(سپتامبر1997)
برگردان میم حجری
6
نقش زنان در پراتیک «سوسیالیستی رئال» آلمان دموکراتیک
زنتصویرها و مردتصویرها در آلمان دموکراتیک
برگردان میم حجری
6
نقش زنان در پراتیک «سوسیالیستی رئال» آلمان دموکراتیک
زنتصویرها و مردتصویرها در آلمان دموکراتیک
• این بخش مقدمه ای است بر موضوع نقش زنان در آلمان دموکراتیک تا در بخش های بعدی بتوانیم به بررسی تمایزمند وضع زنان در آلمان دموکراتیک بپردازیم.
• در اولین قانون اساسی آلمان دموکراتیک (ماه مه 1949) برابرحقوقی زن و مرد فرمولبندی می شود.
• زن ها می بایستی از حق کار با مزد یکسان برای کار یکسان با مردها و از حق آموزش و پرورش برخوردار باشند.
• زن ها البته از حمایت خاص در روند کار و از حمایت دولتی در زمینه مادریت برخوردار خواهند بود.
• بعدها می بایستی زن و مرد مسئولیت مشترک در زمینه تربیت کودکان داشته باشند.
• در آلمان دموکراتیک بنا بر تئوری های مارکس و انگلس و ببل، عدم شرکت زنان در کار عامل اصلی وابستگی آنان به مردها و نتیجتا عامل اصلی ستم بر زنان تلقی می شود و بر این مبنا شرکت زنان در روند تولید توجیه می شود.
• کار خانه داری کار واره «غیرتولیدی» (کاری که بدان مزد تعلق نمی گیرد) و لذا «ناکار» تلقی می شود.
• در سال های 50 زنان هرچه بیشتر وارد جهان کار می شوند و این پدیده به مثابه «گذار به جامعه نوین» قلمداد می شود.
• البته برای آلمان دموکراتیک که بر ویرانه های جنگ جهانی دوم بنا می شود، نیروی کار زنان صرفنظرناپذیر بوده است.
• زیرا بسیاری از شهروندان و خیلی از زنان که برای شان کار خانه داری مهمتر از کار در بیرون از خانه بود، به غرب مهاجرت کرده بودند.
• در سال های 60 کار تخصصی تشویق می شود.
• زن نمونه اکنون زنی است که مدرک تخصص در حرفه ای، مدرک مدرسه عالی فنی و یا مدرک دانشگاهی دارد.
• این زنتصویر اما به معنی بار مضاعفی است که بر مادریت زن افزوده می شود.
• دلیل در پیش گرفتن این سیاست اولا سقوط میزان زاد و ولد، ثانیا کاهش علاقه زنان به کار تماموقت بوده است.
• برای زنان آلمان دموکراتیک تحمل بار مضاعف، یعنی مادریت و کار در بیرون از خانه «بسان مردان» طاقت فرسا بود و ترجیح می دادند که «زن راست راستکی» بمانند.
• (هلویگ ـ نیکل 1993، ص 29 ـ 30)
• این زنتصویر تا پایان آلمان دموکراتیک (1989 ـ 1990) به جای خود می ماند، زنتصویری که در آن برای زن خانه دار، زن بی بچه و زن بازنشسته محلی از اعراب وجود ندارد.
• عجیب اما این است که زنان نمی بایستی خود بار مبارزه در راه ایمانسیپاسیون خود را بدوش کشند.
• این نقش به عهده دولت (حزب) گذاشته می شد.
• همان طور از نقل قول های فوق الذکر معلوم می شود، باز هم مردها تا حدودی سرمشق زنان تلقی می شوند.
• زنان کماکان می بایستی در جهت نیل به دستاوردهای مردها تلاش ورزند.
• بدین طریق برای زنان امکان واقعی برای خودتحقق بخشی وجود نداشته است.
• زنان علاوه بر مادری و کار در بیرون از خانه می بایستی در «حوزه عمومی» نیز فعال باشند.
• یعنی در راه سوسیالیسم و صلح جهانی و بر ضد امپریالیسم و استثمار کاپیتالیستی مبارزه کنند.
اما با این حال، در انجمن ها و احزاب (به استثنای انجمن های زنان) فونکسیون های عالی عمدتا به مردها تعلق داشتند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر