۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

نقدی بر «راسیونالیسم انتقادی» کارل پوپر (6)

کارل پوپر
پروفسور مارتین بلومن تریت
برگردان میم حجری

• در آغاز مطلب، حکم زیر را از کارل پوپر نقل کردیم:

حکم اول

• کردوکار محقق علوم عبارت است از جمله سازی و یا ساختن سیستمی از جمله ها و کنترل سیستماتیک آنها.
• محقق علوم تجربی باید بویژه به ساختن فرضیه ها و تئوری ها مبادرت ورزد و از طریق مشاهده و آزمایش آنها را به محک تجربه زند.
کارل پوپر (منطق تحقیق ص 3)

• این حکم پوپر، اکنون پس از توضیحات داده شده در بالا باید قابل فهم باشد.

• «استنتاجگرائی» (ایندوکسیونیسم) «پوزیتیویست های منطقی» وارونه می شود و به استقراگرائی (ددوکسیونیسم) بدل می گردد.


• (استقرا به شیوه استدلال مبتنی بر استخراج احکام از احکام دیگر که حقیقی اند و یا حقیقی تلقی می شوند، اطلاق می شود. مترجم)

• این حقیقت امر خود را در عرصه پوزیتیویسم برملا می سازد، آنجا که انطباق احکام تعیین کننده تلقی می شود.

• اکنون که مبدأ (نقطه آغاز) بار دیگر بوسیله تجربه سوبژکتیف از بین برده می شود، پس می توان برعکس، از «جمله ها» شروع کرد، جمله هائی که بر هیچ پایه ای استوار نشده اند. (جملات بی پایه و پا در هوا. مترجم)

• ملات مورد نظر ـ بدین طریق ـ طرح هائی هستند و یا داربست های آزمایشی هستند که در باره طبیعت طرحریزی می شوند.
• این جمله ها بطور دلبخواه بنا بر معیارهای معینی از قبیل «عاری از تناقض بودن» سرهم بندی می شوند.
• اما از آنجا که جملات یاد شده باید دلبخواهی باشند، به قول کارل پوپر، «غربال کردن» آنها، دستچین کردن آنها لازم می آید:
• «متد کنترل انتقادی بعدی، یعنی غربال کردن تئوری ها، بنظر ما همواره به شرح زیر خواهد بود:
• جملات مبتنی بر پیشگوئی بی دلیل، جرقه های ذهنی، فرضیه ها و سیستم نظری موقتی باید با یکدیگر و با جملات دیگر مورد مقایسه قرار گیرند تا معلوم شود که میان آنها چه رابطه منطقی برقرار است.» (پووپر، «منطق تحقیق» ص 7)

• ما این اثبات چیز اثبات نشده بوسیله چیزی دیگر را، بمثابه مادر مسائل، به مثابه مسئله مسئله ها در روند انتقاد از منویات کارل پوپر، مفصلتر توضیح خواهیم داد.
• اینکه انتقاد از نتیجه گیری استنتاجی به خود استنتاج هم برمی خورد، مسئله دیگری است.

• اینجا مسائلی در رابطه با تاریخ علوم و دینامیسم تئوری مطرح می شوند، به همان سان که در آثار کوون و فایرآبند و یا در تئوری انتقادی مفصلتر مطرح شده اند.
• به دلایل مسئله گذاری های معرفتی ـ نظری نمی توان در فرضیه سازی استدلال، روان شناسی، تاریخ علوم و یا جامعه شناسی دانش را براحتی نادیده گرفت.

• اگر این نظر درست باشد، که نتیجه گیری نهائی با استفاده از متد استنتاج حتما نباید به احکام عام منجر شود، اما این ـ با این حال ـ بدان معنی نیست که استنتاج در جریان فرضیه سازی نقشی بازی نمی کند.

• پوپر هم همراه با نئوکانتیانیست ها به کانت برمی گردد:
• «انتقاد از پوزیتیویسم منطقی که در انتقادات این اثر من نقش اصلی را بازی خواهد کرد، ناسازگاری گرایشات پوزیتیویستی با گرایشات ترانسندنتال (ماورای تجربی) را اثبات خواهد کرد:
• تضاد اصلی پوزیتیویسم را.» (کارل پوپر، «هر دو مسئله اصلی تئوری شناخت» ص 59)

• «آنچه کانت بر ضد هیوم مطرح کرده است، اینجا بر ضد پوزیتیویسم سختگیر مطرح می شود.» (کارل پوپر، همانجا)

• ما به هیوم و به اشارات کانت در بخش بعدی این تحلیل دوباره بر خواهیم گشت.
• ما اینجا فقط قصد اشاره به این حقیقت امر را داریم که پوپر انتقاد هیوم از نتیجه گیری با استفاده از متد استنتاج را می پذیرد که نتیجه اش تخریب نومینالیستی مفهوم علیت است:
• بنا بر آن، تجربه (دانش) اگرچه پیامد قاعده مند حوادث است، ولی حاکی از ضرورت آنها نیست.

• (نومینالیسم ـ به معنی وسیع کلمه ـ عبارت است از جریان اصلی اپوزیسیونی در اسکولاستیک.
نومینالیسم ـ به معنی محدود کلمه ـ عبارت است از جریان اصلی اپوزیسیونی که نماینده نحوه و نوع خاصی از موضعگیری نسبت به مسئله مفاهیم عام بود.

• نومینالیسم یک جریان مترقی در فلسفه قرون وسطی بود و حاملین اجتماعی آن عناصر بورژوائی آغازین در شهرهای قرون وسطائی بوده اند.
• نومینالیسم ـ در اجرای پیگیر و قاطعانه اش ـ فرمی از تفکر ماتریالیستی در آن زمان را تشکیل می داده و در فرم های بعدی اش ـ علاوه بر این ـ پیشفرمی از جهان بینی بورژوازی آغازین بوده است.

• نمایندگان اصلی نومینالیسم در قرون یازده و دوازده میلادی ـ نومینالیسم آغازین و یا قدیمی ـ عبارت بودند از روشلین و ابلارد.
• ما این مکتب فلسفی را مستقلا و مفصلا توضیح خواهیم داد. مترجم)

• کانت در هرمه نویتیک خویش، مفهوم علیت را دوباره نجات می دهد.

• علیت (رابطه علت و معلولی) فرم پیوند مبتنی بر تأثیرگذاری میان اشیاء، روندها و سیستم های واقعیت عینی است، که در آن پدیده ای علت نامیده می شود، که تحت شرایط معینی ـ بالضروره ـ موجب پیدایش پدیده ای دیگر یعنی معلول می شود.
• از این رو مفاهیمی از قبیل «علیت»، «رابطه علت و معلولی»، «رابطه علی» و غیره می توانند به عنوان واژه های مترادف مورد استفاده قرار گیرند.

• به قول لنین، برسمیت شناختن اصل علیت و امکان انعکاس پیوندهای عینی و واقعی مبتنی بر اصل علیت در شعور انسانی مشخصه ماهوی هر فلسفه ماتریالیستی است.
• از این رو مسئله علیت برای تشخیص سمتگیری فلسفی این و یا آن «ایسم» جدید اهمیت ویژه ای کسب می کند.
• مفهوم و اصل علیت به سبب رابطه تنگاتنگش با مسئله اساسی فلسفه دارای اهمیت جهان بینانه مهمی است و لذا تاریخ توسعه نظریه علیت در فلسفه و علوم منفرد، تاریخ مبارزه میان جریانات اصلی فلسفی یعنی ماتریالیسم و ایدئالیسم (بویژه ایدئالیسم ذهنی) بوده است.
• تنها با کاربست مقوله علیت بر روندهای اجتماعی است که تشکیل علم عام جامعه امکان پذیر می گردد.
• این مقوله مستقلا و مفصلا توضیح داده خواهد شد. مترجم)

• پوپر اما نظر کانت را که بر بطلان نظر هیوم دلالت دارند، نمی پذیرد.
• او «قضاوت های ترکیبی اپریوری» کانت را منکر می شود، که پایه گذار علوم طبیعی اپریوری ناب اند.

• «مسئله مرکزی «انتقاد از خرد محض» به شرح زیر است:
• علوم طبیعی ناب چگونه امکان پذیر می گردد؟
• منظور کانت از «علوم طبیعی» صاف و ساده تئوری نیوتون بوده است.
• این امر آشکارا به سبب دلایل متافیزیکی آغازین علوم طبیعی (1786) است که در آن، استقراء اپریوریکی از تئوری نیوتون وجود دارد.» (کارل پوپر، «منطق تحقیق»، ص 24)

• اینجا صحبت از سه دلیل است از کانت و بر ضد کانت:

دلیل اول

• کانت فکر می کرد «که فیزیک نیوتون نمی تواند بر گرده ای (مجموعه ای) از جملات مشاهده ای مبتنی باشد.» (پوپر، «منطق تحقیق»، ص 14)

• کانت بیدارگشته بوسیله هیوم بروشنی بی نظیری که کسی قبل از او و بعد از او ندیده، می دید که پذیرش این حقیقت امر که تئوری نیوتون می تواند از مشاهدات استخراج شده باشد، بی معنی است.» (پوپر، «کانت و امکان پذیری علوم تجربی» در «راجع به امکان پذیری علوم تجربی» جلد 1 ص 2)


دلیل دوم

• «کانت فکر می کرد که فیزیک نیوتون حقیقت دارد.» (پوپر، «منطق تحقیق»، ص 14)

دلیل سوم

• «این دو تز باهم اعتبار اپریوریکی فیزیک نیوتون را عرضه می کنند.» (پوپر، «منطق تحقیق»، ص 14)

• پوپر بنا بر دینامیسم علوم فکر می کرد که اکنون حساب کانت را رسیده و بطلان نظریات او را اثبات کرده است:
• «ما از زمان اینشتین می دانیم که تفسیر طبیعت که از نظرات نیوتون انحراف پیدا می کند، هم امکان پذیر است و هم شاید برتر از تفاسیر نیوتون از طبیعت است.»
• (راجع به امکان علوم تجربی، جلد 1، ص 8)

• «وقتی که معلوم شد که دینامیک نیوتون بطور اپریوری معتبر نیست، بلکه فرضیه عالی ئی است، حدس و گمانی است»، تئوری کانت «درهم شکست.»
• (شناخت اوبژکتیف، ص 108)

• ما به این انتقاد برمی گردیم، وقتی که می خواهیم نشان دهیم که علوم طبیعی محض و فیزیک نیوتون از دیدگاه کانت دو چیز متفاوتند.
• پوپر اما ناگفته می گذارد که چرا کانت بر تجربه (دانش) این قدر تأکید می ورزد.

• همانطور که قبلا نشان دادیم، منظور کانت از مفهوم تجربه (دانش) همان نیست که پوزیتیوسم مورد نظر پوپر از آن مفهوم در مد نظر دارد.
• اما پوپر ـ در هر حال ـ نتیجه گیری های دیگری از آن به عمل می آورد.
• اکنون دیگر تجربه (دانش) آغاز و آغازگاه تلقی نمی شود.
• او می داند که مفهوم تجربه (دانش) ـ اگر دقیقتر بخواهیم بگوئیم، باید بگویئم مفاهیم تجربه (دانش) که حاوی هسته مشترک واحدی اند ـ مورد نظر پوزیتیویسم منطقی نمی تواند عینیت داشته باشد و قابل آزمون و آزمایش باشد.

• استنتاجگرائی (ایندوکسیونیسم) باید از طریق تحلیل منطقی، از طریق استفاده یونیورسال از زبان فیزیکی نجات یابد.
• از این رو ست که هر مؤلفی از مفاهیم سوبژکتیویستی تجربه (دانش) بکمک زبان یونیورسال، یعنی زبان ریاضی سنتز خاص خود را سرهم بندی می کند:
• سولیپسیسم متدیکی کارناپ
• درک فیزیولوژیکی ماخ
• و الی آخر.

• (سولیپسیسم در واقع بمعنی فقط «من» خودم است.
• سولیپسیسم موضعگیری معرفتی ـ نظری ایدئالیسم ذهنی افراطی است:
• واقعیت عینی فقط در «من» و یا در شعور سوبژکت بطور کلی وجود دارد.
• فقط «من» (فردی) و حالات روانی «من» وجود واقعی دارند،
• جهان خارج تنها در تصور «من» وجود دارد. مترجم)

• پوپر بر آن است که «آموزش جملات پروتوکلی پسیکولوژیسمی اند که به شیوه گفتار فرمال ترجمه شده است.»
• (منطق تحقیق، ص 63)

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر