۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

نقدی بر «دیالک تیک روشنگری» مکتب فرانکفورت (1)

پروفسور دکتر وینفرید شرودر
استاد دانشگاه فیلیپ ماربورگ آلمان
متخصص فلسفه آنتیک (جهان باستان کلاسیک)، عصر جدید آغازین، روشنگری، متافیزیک، فلسفه مذهب، فلسفه عملی، تاریخ مفاهیم
آثار:
نیهلیسم اخلاقی
منشئات آته ئیسم

روشنگری بمثابه پدیده ای تاریخی و بمثابه موضوع بحث های جاری
جدال بر سر روشنگری
وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

هورکهایمر و آدورنو
مکتب فرانکفورت از سوی گروهی از علما تشکیل می شود که در صدد پیوند دادن تئوری هگل و مارکس با تئوری فروید بوده اند.
مرکز آن در سال 1924 در فرانکفورت تحت عنوان «انستیوتی تحقیقات اجتماعی» تشکیل شد.
آنها را نمایندگان تئوری انتقادی نیز می نامند.
هسته این مکتب مبتنی است بر چالش انتقاد از ایدئولوژی در زمینه شرایط اجتماعی ـ تاریخی تشکیل تئوری.
آنها با انتقاد از پیوندهای اجتماعی مدعی اند که کلیت مناسبات اجتماعی و ضرورت تغییر را کشف کرده اند.
اثر اصلی آنها:
«دیالک تیک روشنگری»

• این موضوع در واقع موضوعی دوگانه است، با دو مرکز ثقل متفاوت.

• این موضوع نه تنها به روشنگری به مثابه جنبش معنوی قرن هجدهم، بلکه علاوه بر آن، به بحث ضد و نقیض جاری در زمینه روشنگری به مثابه میراث معنوی مربوط می شود.


• از آنجا که در رابطه با روشنگری به مثابه پدیده ای تاریخی تحقیقات وسیعی در جمهوری دموکراتیک آلمان صورت گرفته، من فقط به نکات معدودی به اختصار اشاره خواهم کرد.


• مراجعه کنید به سیر و سرگذشت روشنگری در دایرة المعارف روشنگری

• مفهوم روشنگری که از قرن نوزدهم به مثابه مفهوم دورانی مربوط به تاریخ فلسفه و تاریخ ادب (مفهوم دورانی تاریخی ـ فلسفی و تاریخی ـ ادبی) بکار می رود، بیانگر جنبش رهائی معنوی ـ ادبی است که در طول قرن هجدهم در انگلستان پدید می آید و در فرم های ملی مختلف و به انحای مختلف در دولت های فئودالی ـ استبدادی اروپا قوام می یابد و شکوفا می شود.

• روشنگری فرانسه فرم کلاسیک به خود می گیرد.


• آماج روشنگری ماهیتا عبارت بود از غلبه بر ساختار اجتماعی فئودالی ـ استبدادی دولت رحمت الهی، معروف به «رژیم آنشی» از سوئی و غلبه بر جهانتصویر متافیزیکی ـ تئولوژیکی از سوی دیگر.


(جهانتصویر در زبان عامیانه مترادف با جهان بینی بکار می رود.

• اما برخلاف جهان بینی که حاکی از درک فعال ترکیبگرانه و سیستم سازانه یکپارچه از جهان است و نتایج رشته های علوم منفرد مختلف را در اختیار نقطه نظر واحدی قرار می دهد، جهانتصویر عبارت است از ترکیبی از نتایج یک علم منفرد واحد.

• و لذا از جهانتصویر فیزیکی، ستاره شناسی، زیست شناسی و غیره سخن می رود که ضمنا جهانتصویرهای مورد نظر نسبت به هم در سیستم مختصات قرار می گیرند و می توانند با یکدیگر تناقضاتی داشته باشند.

• جهانتصویر بر خلاف جهان بینی انعکاس فلسفی آگاهانه نیست و لذا چسبیدن به جهانتصویر صرف یکی از علوم منفرد (فیزیک، بیولوژی و غیره) یکی از گشتاورهای پوزیتیویسم است. مترجم)


• روشنگری اما از حد سیستم های فلسفی راسیونالیستی قرن هفدهم پا فراتر می نهد.

• (راسیونالیسم را هرگز نباید تحت اللفظی معنی کرد.
• راسیونالیسم گرایشی در تئوری شناخت است که مستقلا در دایرة المعارف روشنگری تشریح خواهد شد. مترجم)

• در سایه روشنگری، علوم طبیعی، آنتروپولوژی و از نیمه دوم قرن هجدهم به بعد، اقتصاد سیاسی به علوم اساسی عرصه های علوم اجتماعی مختلف بدل می شوند.

• مثال بارز در این زمینه تعیین آنتروپولوژیکی انسان به مثابه موجود طبیعی منفرد است:

• اکنون برای انسان ـ بر خلاف تعالیم تئولوژیکی مبتنی بر معصیت آدم و حوا و وابستگی انسان به وحی الهی و سعادت اخروی ـ نه تنها کیفیت ماهوی طبیعی مادرزاد (و همزمان به مثابه مالک خصوصی) در جهت برآورده ساختن منافع شخصی خویش ـ بمثابه بورژوا ـ برسمیت شناخته می شود، بلکه علاوه بر آن، ببرکت این تعیین نوین آنتروپولوژیکی، انسان بطور طبیعی ـ به مثابه شهروند ـ قادر به خودتحقق بخشی تلقی می شود.

• این بدان معنی است که انسان می تواند با رشد شناخت روزافزون خود منافع جزئی خود را با منافع اجتماعی عام تطبیق دهد و به تشکیل دولت عقلی مبتنی بر اخلاق مبادرت ورزد.


• این پیش شرط تئوریکی تعریف کانت از روشنگری به مثابه «خروج انسان از وابستگی ئی (الکنیت، صغارت) است که تقصیر خود او ست» نیز هست.


• این تئوری آنتروپولوژیکی جامعه و دولت، تاریخ را به مثابه یک روند پیشرفت تله ئولوژیکی (غایت مند) نمودار می سازد که در جریان آن، وضع طبیعی آغازین با مناسبات اجتماعی، سیاسی، انسانگرائی و حقوق جایگزین می شود و نتایج زیر را به همراه می آورد:
• «پیشرفت روح انسانی»، به قول کوندورسه
• «اعتلا و تقویت انسانگرائی»، به قول هردر
• پیروزی خرد و روشنگری بر جهل و خرافه و پیشداوری.

• (تله ئولوژی نامی است که کریستیان ولف به آموزش فراگیر، معنوی، ایده ای و بالاخره الهی هدفمندی هرحرکت و توسعه در جهان داده است.

• تله ئولوژی آموزش ایدئالیستی است که پدیده های انطباق، هدفخوانی و آماجگرائی سیستم های آلی را بطرز آنتروپومورفی جامه عرفان می پوشاند، به هدفگذاری معنوی مقدر از قبل برای چیزها، روندها، سیستم ها و غیره جهان مادی اعتقاد دارد و لذا ساختار و توسعه واقعیت را نه بطور علی، بلکه بطور غائی، بمثابه نتیجه مشیت ایده هدفگذار غیرمادی می داند.

• تله ئولوژی بطور عینی توجیه کننده جهان بینی مذهبی است. مترجم)

• با این نگرش مبتنی بر روشنگری و تاریخیت حوادث، دوره ای به پایان می رسد که در آن زمان به مثابه نیروی مخرب تلقی می شود.
• برای اولین بار، جریان تاریخ، دیگر همانند جریانات ارگانیک طبیعی ـ به مثابه روند دایره وار رشد، شکوفائی و زوال ـ تلقی نمی شود، بلکه به مثابه یک حرکت پیشرونده در میدان تنش مند میان دیروز و فردا (گذشته و آینده)، به مثابه روند بالنده قانونمند از نازل به عالی تلقی می شود.

ورنر کراوس (1900 ـ 1976)
رومانیست آلمانی، استاد دانشگاه ماربورگ، متخصص جنبش روشنگری
مبارز مقاومت ضد فاشیستی بر ضد ناسونال ـ سوسیالیسم
مؤلف آثار بیشمار:
تئوری ادبیات، فلسفه، سیاست
ادبیات اسپانیائی، ایتالیائی و فرانسوی در دوره حکومت مطلقه،،
روشنگری فرانسه
روشنگری اسپانیا، پرتقال، آمریکای لاتین
تاریخ ادبی رسالت تاریخی
مسائل مقدماتی علوم ادبی
زبانشناسی و تاریخ واژه ها

• به قول ورنر کراوس:
• «تفکر تاریخی با کنار گذاشتن آرزوی زمان های سابق آغاز می شود: (با اجتناب از جستن نجات در برگشت به ایام سابق. مترجم)

• جستن تأیید و تصدیق و مشروعیت کامل در عادات همیشه معتبر یکی از نیازهای هر پراتیک انسانی نوپدید بوده است.

• تاریخیت عبارت است از روند رهائی بشریت، روند بلوغ حقوقی بشریت که نجات خود را در توانائی های خویش تضمین می کند و بدین وسیله نقشه نجات بخش الهی را از اعتبار ساقط و نقش بر آب می سازد.»

• میداندار گشتن تئوری آنتروپولوژیکی ـ حقوقی ـ طبیعی (تئوری مبتنی بر آنتروپولوژی و حقوق طبیعی) خودتحقق بخشی انسانی و قرارداد اجتماعی و دولتی بوسیله اقتصاد سیاسی انگلیس به معنی مقطع مهمی در توسعه تفکر اجتماعی ـ سیاسی محسوب می شود.

• همراه با آن، میدان نظر از طبیعت انسانی، از نیازها و منافع طبیعی به کار اجتماعی گشته در فرم کار خصوصی بلحاظ تقسیم کار تمایزمند مبذول می شود.

• بدین طریق، امکان آن پدید می آید که بر تابع سازی سنتی کار مادی ـ به مثابه کار هدفمند در جهت برآورده سازی منافع جزئی طبیعی انسان ها ـ بر کار معنوی ـ به مثابه کار بی هدف در جهت برآورده سازی منافع تماماجتماعی ـ غلبه شود.

• با درک کار اجتماعی ـ به مثابه کار بلحاظ تقسیم کار، تمایزمند ـ برای اقتصاددانان ضرورت عینی مبادله متقابل فراورده های تولیدی به اصل ساختارساز همزیستی اجتماعی مبدل می شود.


• این امر ـ بلحاظ سیاسی ـ به معنی چرخش از سمتگیری در جهت منافع معنوی عمومی مشترک و دولت عقلی در فرم حکومت مطلقه متمایل به روشنگری و یا سلطنت مشروطه به تئوری لیبرالی دولت است که در آن، فونکسیون دولت تابع قوانین مبادله کالائی نیز است.


• نحوه تغییر با گذار از تفکر علمی ـ طبیعی و آنتروپولوژیکی به اقتصاد سیاسی را می توان در آثار مؤلفین زیر به وضوح دید:
• آدام فرگوسون: «تاریخ جامعه بورژوائی» (1767)
• جان میلار: «منشاء تفاوت ها در سلسله مراتب اجتماعی» (1771)
• آنتوان بارناوه: «تئوری انقلاب فرانسه» (1792 ـ 1793)

• آنتوان بارناوه (1761 ـ 1793) اولین کسی است که تئوری انقلاب بورژوائی ئی را فرمولبندی می کند که در آن، تولید مادی به مثابه بنیان حیات اجتماعی و تاریخ تلقی می شود.

بنظر بارناوه، انقلاب نه امری تصادفی و نه حادثه محلی صرف، بلکه نتیجه توسعه صنعتی درازمدتی است که تجدید نظر در مالکیت، دموکراتیزه کردن قوانین سیاسی و تقسیم قدرت از نو را به دنبال دارد.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر