نه اندیشه مادرزاد وجود دارد و نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
شین میم شین
حکم بیست و هشتم
• دو همجنس دیرینه را همقلم
• نباید فرستاد یکجا به هم
• منظور شیخ شیراز از همجنس و همقلم چیست؟
• سعدی به صدور رهنمود اداری ادامه می دهد.
• ظاهرا می بایستی از املاک و اراضی و مستغلات فئودالی، بیلان تهیه شود و بر مبنای آن مالیات و بهره تعیین شود.
• سعدی توصیه می کند که اگر مأمورین همجنس و همقلم باشند، کنترل آنها دشوار خواهد شد:
حکم بیست و نهم
• چه دانی، که همدست گردند و یار
• یکی دزد باشد، یکی پرده دار
• یکی از خطرات محتمل همین است که به جای کنترل یکدیگر به نفع دربار، به سرپوش نهادن بر دزدی های یکدیگر بپردازند.
• تیزهوشی طبقاتی شیخ شیراز شگفت انگیز است.
• این سیاست و روند و روال کماکان در همه جوامع طبقاتی پیش گرفته می شود:
• تشدید تضاد، رقابت و خصومت میان اعضای طبقات تحت ستم به نیت خدمت هرچه بهتر به طبقه حاکمه.
حکم سی ام
• چو دزدان ز هم باک دارند و بیم
• رود در میان، کاروانی سلیم
• اگر دزدها با یکدیگر تضاد داشته باشند، امکان همدستی و همکاری میان آنها کاهش می یابد و کاروان می تواند از مهلکه بگذرد.
• رهنمودهای سعدی امروزه از سوی همه کارفرمایان جوامع طبقاتی مو به مو به مورد اجرا گذاشته می شود:
• ایجاد خصومت، رقابت، چشم هم چشمی میان کارگران و کارمندان.
• این احکام نه تنها از پایگاه طبقاتی سعدی، بلکه از شم تیز طبقاتی او نیز پرده بر می دارند.
• سعدی مشاور ساده دربار فئودالی نیست، که بخاطر مستمری اش کار کند.
• او پیوند ارگانیک با طبقه حاکمه و سیستم اجتماعی فئودالی ـ استبدادی دارد.
• از این رو ملاقات های سعدی با مولوی و دیگران را باید از این نقطه نظر نیز بررسی کرد.
حکم سی و یکم
• به فرمانبران بر، شه دادگر
• پدروار خشم آورد بر پسر
• سعدی در این حکم برای صدور رهنمود در زمینه اداره جامعه و شیوه رفتار شاه با مأمورین خویش، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک شه دادگر و فرمانبر و سپس به شکل دیالک تیک پدر و پسر بسط و تعمیم می دهد.
• اشعار سعدی کماکان به زهر ایدئولوژیکی مهلکی سرشته شده اند.
• از سوئی به شاه شیوه اعمال اوتوریته را می آموزد و از سوی دیگر به خواننده اشعار خویش خشم فراز نسبت به فرود را امری طبیعی و مشروع جلوه می دهد:
• به چرخش قلمی رابطه آنتاگونیستی میان حاکم و محکوم به رابطه غیرآنتاگونیستی میان پدر و پسر تحریف می شود.
حکم سی و دوم
• گهش می زند، تا شود دردناک
• گهی می کند، آبش از دیده پاک
• رابطه فراز و فرود اکنون بطرزی تحریف شده در رابطه پدر و پسر خلاصه می شود:
• همانطور که پدر گاهی پسر را تنبیه می کند و گه نوازش، پادشاه دادگر نیز باید گاهی ملت را شکنجه دهد و گه خوان یغمائی بگسترد تا توده گرسنه حداقل یک بار در سال شکمی از عزا در بیاورد.
حکم سی و سوم
• چو نرمی کنی، خصم گردد دلیر
• و گر خشم گیری، شوند از تو سیر
• سعدی در این حکم دست به استدلال می زند:
• اگر شاه نرمی کند، خصم رودار و گستاخ می شود و اگر خشم گیرد، از او سیر می شوند.
• پس تنها راهی که می ماند، پیشه کردن میانه روی است، پیشه کردن رفتاری است که امیزه ای از هر دو باشد.
• تا چشم کار می کند در فلسفه فئودالی سعدی از هومانیسم خبری نیست.
• توده جامعه فئودالی باید همواره شمشیر دوموکلس را بالای سر خود حس کند.
حکم سی و چهارم
• درشتی و نرمی به هم در به است
• چو رگزن که جراح و مرهم نه است
• سعدی «شبان» را در برخورد با «گرگان داخلی» به رعایت دیالک تیک بیم و امید فرا می خواند.
• شیخ شیراز مثل دیالک تیسینی زبردست در احکام یاد شده گام به گام به بسط و تشریح و تفهیم و تعمیم دیالک تیک بیم و امید دست می زند:
• دیالک تیک زجر و اجر
• دیالک تیک تنبیه و نوازش
• دیالک تیک «نرمی» و «درشتی».
• این را می توان دیپلوماسی قرون وسطائی نام داد.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر