شکست محتوم دشمنان جامعه روشنفکری
فريدون منتقمی
سرچشمه: روشنگری
http://www.roshangari.net

بی سواد

• با درودی ویژه خدمت جناب آقای منتقمی!
• از خواندن نوشتارتان بی نهایت مشعوف شدم.
• در شرح حال خودفروشان و مرام تعفن آور آخوندی و مذهبی و بویژه در توصیف زیبا و بسیار واردتان در مورد برتولت برشت بسیار محظوظ شدم.

• امیدوارم در صفحه وزین روشنگری از خامه زیبا و نوشتارهای پر مغزتان بیشتر بهره ببریم.

• از اعماق قلبم تندرستی و شادی برای تان آرزومندم.
• با درودی مجدد.

حسن

• با سلام
• من فقط می خواهم در باره تیتر این مطلب نظر بدهم.

• مفهوم «جامعه روشنفکری» مثل خود جامعه طبقاتی یکدست نیست و نمی تواند یکدست باشد، بلکه شقه شقه شده است.

• تعیین سوبژکتیف و دلبخواهی خوب و بد، بسته به وابستگی طبقاتی روشنفکران مختلف صورت می گیرد.


• قشر روشنفکر، طیفی را تشکیل می دهد که مشخصه اصلی اش کار عمدتا فکری است و فی نفسه به معنی مترقی نیست:
• حتی خود روحانیت را که بطور سنتی کار فکری می کند و در تولید مادی شرکت ندارد، می توان جزو همین طیف دانست.
• روشنفکریت فاشیسم هم که از نیچه تا یاسپرس و هایدگر و غیره تشکیل می یافت، معروف همگان است.
• روشنفکریت متمایل به طبقه بورژوازی انحصاری از ویتگن اشتاین، ماکس وبر و نیز به همین سان.

• هرکس که حرف های گنده گنده زد مترقی نمی شود.


• روشنفکر فقط برای عوام به معنی منور الفکر جلوه می کند و نه برای کسانی که حرف دهن شان می فهمند.


• مینا هم بهتر است به جای کشیدن دیوار خیر و شر میان خود و دیگران، به انتقاد علمی بپردازد.
• اگر توان تئوریک دارد.

• و گرنه با حمله هیستریک به صاحبان نظرات دیگر نمی توان به روشنگری پرداخت.


• مینا فکر می کند که خودش مظهر خیر مطلق است.


• نمایندگان طبقات دیگر هم همین حق را دارند که خود را حق به جانب بانگارند.

• ما باید به جای برخورد مبتنی بر عاطفه و رگ گردن یاد بگیریم با مخالفین خود و با دگراندیشان، رفتار متمدنانه داشته باشیم تا آنها هم متقابلا بلکه با ما
رفتار متمدنانه داشته باشند.

پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر