سرچشمه:
www.comunista.at
برگردان میم حجری
3
مسئله اساسی فلسفه
www.comunista.at
برگردان میم حجری
3
مسئله اساسی فلسفه
• در این تضاد، آنچه که انگلس «مسئله اساسی فلسفه» نامش داده، عرض اندام می کند:
• ماتریالیست کسی است که شرایط رئال را، یعنی شرایط اقتصادی بازتولید حیات را آغازگاه حرکت خویش قرار می دهد.
• ایدئالیست کسی است که نیات را، خصوصیات اخلاقی ماورای تجربی را، فسانه طبیعت اخلاقی خوب انسانی را آغازگاه حرکت خویش قرار می دهد.
• (واژه «آغازگاه» را از خدامراد فولادی آموخته ایم. مترجم)
• تصمیمگیری در این زمینه نه به میل و اراده این و آن بسته است و بر خلاف پندار فریدریش آلبرت لانگه، نه به «سلیقه شخصی» این و آن.
• زیرا بر اساس پاسخ ماتریالیستی و یا ایدئالیستی به مسئله اساسی فلسفه، استراتژی های سیاسی تدوین می شوند.
• کسی که حاضر به تغییر مناسبات مالکیت نیست، کسی که فقط سودای رام کردن اگوئیسم و حرص ثروت اندوزی انسان ها را بر سر دارد، به حفظ وضع موجود تن در می دهد.
• چنین کسی به سرهم بندی کردن رفرم ها کمر می بندد و قول و قرارهای طبقات حاکمه را به عنوان پیروزی جشن می گیرد.
•
• چنین کسی به قول هگل، از جبهه «مبارزه حیاتی ـ مماتی» که بر بنیان دیالک تیک «ارباب و نوکر» استوار است، فرار می کند.
• راه سوسیال ـ دموکراسی از این قرار است!
• اگر امروز سوسیال ـ دموکراتی به نام گرهارد شرودر به نمایندگی آشکار از سیاست مبتنی بر منافع امپریالیست ها می پردازد و از سوی سردمداران اقتصادی به همین دلیل مورد تحسین و تمجید قرار می گیرد، از ایستگاه نهائی حزبی پرده برمی دارد که روزی روزگاری برای دفاع از منافع طبقه کارگر تشکیل شده بود.
• حزب سوسیال ـ دموکرات برای جامعه بورژوائی نه آلترناتیوی می شناسد و نه آلترناتیوی می خواهد.
•
• افراد منفردی از این حزب می توانند دلایلی از قبیل نومیدی، همرنگ سازی و ابتلا به فساد داشته باشند.
• ولی سوسیال ـ دموکراسی به مثابه سازمان توده ای با ترک طرح های برنامه ای تاریخی، اقتصادی و اجتماعی که تعیین کننده پیدایش و تشکیل آن بوده اند و بر پرچم مبارزاتی ان نقش بسته بودند، هویت سیاسی خود را از دست داده است.
• این هویت سیاسی اما در جنبش کمونیستی حفظ شده است.
• جنبش کمونیستی نیز همچنان و هنوز در معرض خطر اوپورتونیسم و ناپیگیری و زبونی قرار دارد.
• جنبش کمونیستی نیز باید در جامعه بورژوائی از تل آتش بگذرد و پا بر جا بماند تا روزی گذار به سوسیالیسم را از طریق براندازی انقلابی جامه عمل بپوشاند.
• از این رو ست که وقوف تئوریکی روشن به تضادهای لاینحل کاپیتالیسم، به تضاد کار مزدوری و سرمایه، به تضاد نهفته در درون انباشت سرمایه، به توان های تخریبی مبارزات رقابت آمیز و غیره ضرورت مبرم دارد.
• اختلاف نظر تئوریکی نیست که قوه مبارزاتی سازمان های کمونیستی را تحلیل می برد.
• اختلاف نظر تئوریکی باید هم وجود داشته باشد، اگر قرار بر این باشد که شناخت شرایط میسر شود، اگر قرار بر این باشد که معرفت و شناخت پیشرفت کند.
آنچه که سازمان های کمونیستی را تحلیل می برد، خلأ تئوریکی است که منبع خطر سقوط به منجلاب سوسیال ـ دموکراتیسم است!
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر