فیلسوف حقوقی برجسته مارکسیست آلمان
عضو انجمن لایب نیتس
فعال در فروم مارکسیستی حزب چپ
مؤلف کتب بیشمار
مارکس و تئوری حقوق بشر
پروفسور دکتر هرمان کلنر
دفاتر مارکسیستی (3، 1991)
برگردان میم حجری
1
مارکس دشمن حقوق بشر؟
• فشرده ترین مطلبی که مارکس در باره «حقوق بشر» نوشته، عبارت است از «راجع به مسئله یهودی ها» عضو انجمن لایب نیتس
فعال در فروم مارکسیستی حزب چپ
مؤلف کتب بیشمار
مارکس و تئوری حقوق بشر
پروفسور دکتر هرمان کلنر
دفاتر مارکسیستی (3، 1991)
برگردان میم حجری
1
مارکس دشمن حقوق بشر؟
• او حدود یک سال بعد در کتاب «خانواده مقدس» جمعبندی ئی از آن به عمل می آورد.
• مارکس 25 ساله، اینجا نسبت به حقوق بشر و حقوق شهروندی رایج در اواخر قرن هجدهم موضع ماهیتا انتقادی دارد.
• مراجعه کنید به حقوق اولیه، حقوق بشر و حقوق شهرندی در دایرة المعارف روشنگری
• او در این رابطه تنها از «حقوق به اصطلاح بشر» سخن می گوید.
• اکنون برخی ها با برداشت شتابزده و کوته بینانه از این نوشته به راه افتاده اند و ادعا می کنند که ایده حقوق بشر برای مارکس ایده ای بیگانه بوده، تازه اگر بزرگواری به خرج دهیم و مارکس را دشمن حقوق بشر محسوب نکنیم.
• اینکه چه علاقه سوزانی در این زمینه وجود دارد که پس از به گور سپردن سیستم اجتماعی اروپای شرقی از آلمان دموکراتیک تا اتحاد شوروی، فاتحه ای هم بر مارکسیسم ـ به عنوان تئوری ضد کاپیتالیستی ـ خوانده شود، احتیاج به توضیح ندارد.
• علاقه مندان سینه چاک «حقوق بشر» کذائی اما نه تزی را رد می کنند و نه قادر به اثبات تزی اند.
• از سوی دیگر اما کوته بینانه است که به گنجینه معارف مارکس با اشتراط تاریخی اش، با چشم باز حتی الامکان سر زده نشود تا مانع دگماتیزه کردن آن گردد.
• شکی نیست که مارکسیسم دگماتیزه گشته، یعنی مارکسیسم غیر مارکسیستی، به حال و هوای روشنفکرانه شکست سیستم اجتماعی اروپای شرقی تعلق دارد.
• اما قبل ورود به بررسی تزهای صریح و روشن، نباید ناگفته گذاشته شود که مارکس نه در سال 1843 و نه بعدها نه مخالف آماجگذاری مبتنی بر حقوق بشر بوده و نه مخالف حقوق سیاسی شهروندی سال های (1789 ـ 1793) بوده است.
• بلکه درست برعکس!
• مارکس از همان نخستین مقالاتش مبارز پرشور در راه آزادی مطبوعات، قانونیت، آزادی های پارلمانی، استقلال قوه قضائیه، آزادی حرفه ها و سندیکاها، آزادی پژوهش و آموزش و تدریس، آزادی تبعیت از وجدان در عمل و اندیشه، آزادی مذهب، آزادی تجمع و غیره بوده و درست به همین دلیل، خود قربانی سانسور، سرکوب، مصادره، تبعید و پیگرد رسمی بوده است.
• البته مارکس در عین حال، بر آن بود که با این حقوق شهروندی نمی توان به آماج حقوق بشر، یعنی تشکیل جامعه ای از افراد آزاد نایل آمد.
• اما درست برعکس، این باور جزو تصورات مؤلفین حقوق بشر در دوره انقلاب بورژوائی فرانسه بوده و درست همین توهم مورد قبول جنبش کارگری آغازین بوده است.
• در اساسنامه «انجمن دادگران» (1838) که بعد به «انجمن کمونیست ها» بدل شد، در ماده سوم، هدف انجمن به شرح زیر تعیین می شود:
• «تحقق قوانین اساسی مندرج در حقوق بشر و حقوق شهروندی!»
• در این حقوق شهروندی ما با لیست اصول ماده بندی شده فلسفه روشنگری اروپا سر و کار داریم، که در تمامت محتوای خود به نفی هر فرم نمودین فئودالیته می پردازد:
1
• به جای ساختار طبقاتی به میراث مانده در جامعه با امتیازات مادر زادی، اکنون می بایستی تفاوت های مبتنی بر سودمندی مشترک اعضای جامعه قرار گیرد که در برابر قانون برابرند.
2
• به جای خودمختاری سلاطین، اکنون می بایستی خودمختاری خلق قرار گیرد.
3
• به جای مذهب دولتی تاکنونی، اکنون می بایستی آزادی دین و مذهب، آزادی نظر و عقیده و آزادی مطبوعات قرار گیرد.
4
• به جای اینکه کارمندان دولتی برای خلق تعیین تکلیف کنند، اکنون می بایستی خلق برای کارمندان تعیین تکلیف کند.
5
• اکنون ادارات می بایستی تابع نمایندگی های خلق باشند و نمایندگی ها تابع قوه مقننه.
6
• قوه قهریه دولتی اکنون می بایستی به زنجیر حقوق (قوانین) بسته شود:
1
• کسی نباید با بی اعتنائی به قانون مجازات شود.
2
• در صورت تردید در مورد محکومین، باید از دارائی آنها در مقابل مالیات بندی غیرقانونی حفاظت به عمل آید و از سلب مالکیت آنها بدون جبران خسارت خودداری شود.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر