۱۳۹۰ فروردین ۱۹, جمعه

سیری در شعری از محمدرضا راثی پور (3)


سرچشمه: تارنمای «از هر دری سخن»
تحلیل از شین میم شین

• به چشم من، ایام
• هزار بار اگر نو شود، همان کهنه است
• که گفته قصه بی اعتباری اش خیام.

• مفاهیمی که شاعر در این شعر به کار می برد، عبارتند از «ایام»، «نو»، «کهنه» و «اعتبار»

1
مفهوم «ایام»


• معنی تحت اللفظی ایام عبارت است از روزها.
• منظور شاعر اما روزگار است، زمانه و دهر است.
• مفاهیم روزگار، زمانه و دهر از دیرباز در ادبیات ایران وجود داشته اند و در بهترین حالت به دوره قرون وسطی تعلق دارند.

• مفاهیم فرزندان زمانه خویش اند، مهر و نشان فرماسیون اجتماعی معینی را بر پیشانی خویش دارند و سطح توسعه علم و فن در زمان معینی را بازتاب می دهند.


• بدون تعریف مفاهیم نمی توان منظور کسی را دریافت.

• از این رو انسان ها برای جلوگیری از سوء تفاهم باید قبل از همه به تعریف مفاهیم بپردازند.

• ما هم برای درک منظور شاعر باید به معنی ایام پی ببریم.


• اگر روزها هزار بار نو شوند، علیرغم آن، همیشه همان می مانند، همیشه کهنه می مانند.


• منظور از نو شدن روز چیست؟


• کسی که حرکت را در حرکت دایره وار خلاصه کند، کسی که حرکت را تکرار مکرر تلقی کند، کسی که به توالی مراحل معینی باور داشته باشد، کسی که جایگزینی بهار بوسیله تابستان، پائیز و زمستان را به عنوان قانون حرکتی عام و جهانشمول تعمیم دهد، آنگاه منظور شاعر را می فهمد:

• واژه هزار بار هم بر این حقیقت امر دلالت می کند:
• اگر هزار بار زمستان جای خود را به بهار و الی آخر بدهد، جهان همان می ماند که بوده است.

• این بدان معنی است که هر دگرگونی و تغییری بنظر شاعر دگرگونی و تغییری صوری و فرمال است و نه دگرگونی محتوائی، ماهوی.

• برای درک بهتر منظور شاعر مثال دیگری هم می توان زد:

• انسان زاده می شود، رشد می کند، پس از طی دوره جوانی پیر می شود و می میرد:
• تریاد (تثلیث) زایش ـ رشد ـ زوال

• اگر هزاران نسل پدید آید، در جهان بینی شاعر، انسان همان می ماند که بوده است.

• حرکت در نظر شاعر نه حرکت به پیش، نه توسعه و تکامل، بلکه درجا زدن محض است!


• بنا خانه می سازد، خانه مورد استفاده قرار می گیرد و آخر سر خراب می شود و به عناصر اولیه مبدل می شود.

• پس اگر هزاران بار خانه ساخته شود، تغییری در خانه پدید نمی آید؟

2
مفاهیم «کهنه» و «نو»

• مفاهیم کهنه و نو از مفاهیم مهم فلسفی اند.

• اما منظور از کهنه و نو کدام است؟


• کهنه آن چیزی است که در بطن آن، نو نطفه می بندد، پس از رشد کمی معین به حد عینی معینی می رسد، تحول کیفی می یابد و پس از نفی کهنه، قد می افرازد تا خود نیز به مثابه کهنه بوسیله نوئی که در بطنش نطفه می بندد و رشد می کند، نفی شود:

• تخم مرغ، کهنه به معنی فلسفی آن است که در درونش نطفه ای به معنای فلسفی نو وجود دارد و در صورت فراهم آمدن شرایط عینی رشد، می تواند رشد کند و پس از رشد کمی معینی قوام یابد و پس از ترکاندن دیواره تخم مرغ به شکل جوجه بیرون آید و بعد خود تخم بگذارد و ماجرا از نو تکرار شود.

• هگل این ماجرا را با تریاد (تثلیث) تز ـ آنتی تز ـ سنتز فرمولبندی می کند:

• تخم مرغ ـ نطفه ـ جوجه.

• بنظر شاعر اگر هزاران بار هم تخم مرغ به جوجه تبدیل شود، همان تخم مرغی می ماند که بوده است.

• آیا واقعا اینطور است؟


• آیا واقعا جهان در گذار سیکلی خویش از زمستان به بهار، همیشه همان بوده است؟


• احکام زمانی اعتبار دارند که قابل تعمیم باشند.


• اگر شاعر مدعی همیشه همانی همه چیز است، باید آن را نه فقط در مورد خاص دلخواه خویش، بلکه در همه موارد اثبات کند و گرنه نظر او از حد ادعا فراتر نمی رود و با ریسمان چنین ادعائی نمی توان به چاه اندر شد و سالم و تندرست بیرون آمد.


• شاعر اما در مورد تکرار سیکلی تریاد تز ـ آنتی تز ـ سنتز حق دارد.

• نه کمتر و نه بیشتر.

• اما اگر او از عالم انتزاع وارد عالم مشخص بشود، خواهد دید که تفاوت میان تز اول با تز دوم چه بسا از زمین تا آسمان است.


• اگر همه فرزندان کپیه پدر و مادرشان باشند، می توان به شاعر حق داد.


• جامعه بشری از مرحله برده داری به جامعه فئودالی و سپس به جامعه سرمایه داری توسعه یافته است.

• شیوه زندگی و شیوه تفکر انسان ها زیر و رو شده است.
• شعرا اکنون با هواپیما به مکه می روند و نه با اسب و قاطر و الاغ.
• انسان ها در آپارتمان های مدرن بسر می برند با همه وسایل لازم برای سهولت زیست و نه در غارها و مغاره ها.

• خانه بلحاظ انتزاعی همان است که بوده، ولی بلحاظ مشخص توسعه یافته است، ساکنان خانه هم همین طور.


کهنه و نو دیالک تیکی را با هم تشکیل می دهند.

• در دیالک تیک کهنه و نو نقش تعیین کننده از آن نو است.

• نو کهنه را بطور دیالک تیکی نفی می کند، یعنی جنبه های مفید کهنه را به خدمت می گیرد و جنبه های منفی آن را دور می اندازد:

• نطفه زرده و سفیده و آنزیم ها و ویتامین های تخم مرغ را جذب می کند و پوسته آن را دور می اندازد.

• در نتیجه این نفی دیالک تیکی، سنتز (شق ثالثی) تشکیل می شود که بدشواری می توان از تز و آنتی تز در آن نشانی یافت:

• نطفه با نفی تخم مرغ به جوجه بدل می شود که نه به نطفه شباهت دارد و نه به سفیده و زرده تخم مرغ.

• اگر کسی مدعی همیشه همانی چیزها باشد، باید ادعای خود را بطور عینی اثبات کند.


3
مفهوم «اعتبار»

• شاعر اما به جای اثبات عملی و علمی ادعای خود به حدیثی از حضرت خیام توسل می جوید:
• «که گفته قصه بی اعتباری اش خیام.»

• چنین استدلالی ارزش علمی نمی تواند داشته باشد.

• این شیوه اثبات ادعا را شیوه سوبژکتیویستی می نامند:

• چون سوبژکتی هزارسال پیش چنین ادعا کرده، پس چنین است.

معیار حقیقت احکام اما نه ادعای صرف این و آن، بلکه پراتیک است.


• حتی حافظ از این معیار عینی و علمی مطمئن با خبر بوده است:


حافظ

• خوش بود گر محک تجربه آید به میان

• تا سیه روی شود هر که در او غش باشد

• بس تجربه کردیم در این دیر مکافات

• با دردکشان هر که درافتاد برافتاد

• پراتیک (تجربه، آزمون و آزمایش) مطمئن ترین ملاک و محک برای تعیین صحت و سقم نظرات است.

پراتیک یگانه قاضی القضات رشوه ستیز است.


• برای اثبات صحت این حکم که آب در صد درجه سانتیگراد با فشار جو می جوشد، بهتر است که به قول حافظ به «محک تجربه» بزنیم، حرارتش بدهیم و دمای جوش را اندازه بگیریم و توسل به آیات و احادیث و روایات را برای اهل آیت و حدیث و روایت بگذاریم.


• مراجعه کنید به قانون نفی نفی.


پایان


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر