رهياب
آبان 1388
ترجيع بند
سرچشمه: www.roshangari.net
آبان 1388
ترجيع بند
سرچشمه: www.roshangari.net
• ما اسيران ِ نا بسامانيم، شهربند ِ نظام ِ زندانيم
• بندگانيم و اختياری نيست، تخته بندان ِ امر و فرمانيم
• «بنده را نام خويشتن نبود، هرچه ما را دهند نام، آنيم»
• قرن ها رفته است ومي گويند: «خس و خاشاک اين گلستانيم»
• بردگانيم و زنده ايم به مزد، چرخ گردان ِ چرخه ی نانيم
• اجتماعي است گرگ وميش آئين، بره زار ِ اين شبانانيم
• تلخ کاميم و ارچه تيره حيات، عسل ِ کام ِ کامکارانيم
• اسب ِ سرمايه سخت مي تازد، ما هم اين خيل ِ راه سازانيم !
• تا به کی تحت اين چنين خفت، تا به چند اين ميانه در مانيم؟
• وقت آن است عزم کار کنيم
• کمون خويش بر قرار کنيم
• ما چو تا آدم دو پا رفتيم، از بسا جبرها فرا رفتيم
• در شکستيم حصر جاذبه را و سر انجام تا سما رفتيم
• دست در کار خلقت و فعّال، تا ز تقدير هم فرا رفتيم
• کار کرديم و ساختيم و ببين، تا کجا؟ تا خود خدا رفتيم
• اين گذرکرده ازاسارت ِخويش، رفت و مي گفت: «تا رها رفتيم»
• ای دريغا که همزمان اما لحظه ـ لحظه به قهقرا رفتيم
• پای اين معبد الهه پول، همچو قربانيان، فدا رفتيم
• ما در آئينه، خود نمي بينيم، نيست اين آشنا (!) کجا رفتيم؟
• وه چه بيگانه است اين تصوير، ما کجائيم و خود کجا رفتيم؟
• ما در اين نظم ِ آدمي کش چون، تا به سر حدّ ِ انتها رفتيم
• وقت آن است عزم کار کنيم
• کمون خويش بر قرار کنيم
• وقت آن است دست بکار شويم، آفرينندگی است، يار شويم
• از محاق ِ زمان برون آييم، همچو خورشيد آشکار شويم
• ظلمات است و زَمهَرير، آری، خيز تا باز نور و نار شويم
• حقه بازان ِ سلطه د ر کارند، تا دگر بار سايه وار شويم
• سفله گانند و باز می خواهند، کز فرايند بر کنار شويم
• ما پراکندگان و بسياران بهم آييم و در شمار شويم
• هرکسی جبهه ای فرا آورد، طبقات اند، هوشيار شويم
• هرکسی پرچمی فرا افراشت، ما عَلَمدار ِاهل ِ کار شويم
• ما که دلداده ی يگانگی ايم، پاي بندان ِاين قرار شويم:
• وقت آن است عزم کار کنيم
• کمون خويش بر قرار کنيم
• ای نمايندگان ِکار، به پيش! دوش با دوش و در کنار به پيش!
• ای شما عاشقان ِ آزادی، ای همه چشم ِانتظار، به پيش!
• ای پراکندگان ِ بسياران، بيشماريد، بيشمار به پيش!
• زير و زاران اين خزان ِ طويل، تا خود خانه ی بهار به پيش!
• حال کز ساحل نگاه بشر، سوسوئی گشته آشکار، به پيش!
• ما دراين راه، راهی و رهياب، با شکيبی به کوله بار به پيش!
• ور چو خارا، نسيمی و لورکا، سايه ی دار و تيربار به پيش
• وقت آن است عزم کار کنيم
• کمون خويش بر قرار کنيم
توضیحات:
«بنده را نام خويشتن نبود، هرچه ما را دهند نام، آنيم» از غزلیات سعدی است.
منظور: ويکتور خارا، عمادالدين نسيمی، فدريکو گارسيا لورکا
«بنده را نام خويشتن نبود، هرچه ما را دهند نام، آنيم» از غزلیات سعدی است.
منظور: ويکتور خارا، عمادالدين نسيمی، فدريکو گارسيا لورکا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر