طبقه و جنسیت به مثابه ابعاد حاکمیت کاپیتالیستی
توماس لور
مجله « دفاتر مارکسیستی» (5 ژانویه 2010)
برگردان میم حجری
3
فونکسیونالیته برای استثمار کاپیتالیستی
• کار اما از این قرار نیست که مناسبات جنسیتی ـ به مثابه بیان ایدئولوژیکی مناسبات اجتماعی ـ هیچ پیوند خاصی با مناسبات تولیدی نداشته باشند.
• بلکه برعکس.
• مناسبات جنسیتی بلحاظ عملکردی (بلحاظ فونکسیون) به مناسبات تولیدی نسبت داده می شوند.
• برای درک این حقیقت امر و برای درک خودویژگی جنسیتی نابرابری های اجتماعی ببرکت درک این حقیقت امر، لازم است که مفهوم کار از چارچوب کار مزدوری کالافرم پا فراتر گذارد.
• زیرا به قول کلاسیک های مارکسیسم، در چشم سرمایه، همه انسان ها بمثابه صاحبان کالای نیروی کار صرف برابرند.
• از این رو ست که «کار مضاعف» زنان، تنها با در نظر گرفتن ضمنی کار بازتولیدی که فرم کالا ندارد، قابل فهم و قابل تفهیم می گردد.
• به قول مریم فریزه در نوشته ای تحت عنوان «دو جانب کار زنان: تأملات تاریخی ـ تئوریکی در زمینه مفهوم کار و مفهوم طبقه» (1989)، «نه جمع ریاضی دو عرصه (عرصه کار تولیدی و عرصه کار بازتولیدی زنان) را، بلکه رابطه آن دو عرصه را، تأثیر متقابل آندو عرصه در همه سطوح مختلف جامعه را، تأثیر متقابل آندو عرصه با سطوح اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ـ ایدئولوژیکی را باید بلحاظ تئوریکی و متدیکی مورد بررسی قرار داد.»
• درست جلوی همین پیشنهاد گرفته می شود.
• جلوی همین پیشنهاد مبنی بر فهم و تفهیم تأثیر متقابل تولید و بازتولید به جای جمع ریاضی آندو گرفته می شود، وقتی که کسانی از قبیل فریقا هاوگ تولید و بازتولید را نخست از هم می گسلند، تا بعد به عنوان «دو نوع حاکمیت منطبق بر هم» به خورد بنی بشر دهند.
• تولید و بازتولید اگرچه دو بعد مستقل اند، ولی در پیوند ساختاری درونی با هم قرار دارند.
• «آن سان که حوزه تولید ـ در تحلیل نهائی ـ شرایط چارچوبی بازتولید خانوادگی را بلحاظ اقتصادی تعیین می کند.» (سوزانه شونتر ـ کلمان)
• مناسبات بازتولیدی و یا خانوادگی و نتیجتا مناسبات جنسیتی نیز متغیرند و در هر فرماسیون اجتماعی از سوی هر طبقه اجتماعی بطرز متفاوتی تشکیل می شوند.
• خانواده زحمتکشان مزدبگیر با مجموعه بازتولید تولید سرمایه داری گره خورده است و لذا بطور غیرمستقیم زیر یوغ سرمایه قرار دارد.
• برای اینکه سرمایه ضرورتا نیروی کار و روند تولید را زیر فرمان خویش دارد.
• بنابرین، برای درک پیوند مناسبات جنسیتی با مناسبات تولیدی باید کردوکارهای حوزه بازتولید «به مثابه فرم های اضافه کار مکمل تلقی شوند که در خارج از مناسبات دستمزدی قرار دارند و تحت شرایط چارچوبی شیوه تولید کاپیتالیستی حاکم، بطور غیرمستقیم بر اضافه ارزش و بر میزان سود تأثیر می گذارند.»
• بدین طریق کار بازتولیدی می تواند به مثابه بعد انتگراتیو (همپیوند) تولید کاپیتالیستی تلقی شود که بطور مجزا از آن غیرقابل تجزیه و تحلیل است.
3
تز سوم
تز سوم
• تز سوم من عبارت از این است که نه فقط مناسبات طبقاتی، بلکه همچنین مناسبات جنسیتی بطور عملکردی (یعنی بلحاظ فونکسیون) به استثمار کاپیتالیستی مربوطند.
• کار بازتولیدی که بوسیله مناسبات جنسیتی تنظیم می شود، اگرچه ارزش ساز نیست (زیرا در فرم کالائی سازمان نمی یابد)، اما بیانگر فونکسیونی است که از کار مزدوری ارزش ساز مستقل گشته است.
• مارکس در «تئوری های خود راجع به اضافه ارزش» می نویسد که هرکس در جوار کار تولیدی اش، «انبوهی از فونکسیون ها را بدوش می کشد» که غیرتولیدی اند و بخشی از آنها به مخارج توزیع مربوط می شوند.
• کارگران مولد واقعی باید مخارج توزیع را نیز خود تقبل کنند و کار غیرتولیدی خود را نیز خود به انجام رسانند.»
• اگر واریانتی از کار غیرتولیدی از طریق تقسیم کار مختص به جنسیت در درون طبقه کارگران مزدبگیر استقلال کسب می کند و به کار خانگی (زنانه) مبدل می گردد، چنین کاری اگرچه غیرتولیدی است، ولی علیرغم آن، «بطور با واسطه بر تولید اضافه ارزش کاپیتالیستی و راندمان عمومی کار تأثیر می گذارد.»
• به قول مارکس، «تقسیم کار و مستقل گشتن فونکسیونی آن را به کار فراورده ساز و ارزش ساز تبدیل نمی کند، اگر قبل از کسب استقلال، فراورده ساز و ارزش ساز نبوده باشد، اگر کار و فونکسیون درخود نبوده باشد.»
چنین کاری فونکسیون ضرور برای کار مزدوری ئی است که در فرم کالائی سازمان یافته است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر