۱۳۹۰ تیر ۱۱, شنبه

انقلاب 1952 مصر و درس هائی از آن (4) (بخش آخر)

تأثیر انقلاب 1952 بر تحولات 60 ساله خاورمیانه از جمله ایران
علی آلنگ

V
نگاه پایانی به کالبد انقلاب

• تجربه‌ های تاریخی به ما آموخته که با کاوش در عناصر و هویت حرکت ‌های گذشته می توان تصویری از علت ها، انگیزه ها، نیازها، سمت و سوی خیزش‌های اجتماعی زمان بدست آورد.
• این خیزش‌ها اگر با تاریخ و هویت خود بیگانه باشند خطر تکرار اشتباهات و سهل انگاری‌های گذشته را افزایش می دهند.
• لذا نگاهی‌ عمیق به گذشته، به اتحاد‌های نامیمون آن، تضادهای غیر ضرور آن، تشخیص دقیق متحدین و دشمنان تاریخی آن و نیز توضیح پیگیرانه عناصر متفاوت آن به توده‌ها از جمله وظایف انقلابیون راستین و پیشرو هر جنبشی است.

• بسیاری از اقدامات و رفرم‌ هایی‌ که تحت رهبری افسران آزاد و شورای فرماندهی انقلاب مصر انجام شد در نوع خود و در مستعمرات و نیمه مستعمرات سابق که یک پا در شیوه‌ تولید فئودالی و پای دیگر در مناسبات سرمایه داری داشتند، در آن زمان کم نظیر بود.

• در زمینه اقدامات ملی‌ و دموکراتیک تدوین قوانین جدید کار (بیمه‌ ها، تامین شغلی‌، هفت ساعت کار روزانه...)، مصادره و ملی‌ کردن شرکت‌های خارجی‌، انجام اصلاحات ارضی و پروژه احداث سد اسوان که بعدها به عنوان سمبل مصر نوین تجلی‌ یافت از نمونه‌های بارز آن بود.


• در صحنه بین المللی نیز افسران آزاد تا حدودی توانستند شرایط جدید و مستقل سیاست خارجی‌ مصر را بر امپریالیست ها تحمیل کنند.

• برسمیت شناختن دولت چین، توسعه مناسبات اقتصادی با دول خارج از اردوگاه امپریالیسم و اقدام شجاعانه ملی‌ کردن کانال سوئز که شاید برجسته ‌ترین اقدام دولت انقلابی بود را می توان از آن جمله شمرد.

• اما علیرغم تمامی این اقدامات دولت ناصر هیچگونه برنامه استراتژیک مشخصی‌ برای بکار گیری تکنولوژی مدرن و صنعتی کردن مصر در مناسبات نوین نداشت.


• بسیاری از موضعگیری ها و سیاست گذاری‌ها تابع حوادث، شرایط پیش آمده و بروز مشکلات فی‌ البداهه بود.

• گروه‌هایی‌ چون اخوان المسلمین که علیه انجام اصلاحات ارضی موضعگیری کرده بودند، بطور پیگیر مورد افشاگری قرار نمی گرفتند.
• تبلیغات سرسام آور امپریالیسم و ضد انقلاب داخلی‌ مبنی بر وجود «خطر کمونیسم» در منطقه و مصر رفته رفته بر سیاست داخلی‌ و خارجی‌ کشور تاثیرات معینی می گذاشت و دولت ناصر بجای ادامه انجام تحولات دموکراتیک برای «اثبات» غیر کمونیست بودن خود به دستگیری و زندانی کردن اعضای حزب کمونیست و ضرب و شتم کارگران در اعتراضات و اعتصابات روی آورد.

• در زمینه بین المللی نیز با فاصله گرفتن از اتحاد شوروی که حامی‌ بلامنازع انقلاب مردم مصر بود و اعلام سیاست و موضعگیری‌های‌ بسیار مبهم مصونیت انقلاب را به مقدار معتنابهی کاهش داد.


• در آن زمان چهره‌هائی‌ که با کمی‌ تامل می توان نمایندگان بورژوازی ملی‌ کشورهای خود به حساب آورد، نام‌هایی‌ چون نهرو، تیتو، مصدق و ... مبلغِ سیاستی شدند که آن زمان موازنه منفی‌ نام گرفته بود.

• سیاستی عوام پسندانه که خواهان ایجاد فاصله‌ ای یکسان نسبت به شرق و غرب بود و جمال عبد الناصر نیز یکی‌ دیگر از مشتریان جدی آن سیاست شد.
• بسیاری از سخنگویان و کارگزاران «سیاست موازنه منفی‌» بجز تکرار عبارات نا مشخصی چون «قدرت‌های استعماری»، «ابر قدرت ها»، «دولت تاجر خوبی‌ نیست!» رسالت دیگری نداشتند.

• این شعار‌ها غالبا تحت فشار و تاثیر تجار بزرگ و نیز ارتجاعی ‌ترین محافل مذهبی‌ کشورشان با هدف خصوصی سازی بیشتر مطرح می شد و حامل آلترناتیو مشخصی‌ در جهت گذار به مناسباتی عادلانه تر نبود.

«سیاست موازنه منفی‌» در عین عامه پسندی از درک مشخص پیچیدگی‌ اوضاع بین المللی و تشخیص سیاست‌های متضاد عاجز بود ودرعمل توده‌ها را به ناکجا آبادی «کم درد سر» هدایت می کرد.

• گروه اخوان المسلمین نیز که در نتیجه پیروزی نظامی اسرائیل بر اعراب مجددا مجال و میدان سخنی یافته بود علل شکست را «بی‌ ایمانی» و «نزدیکی‌ با جبهه کفر» توضیح می داد و بدین ترتیب با مفهوم نسبتا مبهم «پان عربیسم» که تدریجا به ناصریسم رسیده بود، مقابله می کرد.


• اندیشه و تبلیغاتی که عمیقا موجب خشنودی و خرسندی امپریالیست ها و غارتگران زخم خورده منطقه بود.


• در پایان نیز می ‌بایست خاطرنشان شد، که دستگاه اداری و دیوان سالاری که در زمان ناصر در قاهره و اسکندریه دامن گسترده بود، بجای فعال کردن تشکل ها، سازماندهی ‌های توده ‌ای و برنامه ریزی «از پایین»، عملا به پیکری سنگین، پر هزینه و ناکار آمد تبدیل شده بود.


دستگاهی بوروکراتیک که سر انجام بستر مناسبی برای رشد باندبازی ها، فساد و سرانجام تشکیل پایه ‌های حکومت‌های ضد انقلابی سادات و مبارک شد.

پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر