۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

وحشت و نکبت رایش سوم (2)

واحد حراستی (اس اس) (4 آوریل 1925)
سازمان ویژه حزب کارگری ناسیونال ـ سوسیالیستی آلمان
برای حراست از جان آدولف هیتلر
سازمان شبه نظامی فاشیستی
در داخل حزب خدمات پلیسی را به عهده داشت.
از سازمان های مسئول جنایت هولوکاوست
بعد از جنگ جهانی دوم به عنوان سازمان جنایتکار ممنوع اعلام شد.

برتولت برشت
برگردان میم حجری


1
همبود خلقی

(30 ژانویه 1933)
روی کار آمدن آدولف هیتلر
تشکیل دیکتاتوری ناسیونال ـ سوسیالیستی

شب سی ام ژانویه 1933

دو افسر اس اس تلو تلو خوران از خیابان پائین می آیند.

• دارند می آیند، افسران اس اس

• از سخنرانی اش می آیند و از آبجو اش
• خسته اند و پر

• می خواهند که خلق شان

• قدرتمند باشد، هراس انگیز باشد.
• گوش به فرمان و احترام انگیز باشد.

اس اس اول

• حالا دیگر ما سواره ایم، نه پیاده
• از دیدن راهپیمائی مان با مشعل ها حساب می برند!

• دیروز در حسرت نان گندم
• امروز، صدر اعظم رایش سوم

• دیروز، لاشخور لاغر ـ مردنی
• امروز عقاب رایش غنی

ادرار می کنند.

اس اس دوم


• و حالا نوبت به همبود خلقی می رسد.
• من انتظار رونق معنوی بزرگی دارم برای خلق آلمان در مقیاس بسیار بزرگی.

اس اس اول

• این آدمها را باید اما قبل از همه از اعماق انسانیت پست به درجه انسان سرور بالا کشید!

• اینجا دیگر چه محله ای است؟

• پرچم نزده اند، اصلا.

اس اس دوم

• ما گم شده ایم.

اس اس اول

• چه محله ی حال به هم زنی است!

اس اس دوم

• محله تبهکارها ست.

اس اس اول

• فکر می کنی، اینجا خطرناک است؟

اس اس دوم

• رفیق آبرومندی در چنین دخمه ای زندگی نمی کند.

اس اس اول

• چراغی هم روشن نیست!

اس اس دوم

• خانه نیستند.

اس اس اول

• آن دو برادر، فکر می کنی که شروع رایش سوم را در نظر می گیرند؟

• محافظم باش از پشت!


دوباره تلو تلوخوران به راه می افتند.
اس اس اول پشت سر اس اس دوم

اس اس اول

• این همان منطقه نیست که از کنارش رود می گذرد؟

اس اس دوم

• نمی دانم.

اس اس اول

• در آن منطقه لانه مارکسیستی ئی را در هم کوبیدیم، یادت هست؟
• بعدش گفتند که آنجا آموزشگاه طلاب کاتولیک بود.
• همه اش دروغ.
• هیچکدام از آنها لباس کشیش نپوشیده بودند.

اس اس دوم

• فکر می کنی که او می تواند همبود خلقی را رو به راه کند؟

اس اس اول

• او می تواند، خوب هم می تواند.

اس اس اول یکهو مثل مجسمه ای وامی ایستد و گوش می دهد.
پنجره ای در جائی باز شده است.

اس اس دوم

• چیه؟

هفت تیرش را در می آورد، ضامنش را می کشد.
پیرمردی با لباس خواب از پنجره به بیرون خم می شود.
آهسته می پرسد:
«عما تو هستی؟»

اس اس دوم

• خودشان اند!

دور خودش بسرعت می چرخد و به همه طرف شلیک می کند.

اس اس اول ناله می کند:

• کمک!
• کمک!

پنجره همچنان باز است و پیر مرد همچنان آنجا ست.
در پنجره روبرو تیرخورده ای ناله می کند!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر