۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

سیری در جهان بینی دکتر فیروز نجومی (1)

توماس مونتسر
کشیش و رهبر جنگ های ضد فئودالی دهقانان آلمان در قرون وسطای واپسین

شین میم شین

دین را باید بدادگاه بکشانیم
فیروز نجومی
سرچشمه: اخبار روز
www.akhbar-rooz.com

• ما دکتر فیروز نجومی را نمی شناسیم و هیچ پیشداوری در باره ایشان نداریم.
• این اولین نوشته از ایشان است که می خواهیم مورد بررسی قرار دهیم.
• مسائلی که ایشان مطرح می کنند، تأمل انگیزند.
از این رو ما هم برای به محک زدن نظرات خویش دست به اظهار نظر می زنیم.

• ما در این بررسی برخی از احکام و احیانا مفاهیم کلیدی ایشان را مورد تأمل قرار خواهیم داد:

حکم اول
٣۲ سال است که دین بر ما حکومت می کند.

• مفاهیمی که دکتر نجومی در این حکم بکار می برند، عبارتند از «دین» و «حکومت» و یا «قدرت»
• ظاهرا منظور دکتر نجومی این است که قدرت در ایران در دست دین است.

• ما نخست به معنی این مفاهیم، نظری می افکنیم:


1
دین (مذهب)

• دین و یا مذهب فرمی از شعور اجتماعی با خصلت جهان بینانه است.

• خودویژگی مذهب، عبارت است از انعکاس مخدوش و وارونه طبیعت و جامعه در شعور (ضمیر) انسان ها، آن سان که منشاء پدیده های طبیعی و اجتماعی در علل و اهداف ماورای طبیعی دانسته می شود.

• پدیده های طبیعی و اجتماعی نیز بمثابه روندها و قوای ماورای طبیعی تصور می شوند، قوای ماورای طبیعی ئی که انسان ها وابسته و سرسپرده آنها هستند و برای جلب رضایت شان، باید به انجام اعمال معینی (عبادت، اطاعت، قربانی، ستایش، مراسم مذهبی و غیره) بپردازند.

2
حکومت

• مفهوم قدرت ـ به قول ماکس وبر ـ مفهومی به اصطلاح «فرم نیافته» (آمورف) است.

• مفهوم قدرت، کلیه انواع اعمال برتری اجتماعی را که بطور بیواسطه پا به عرصه بروز می نهند، در بر می گیرد:

• از قدرت عالیه دولت و تناسب قدرت در حیات اقتصادی و کاری تا به اصطلاح «قدرت» پدر در خانواده و «قدرت» سخنران در مقابل مخاطبین خود.

• جنبه محتوائی روابط مبتنی بر این نوع از قدرت را ـ اما ـ وقتی می توان تعیین کرد، که آن را اولا در فرم خاصش در نظر بگیریم، ثانیا مناسبت آن را با حاکمیت اجتماعی قابل اثبات، مورد بررسی قرار دهیم.

• حاکمیت اینجا به معنی برخورداری مؤسساتی تضمین شده بخشی از جامعه، در مقابل بخش دیگر آن تلقی می شود.

• برخورداری، یک واقعیت امر اقتصادی است.
• برخورداری عبارت است از تصاحب یکجانبه بخش هائی از محصول کار دیگران.
• شالوده مؤسساتی چنین مناسبتی نیز ـ در وهله اول ـ از نوع اقتصادی آن است:
• مالکیت بر زمین، سرمایه و یا وسایل اقتصادی دیگر.

• علاوه بر آن، برای تضمین مؤسساتی حاکمیت، فرم های دیگر نیز وجود دارند.
• مثلا فرم های حقوقی، نظامی، سیاسی ـ عمومی و غیره.

• پایه قدرت می تواند حاکمیت اجتماعی باشد.
• قدرت می تواند از حاکمیت اجتماعی منشق شده باشد و یا بدون حاکمیت اجتماعی برقرار شود.
• مثلا «قدرت» و بطور کلی، اوتوریته پدر در خانواده، نه بر حاکمیت استوار می شود و نه در خدمت برخورداری اجتماعی است.

• حاکمیت، مشخص کننده یک مناسبت بنیادی اجتماعی است.
• قدرت ـ اما بر عکس ـ در عرصه روابط اجتماعی عمل می کند.
• حاکمیت از آن نظام اجتماعی است.
اعمال قدرت (حکومت) از آن قانون اساسی جامعه است، از آن بخشی از نظام اجتماعی است که آگاهانه تشکیل یافته است.

• بنابرین، حاکمیت یک واقعیت امر اجتماعی ـ اقتصادی بنیادی است و نه یک واقعیت امر سیاسی.

• تنها بلحاظ هدف اجتماعی عام، که استفاده از وسایل قدرت سیاسی و دیگر وسایل در خدمت آن قرار دارند، می توان گفت که آیا فرم های اعمال قدرت (حکومت) دارای خصلت حاکمیتی اند و یا نه.

*****


• اکنون این سؤال پیش می آید که در ایران قدرت (حکومت) با حاکمیت چه رابطه ای دارد؟
• تنها بدین طریق می توان از فرم نمودین حکومت گامی فراتر نهاد و به تعیین محتوای ماهوی آن نایل آمد.

• و گرنه حکومت به اصطلاح دین می تواند محتوای ماهوی حاکمیتی متنوعی داشته باشد:

• هم حاکمیت طبقاتی برده داران می تواند بطرز تئوکراتیکی اراده خود را بر جامعه تحمیل کند، هم حاکمیت طبقاتی اشراف فئودال و هم حاکیمت طبقاتی سرمایه داران.

• در دیالک تیک فرم و محتوا همواره محتواهای گوناگون می توانند در فرم واحدی عرض اندام کنند:

• مثلا در کوزه واحدی ـ به مثابه فرم ـ می توان شراب، ترشی، زهر، پادزهر، شیره، آب و غیره ـ به مثابه محتوا ـ نگه داری کرد.

• به همان سان نیز محتوای واحدی را می توان در فرم های مختلفی نگه داشت:

• مثلا آب را ـ به مثابه محتوا ـ می توان در کوزه، لیوان، قوری، استخر و غیره ـ به مثابه فرم ـ نگه داری کرد.

• صرف اینکه روحانیت در کشوری روی کار است، نمی تواند دلیل کافی بر حکومت به اصطلاح دین باشد.
• حکومت کنونی ایران ـ بلحاظ شریعت جاری در سیاست ـ چه فرق ماهوی با حکومت قاجار و یا صفوی و یا غزنوی دارد؟
• اینکه شریعت بخش اعظم قانون اساسی را تشکیل می دهد، قدمت هزار و اندی ساله دارد و نه سی و دو ساله.

• این ادعا که «32 سال است که دین بر جامعه ایران حکومت می کند»، فقط بنظر عوام الناس می تواند قابل قبول باشد.
• اتفاقا پیرزنی نیز در تلویزیونی در خارج از کشور، همین نظر دکتر نجومی را نمایندگی می کردند:
• ایشان هم می گفتند که «سوره بقره تعیین کننده سرنوشت مردم ایران است.»

• جماعت تحصیلکرده و با شعور که دکتر نجومی بیشک یکی از انها ست، بهتر است، گامی فراتر از ظاهر چیزها، پدیده ها و سیستم ها نهند و ماهیت پنهان در ورای نقاب های عوامفریب را نشان همگان دهند.


حکم دوم
اما آیا می توانیم با اطمینان خاطر بگوییم که در جامعه ی ما دین چه نقشی را بازی می کند؟

• دین همانطور که گفتیم، فرمی از شعور اجتماعی است.
• در قالب این فرم واحد، اقشار و طبقات اجتماعی مختلف هر کدام محتوای ایدئولوژیکی خاص خود را می جویند و می یابند:
• دین واحد مورد نظر عوام الناس چه بسا تحصیلکرده، در جامعه طبقاتی شقه شقه شده، محتواهای طبقاتی و قشری متفاوت و چه بسا متضاد دارد:
• محتوای همین دین اسلام ـ به مثابه فرم شعور اجتماعی ـ برای دهقان زحمتکش چیز بکلی دیگری است تا برای یک فئودال و یا بقال و یا سرمایه دار.

• اگر دکتر نجومی قدری دقت بخرج می دادند، تفاوت جدی میان خود آخوندها را نیز می دیدند.


• این تفاوتها و تضادها قدمتی دیرین دارند، قدمتی به قدمت جامعه طبقاتی دارند.


• اختلاف علی با معاویه و عثمان، حسین با یزید، منتظری با خمینی و غیره از چنین آبشخوری احتمالا آب می خورند.


• فرم واحد شعور اجتماعی همیشه می تواند محتواهای طبقاتی مختلف داشته باشد و داشته است و خواهد داشت.


حکم سوم
آیا واقعا این دین است که حکم می راند و یا آنها که خود را متولی و نگاهدار دین می دانند مثل آیت الله ها و حجت الاسلام ها و مراجع تقلید؟

• دکتر که پیشاپیش حکم نهائی و قطعی خود را صادر کرده و از دادگاهی کردن دین سخن رانده، اکنون سؤالات متنوعی را پشت سر هم ردیف می کنند.

• این شیوه خوبی برای طفره رفتن از تبیین نظر است.

• این شیوه خوبی برای گریز از رعایت صراحت در سخن است.
• این شیوه خوبی برای اتلاف وقت خواننده و احیانا برای گیج و سردرگم کردن او ست.

• ولی ما در هر صورت می کوشیم به این سؤالات ایشان جواب دهیم تا بلکه صحت نظرات شتابزده خود را به محک زده باشیم.


• دین به خودی خود در هیچ جامعه ای حکم نمی راند.


• دین یکی از عناصر روبنائی ـ ایدئولوژیکی هر جامعه طبقاتی است و نقش کم و بیش معینی را به عنوان یک عنصر روبنائی ـ ایدئولوژیکی ایفا می کند.


حکم چهارم
آیا واقعا این دین است که حکم می راند و یا آنها که خود را متولی و نگاهدار دین می دانند مثل آیت الله ها و حجت الاسلام ها و مراجع تقلید؟

• اینجا دو نکته مهم قابل ذکرند:

نکته اول

• اولا فرق جامعه بشری با طبیعت در این است که جامعه ـ بر خلاف طبیعت ـ سوبژکتمرکز است.

• برای وقوع توفان و آذرخش، بود و نبود انسان به
مثابه سوبژکت مهم نیست.
• ولی برای هر تحول بزرگ و کوچک اجتماعی، حضور فعال انسان ضرورت مطلق دارد.

• این انسانها هستند که بمثابه گروه و یا طبقه اجتماعی معینی بر طبقات اجتماعی دیگر حکم می رانند و نه دین ها.


• انسان ها اما نه موجوداتی بی شعور، بلکه دیالک تیکی از وجود و شعورند.


• هر انسانی جایگاهی در تولید اجتماعی مادی دارد، عضو طبقه و یا قشر اجتماعی معینی است، منافع اجتماعی ـ اقتصادی معینی را نمایندگی می کند و لذا شعور اجتماعی معین متناسب با وجود اجتماعی خود را توسعه می دهد و تبلیغ می کند.


• مراجعه کنید به دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی

• انسان ها قبل از عمل مادی معین، همان عمل را باید در ضمیر خود جامه نظر بپوشانند.

• عمله قبل از ساختن خانه، مدل خانه را باید در کله خود بسازد و بعد به مدل روحی (فکری) خود بکمک سنگ و خاک و آب و آهک و آهن و غیره مادیت ببخشد:
• خانه ی حاصله عملا دیالک تیک ماده و روح است، دیالک تیک مواد و مصالح ساختمانی و اندیشه و عاطفه و احساس عمله است.
• خانه ماده روحمند است.

• حکومت هر طبقه نیز به همین سان:

• دیالک تیک عمل و نظر است.
• دیالک تیک پراتیک و تئوری است.
• دیالک تیک منافع عینی طبقاتی و ایدئولوژیکی مدافع، توضیحگر و توجیه گر است.

• در جامعه فعلی ایران دین اسلام به عنوان فرمی از شعور اجتماعی به اهداف و انگیزه های مختلف به خدمت گرفته می شود.
• اقشار و طبقات حاکمه می توانند منافع خود را در فرم ها، لفافه ها و بهانه های ایدئولوژیکی مختلف نمایندگی کنند.

• دین می تواند یکی از این فرم ها، لفافه ها و بهانه ها باشد و ضمنا مولتی فونکسیونال باشد، چندین کارکردی باشد.


• هم افیون توده باشد، هم آه مظلومین باشد، هم اهرم معین بسیج بخش باورمند جامعه باشد، هم وسیله توجیه اعمال قهر طبقاتی باشد و هم پرچم مقاومت و مبارزه اوپوزیسیون معینی باشد.


• همه مقاومت های توده ای در فرماسیون های ماقبل سرمایه داری کم و بیش فرم مذهبی داشته اند.


• مراجعه کنید به به مقالات مربوط به دین و مذهب در دایرة المعارف روشنگری.

2
نکته دوم

• نکته دوم اینکه هر هیئت حاکمه، هر حکومت در هر جامعه طبقاتی ـ چه بداند و چه نداند، چه بخواهد و چه نخواهد ـ نماینده طبقه و یا طبقات اجتماعی معینی است، یعنی نمی تواند فرا طبقاتی و بی طبقه باشد.

• طبقاتی بودن در جامعه طبقاتی به دور افتاده ترین اجزای جامعه نفوذ می کند.


• اینکه سوبژکت های اجتماعی بدان وقوف دارند و یا ندارند، از اهمیت درجه دوم برخوردار است.

• هر قصه و شعر و رمان و ترانه و آواز، هر تئوری اجتماعی و سیاسی، هر متد بررسی مسائل اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و چه بسا حتی مفاهیم و مقولات و ضرب المثل ها مهر طبقاتی معینی را بر پیشانی خود دارند.

• ما قصد ورود به بحث در زمینه ج. ا. نداریم، ولی برای درک بهتر روندهای اجتماعی بهتر است که در پی کشف رابطه هیئت حاکمه با طبقات اجتماعی باشیم، تا با فرم شعورین معینی از قبیل دین.


• زیرا زیر پرچم دین واحدی هم کشیشان سلحشوری از قبیل توماس مونتسر و همسرش به بسیج و رهبری انقلابات ضد فئودالی دهقانان پرداخته اند و هم ارتجاع فئودالی به سرکوب همان جنبش های انقلابی مبادرت ورزیده است.

• فریب ظاهر چیزها را نباید خورد.

• این البته بدان معنی نیست که دین و مذهب نباید در مد نظر قرار گیرند.
• برای تحلیل همه جانبه هر جامعه بررسی همه عناصر اصلی و فرعی دخیل در آن مفید است و لازم.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر