سرچشمه:
kasravi-ahmad.blogspot.com
تحلیل واره ای از شین میم شین
7
مشخصه هفتم
kasravi-ahmad.blogspot.com
تحلیل واره ای از شین میم شین
7
مشخصه هفتم
حکم اول
از اين سخنان خود نتيجه گرفته، مي گفتند:
در اين جهان انديشيدن و خرد بكار بردن و در بند گذشته و آينده بودن بي جهت است و از كوشش نيز نتيجه اي بدست نخواهد آمد.
از اين سخنان خود نتيجه گرفته، مي گفتند:
در اين جهان انديشيدن و خرد بكار بردن و در بند گذشته و آينده بودن بي جهت است و از كوشش نيز نتيجه اي بدست نخواهد آمد.
• کسروی در این حکم، برای توضیح جهان بینی خراباتیان، مفاهیم زیر را به خدمت می گیرد:
• «اندیشیدن و خرد به کار بستن»، «در بند گذشته و آینده بودن»، «از کوشش نتیجه ای انتظار داشتن»
1
«اندیشیدن و خرد به کار بستن»
«اندیشیدن و خرد به کار بستن»
• کسروی با این مفهوم با درایت خارق العاده ای همزمان دو دیالک تیک بسیار مهم را بسط و تعمیم می دهد:
• او از سوئی دیالک تیک تولید و مصرف را به شکل دیالک تیک اندیشیدن و خرد بسط و تعمیم می دهد که به معنی تشکیل تئوری است و از سوی دیگر، دیالک تیک تئوری و پراتیک را به شکل دیالک تیک خرد و کاربست خرد بسط و تعمیم می دهد.
• او بدین طریق، نشان می دهد که خراباتیان هم دیالک تیک تولید و مصرف را زیر پا می نهند و هم دیالک تیک تئوری و پراتیک را.
• کسروی ضمنا نشان می دهد که خراباتیان چه رابطه ای با خرد و پراتیک اجتماعی دارند.
• به عبارت دیگر با همین مفهوم هم خردستیزی خراباتیان را نشان همگان می دهد و هم تسلیم، انفعال و جهانگریزی آنها را.
• آنچه در نگاه اول ساده بنظر می رسد، نشانه وقوف خارق العاده کسروی به دیالک تیک عینی هستی است.
• ما هنوز از گنجینه معنوی به میراث مانده از او چیزی ندیده ایم و این اولین مطلبی است که مورد بررسی اش قرار می دهیم.
• ولی از همین نمونه بارز می توان دریافت که کسروی برای همیشه بی همانند و بی همتا خواهد ماند.
• هنوز هم که هنوز است در دیار کسروی کسی چنین وقوفی به دیالک تیک عینی هستی ندارد.
2
«در بند گذشته و آینده بودن»
«در بند گذشته و آینده بودن»
• کسروی با این مفهوم نشان می دهد که خراباتیان در زمان حال دائم بسر می برند، بی گذشته ای برای درس آموزی از آن و بی آینده ای برای برنامه ریزی برای آن.
• با این مفهوم هم خردستیزی خرابایتان و هم انفعال و جهانگریزی آنها و هم لاابالیگری آنها نشان همگان داده می شود.
3
«از کوشش نتیجه ای انتظار داشتن»
«از کوشش نتیجه ای انتظار داشتن»
• کسروی با این مفهوم، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک کوشش و نتیجه بسط و تعمیم می دهد تا نشان دهد که خراباتیان به آماجگذاری در زندگی و تلاش در جهت نیل بدان پای بند نبوده اند.
• همه این مفاهیم مثل حلقات زنجیر منطقی، همدیگر را پیش شرط قرار می دهند.
• تخطئه تفکر به خردستیزی می انجامد، خردستیزی به بی شعوری، بی شعوری به بی برنامگی ، بی برنامگی به انفعال و انفعال به خالی ماندن دست از نتیجه:
• سعدی خواهد گفت:
• نابرده رنج، گنج میسر نمی شود.
حکم دوم
از اين سخنان خود نتيجه گرفته، مي گفتند:
پس يگانه راه آن است كه آدمي آن دمي را كه در آن است، غنيمت شمارد و با خوشي بسر دهد.
از اين سخنان خود نتيجه گرفته، مي گفتند:
پس يگانه راه آن است كه آدمي آن دمي را كه در آن است، غنيمت شمارد و با خوشي بسر دهد.
• خراباتیان در این حکم، دیالک تیک جزء و کل را به شکل دیالک تیک لحظه و روند بسط و تعمیم می دهند و بلافاصله از هم می گسلند.
• آنگاه کل (روند) را منکر می شوند و دور می اندازند و جزء (لحظه و دم) را مطلق می کنند و بر تخت می نشانند.
• بدین طریق دیالک تیک لحظه و روند به شکل دیالک تیکواره همه چیز و هیچ تخریب می شود.
• اما روند را هرگز نمی توان با لحظه و دم جایگزین کرد و خوش بود.
• بدین طریق، خلئی پرناشدنی دهن باز می کند و در و دروازه به روی نیهلیسم، احساس پوچی و بی معنائی باز می شود.
• چاره چیست؟
چاره
اگر خوشي طبيعي آماده نبود، با باده به چاره اندوه كوشد و خود را مست و بي خود گرداند كه غم هاي جهان را درنيابد
اگر خوشي طبيعي آماده نبود، با باده به چاره اندوه كوشد و خود را مست و بي خود گرداند كه غم هاي جهان را درنيابد
• خردستیزی ناگزیر به خودستیزی و جامعه ستیزی و جهان ستیزی منتهی می شود.
• برجسته ترین تجسم خردستیزی در تاریخ معاصر، فاشیسم آلمان بوده است.
• اگر بشریت حاضر نمی شود که برده «نژاد برتر» و «ابر بشر ژرمن» شود، پس همان بهتر که جهان برای بشریت به جهنمی بدل شود.
• در قاموس خراباتیان نیز ماجرا جز این نیست.
• حالا که با غنیمت شمردن دم نمی توان به زندگی بی معنا و پوچ، معنا و محتوا بخشید، پس همان بهتر که به مسموم کردن خود دست زنیم و خانه خرد را به آتش کشیم.
8
مشخصه هشتم
مشخصه هشتم
حکم اول
مي گفتند:
مي گفتند:
• «اين جهان قرن هاي بيشمار همچنان گرديده است و آدميان دسته دسته آمده اند و رفته اند.
• ما هم پس از چندي نيستيم.
• از اين رو، بايد دمي را كه هستيم به خوشي كوشيم.
• خراباتیان از ابدیت جنبش هستی مادی و تحول بی امان اجزای آن ـ مثلا زایش و رشد و مرگ انسان ها ـ نتیجه بی ربطی می گیرند و به پوچی زیست و در نهایت به مطلق کردن دم برای نجات از پوچی می رسند.
دلیل اول
• چون عهده نمي كند كسي فردا را
• حالي خوش کن تو اين دل شیدا را
• مي نوش، به نور ماه، اي ماه كه ماه
• بسيار بتايد و نيابد ما را
حکم اول
• چون عهده نمیشود، کسی فردا را
• حالی خوش کن، تو این دل شیدا را
• خراباتیان در این حکم، دیالک تیک حال و آینده را به شکل دیالک تیک امروز و فردا بسط و تعمیم می دهند و سپس آن را به شکل دیالک تیک همه چیز و هیچ تخریب می کنند:
• خراباتیان حال (امروز) را عمده و مطلق می کنند و تا حد همه چیز ارتقا می دهد و فردا را به دلیل نبود کسی برای تضمین آن، تا حد هیچ تنزل می دهند و دور می اندازند.
• فرمان اخلاقی بی چون و چرای خراباتیان به شرح زیر فرمولبندی می شود:
• کسی نیست تا فردا را ضمانت کند، پس زنده باد امروز!
• انکار فردا (آینده) و یا کم بها دادن بدان، نتیجه اش درجا زدن در زمان حال خواهد بود.
• نتیجه اش خودداری از برنامه ریزی برای زندگی و تعیین هدف و آماج برای آن خواهد بود.
• بدین طریق انسان پیرو فلسفه خراباتیان در زمان حال دائم و پایان ناپذیر زندگی خواهد کرد.
• انسانی بی فردا و بی دورنما خواهد بود.
حکم دوم
• می نوش به ماهتاب، ای ماه، که ماه
• بسیار بتابد و نیابد ما را
• حالا که برای فردا ضامنی وجود ندراد، پس باید زمان حال را از طریق میخواری نجات داد.
• ظاهرا در جهان بینی خراباتیان، همه چیز در حال فروپاشی است.
• امید به فردا، حتی در عالم خیال محال است.
• دلایل عینی و ذهنی این نیهلیسم خراباتیان باید کشف شوند.
• خراباتیان به سبب بی فردائی، در صدد نجات امروز اند، به سبب ناامیدی از نجات روند، در پی نجات لحظه اند.
• می توان گفت که خراباتیان دیالک تیک لحظه و روند را به شکل دیالک تیک همه چیز و هیچ تخریب می کنند.
• زیرا خراباتیان لحظه را مطلق می کنند و روند را دور می اندازند.
• لذت خراباتیان، لذتی موقتی، لحظه ای، دروغین و فریبا ست.
• آنها می دانند که لحظه تنها و تنها در دیالک تیک لحظه و روند نجات پذیر است، نه به تنهائی.
• و نیهلیسم در همین وقوف به محال بودن نجات لحظه آشیان دارد.
• هر چیز در داربست دیالک تیکی اش قابل حل و فصل است.
• جزء در دیالک تیک جزء و کل معنا کسب می کند و می تواند نجات یابد، لحظه و فرد نیز به همین سان، در دیالک تیک لحظه و روند و در دیالک تیک فرد و همبود (جامعه).
• کسی که قصد نجات فردی خود را دارد، آب در هاون می کوبد.
• در خارج از دیالک تیک فرد و جامعه، نه فرد رستگار می شود و نجات می یابد و نه جامعه.
• فلسفه خراباتیان را بورژوازی واپسین و معاصر دیری است که همراه با دیگر خرافه های عهد عتیق در فرم های گونه گون به خدمت گرفته، نمایندگی و تبلیغ می کند.
• مراجعه کنید به پایان انتقاد از سرمایه داری؟
• «وقتی گذشته حلاجی نشود، آینده به عنوان تکرار موبموی زمان حال استنباط می شود.
• با صدور فرمان در جا زدن در زمان حال، هرگونه شانس تغییرات ضرور برباد می رود.
• بدون زیر علامت سؤال قرار دادن زمان حال، خطر آن می رود که توان مخرب «جامعه مدرن» بی کم و کاست بکار افتد.»
• «اگر قرار بر این باشد که بشریت آینده روشنی داشته باشد، پس نباید گذشته و حال را بطور گذرا از نظر بگذرانیم.
• اگر ما هزاره سوم را بر این شالوده بنا کنیم، بدون شک شکست خواهیم خورد و نتیجه این شکست، یعنی آلترناتیو یک جامعه نوعبارت خواهد بود از ظلمات!» (پروفسور هوبس باوم)
• «معلوم است که اشاعه انبوهی از اینگونه معیارهای فکری که تمیز زشت از زیبا، دروغ از حقیقت، خیر از شر را ناممکن می سازند، برای زبدگان قدرت بسیار خوشایند باشد.
• زیرا ببرکت آن می توان مسئولیت خود را نسبت به توسعه فجایع تمام ارضی و امکان عمل دگرگونساز اجتماعی پرده پوشی کرد.
• اگر برای جامعه رقابت و خودپرستی، آلترناتیوی وجود نداشته باشد، دیگر محکوم کردن بی عدالتی موجود بیهوده خواهد بود و شرکت در فعالیت سیاسی ضد و نقیض (پارادوکسی) جلوه خواهد نمود.
• این موضعگیری های تئوریکی ـ بلحاظ جهان بینی و معرفتی ـ نظری ـ با جزمیت نئولیبرالی همراهند که هرگونه مداخله در «منطق بازار» (که در حقیقت «منطق قدرت» است) را علت همه بدبختی های موجود قلمداد می کند.
• مردم باید با خونسردی و بی خیالی (این توصیه فلسفه «پست مدرنیستی» دیسکورس نیز هست) تسلیم قضا و قدر شوند و با این باور که دنیا همانطور است که باید باشد، راضی و خشنود خرناسه سر دهند.
• تلاش برای درک شرایط عینی زندگی خود و اندیشیدن به دورنمای تحولات واقعی به عنوان اقدامی ضد دموکراتیک و خود کامه به باد ناسزا بسته می شود و بی اعتبار می گردد.»
• حالا می توان بروشنی دید که میان ایدئولوژی خراباتیان و ایدئولوژی بورژوازی امپریالیستی چه وجه تشابه شگفت انگیزی وجود دارد.
• آنگاه می توان فهمید که چرا یاوه های خراباتیان به زبان های مختلف ترجمه و اندیشه های آنها بطرق مختلف ترویج داده می شوند.
دلیل دوم
• امروز تو را دسترس فردا نيسـت
• انديشة فردات بجز سودا نيســت
• ضايع مكن اين دم، ار دلت شيدا نيست
• كاين باقي عمر را بها پيدا نيسـت
• دلیل دوم خراباتیان فرقی با دلیل اول ندارد.
دلیل سوم
• با باده نشين كه ملك محمود اين است
• وز چنگ شنو كه لحن داوود اين است
• از نامده و رفته دگر يـاد مكـن
• خوش باش كه از وجود، مقصود اين است
• خراباتیان که تفکر و خرد و شناخت را منکر بوده اند، ناگهان خود به علامه های دهر بدل می شوند و دست به صدور رهنمود می زنند.
• رهنمود منکران و دشمنان تفکر و خرد و شناخت عبارت است از خوشگذرانی از طریق باده نوشی و چنگ نیوشی.
• چرا؟
• زیرا آنها ظاهرا به معنای زندگی دست یافته اند.
• کسانی که زندگی را پوچ و بی معنا جا می زدند، اکنون یاوه خود را فراموش کرده اند و برای همان زندگی پوچ و توخالی، معنا و مقصود تعیین می کنند:
• معنای زندگی عبارت می شود از میخواری ـ چنگ نیوشی ـ خوشباشی.
• این چیزی جز علافی، لاابالیگری، عیاشی نیست.
دلیل چهارم
• بادت به دست باشد، اگر دل نهي به هيچ
• در معرضي كه ملك سليمان رود به باد
• دي پير مي فروش كه ذكرش به خير بـاد
• گفتا:
• «شراب نوش و غم دل ببر ز ياد!»
• خراباتیان در این حکم، با صراحت تمام به تبلیغ نیهلیسم و پوچ انگاری زیست می پردازند:
• اگر دل به هیج (زیست) ببندی، بسان آن خواهد بود که دل به باد ببندی.
• این معنائی جز تبلیغ جهانگریزی ندارد.
• چاره چیست؟
• چاره را باید از پیر می فروش پرسید.
• پیر می فروش از سوی خراباتیان تا درجه عقل کل ارتقا داده می شود تا رهنمودهای نیهلیست ها را بر زبان راند:
• «شراب خواری و فراموشی هستی» را.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر