صادق افروز
سرچشمه: مجله هفته
http://www.hafteh.de
حجری
سرچشمه: مجله هفته
http://www.hafteh.de
حجری
• با سلام و سپاس از صادق افروز گرامی
• نوشته حاضر نشانگر زحماتی است که نویسنده محترم در خوشه چینی های معرفتی خویش گرد آورده اند که به نوبه خود هم شادی بخش است و هم امیدآفرین.
• من بطور شتابزده روی چند نکته انگشت می نهم، به امید اینکه نظرات خامم به محک بخورند و تصحیح شوند:
1
قبل از آن ، گورکی درک درستی از مبارزات طبقاتی نداشت.»
قبل از آن ، گورکی درک درستی از مبارزات طبقاتی نداشت.»
• شاید حق با شما باشد.
• من فکر می کنم، گورکی در ذلت پرولتاریا، ذلت را می دید و نه نیروئی را که قادر بود، که سیستم مبتنی بر ذلت اکثریت مردم را به زباله دان تاریخ بفرستد:
• مثل سوسیالیست های اوتوپیکی
• مراجعه کنید به اوتوپی
2
گورکی با فقر و مشقت بزرگ شده بود.
گورکی با فقر و مشقت بزرگ شده بود.
• روی این نکته چنان انگشت می نهید که نوعی اوتوماتیسم را در ذهن خواننده ایجاد می کند:
• ایده ی هر چه فقیرتر، انقلابی تر را!
• چنین اوتوماتیسمی وجود ندارد.
• فقر سرچشمه شعور درست نیست.
• فقر سرچشمه هیچ چیز نیست.
• هیچ نمی تواند منشاء چیزی باشد.
• بنظر من ما باید مفاهیم دقیقتری را به خدمت گیریم که با جایگاه انسان ها در تولید مادی (و معنوی) در پیوند باشد.
3
او مخالف تعریف هنر به معنی تبلیغ مستقیم بود.
او مخالف تعریف هنر به معنی تبلیغ مستقیم بود.
• این نکته و گشتاور بسیار مهمی است و نه تنها در مورد هنر، بلکه در هر مورد مربوط به اشاعه شعور صدق می کند.
• حق با لوکاچ است، استالینیست ها کماکان این برخورد ساده و سطحی را دارند و دنبال نتایج فوری و موقتی می گردند و بر خلاف توصیه مارکس، دست به ریشه چیزها نمی برند (رادیکالیته)
• این پدیده علل عینی اجتماعی، فرهنگی، معرفتی ـ نظری و پسیکولوژیکی دارد و فقط خاص استالینیسم نیست.
4
لوکاچ می گوید، تمام آثار جاودانی ادبیات نشان می دهند که تاریخ و استه تیک در رابطه تنگاتنگ باهم قرار دارند.
لوکاچ می گوید، تمام آثار جاودانی ادبیات نشان می دهند که تاریخ و استه تیک در رابطه تنگاتنگ باهم قرار دارند.
• استه تیک مثل هر چیز دیگر انعکاس واقعیت عینی (روندهای جاری در جامعه و جهان) در ضمیر هنرمندان است و خاص هر اثر هنری است.
• آثار جاودان (؟) شاید بناحق جاودان تلقی می شوند و در جاودانگی شان دست طبقات حاکم در کار است و یا فراورده های متعلق به دوران های گذارند.
• تراژدی های جاودان آنتیک دوره گذار از کمون اولیه به برده داری را بازتاب می دهند، برای مثال.
• آثار بالزاک دوره گذار از فئودالیسم به سرمایه داری را.
5
هنر واقعی برای لوکاچ همیشه اعتراض به بی عدالتی و حضور دراین جهان و نه پرداختن به مسایل عالم هپروت است.
هنر واقعی برای لوکاچ همیشه اعتراض به بی عدالتی و حضور دراین جهان و نه پرداختن به مسایل عالم هپروت است.
• من فکر نمی کنم، که این برداشت از لوکاچ درست باشد.
• اگر درست باشد (من از او چیز زیادی هنوز نخوانده ام) نظر ناقصی است و بوی همان استالینیسم را می دهد که او و شما به نقد می کشید.
• هنر روندهای اجتماعی را منعکس می کند و حتی در مرحله ای از توسعه اجتماعی که از بی عدالتی نشانی نباشد، فونکسیون خاص خود را خواهد داشت و نقش انقلابی و یا ارتجاعی خود را ایفا خواهد کرد.
• بنظر من هنر رئال (واقعی) و مجازی نداریم.
• هنر طبقاتی داریم.
• هنر نمی تواند بی طرف باشد.
• هنری هم که شما جزو هنرهای آشغال تلقی می کنید، مهر طبقاتی خاص خود را بر چهره دارد و فونکسیون و نقش خاص خود را انجام می دهد.
6
بنظر او در زمان استالین یک ناتورالیسم دولتی، رئالیسم سوسیالیستی را به کنار زده بود.
بنظر او در زمان استالین یک ناتورالیسم دولتی، رئالیسم سوسیالیستی را به کنار زده بود.
• من نمی دانم چرا لوکاچ از ناتورالیسم دولتی سخن می گوید.
• شاید به این دلیل که دولت ناتورالیزه می شود و احکام دولتی به احکام طبیعی (الهی) تبدیل می شوند.
• من دلم می خواهد از مفهوم «شماتیسم» (کلیشه وارگی، ابتذال، سطحیت) استفاده کنم.
• شماتیسم دوره استالین نه چیزی سوبژکتیف (بسته به اراده استالین، حزب و غیره) بلکه خود نتیجه شرایط عینی ـ واقعی جامعه بوده است، مثل خود استالینیسم.
• از این رو نمی توان از کنار زده شدن رئالیسم سوسیالیستی سخن گفت.
• چیزی باید واقعا وجود داشته باشد، تا بعد کنار زده شود.
7
استالینیست های دیروزی یک شبه لیبرال شده و به شاگردان فوکویامای نئولیبرال تبدیل شده اند و باور کرده اند که سرمایه داری پایان تاریخ بوده است.
استالینیست های دیروزی یک شبه لیبرال شده و به شاگردان فوکویامای نئولیبرال تبدیل شده اند و باور کرده اند که سرمایه داری پایان تاریخ بوده است.
• با این نظر شما اصلا نمی توانم موافق باشم.
• کسانی که شما استالینیست قلمداد می کنید، تف استالین هم نبوده اند.
• اگر دلیلی برای این ادعا داشتید، مرا هم خبر کنید.
• استالینیست هویت دارد، تعریف دارد.
• هرکس که سبیل گذاشت و عربده کشید، استالینیست نمی شود.
• استالینیسم را در ایران، نه آنها که مورد نظر شما هستند، بلکه حزب کار (توفان) نمایندگی می کند.
• من خیلی از آنها را شخصا می شناسم و بهترین دوستانم را تشکیل می دهند.
• اینها هرگز برای فوکویاما تره خرد نکرده اند و تره خرد نمی کنند.
• نظرتان در مورد شجریان هم نادرست و شتابزده و سطحی است.
• شجریان انسان مبارز و شریفی است و مثل همه انسان های شریف، می تواند عیوب و نواقص معرفتی و سوبژکتیف داشته باشد.
• من هم می توانم یکی را نشناسم و به احترام، استاد خطابش کنم و یا دستش را ببوسم.
• این جور چیزها ماهیت کسی را تعیین نمی کنند.
• با پوزش
پایان
ویرایش از دایرة المعارف روشنگری است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر