۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی احمد کسروی (1)

خراباتیان که بودند و چه می گفتند؟

احمد کسروی
سرچشمه:
kasravi-ahmad.blogspot.com

شین میم شین

I
مفهوم «خرابات» به چه معنی است؟

• بايد دانست که خرابات به معني ميخانه و قمارخانه است و در فرهنگ ها نيز آن را به همين معني نوشته اند.
• همانا در زمان های پيش، در شهرهاي اسلامي مي فروشي و قماربازي ممنوع بوده و كسي نمي توانسته در درون شهر ميخانه يا قمارخانه برپا كند.
• اين است که كساني از زردشتيان و جهودان مي رفته اند و در بيرون شهر و درميان خرابه هاي آخر شهر جايي را بر مي گزيدند و در آنجا نهاني مي فروشي مي كرده اند.
• همچنين كساني در آنجا قمارخانه برپا مي نمودند.
• از اين رو ست که «خرابات» نام ميخانه و قمارخانه گرديده.

II
مشخصات خراباتیان

مشخصه اول

• خراباتيان كساني بودند كه جهان را يك دستگاه هيچ و پوچ بيهوده اي مي شماردند و به آفرينش و آفريدگار ايرادهاي بسيار مي گرفتند.

• اي بي خبر، اين شكل مجسم هيچ است
• اين طارم و نُه سپهر ارقم هيچ است

• خوش باش كز اين نشيمن كون و فساد
• وابستة يك دم ايم و آن دم هيچ است

• جهان و كار جهان جمله هيچ در هيچ است
• هزار بار من اين نكته كرده ام تحقيق

مشخصه دوم

• مي گفتند:
• «كسي از جستجو راه به جايي نمي برد و راز اين جهان را بدست نمي آورد و خرد گرهي از كار نمي گشايد.»

• در پرده اسرار كسي را ره نيست
• ز اين تعبيه جان هيچكس آگه نيست

مشخصه سوم

• مي گفتند:
• «هرچه در اين باره گفته شده جز دروغ و افسانه نيست.»

• آنان كه محيط فضل و آداب شدند
• در كشف دقيقه، شمع اصحاب شدند

• ره ز اين شب تاريك نبردند هرگز
• گفتند فسانه اي و در خواب شدند

مشخصه چهارم

• مي گفتند:
• «زندگي خوابي و خيالي بیش نيست كه مي آيد و مي گذرد.»

• احوال جهان و اصل اين عمر كه هست
• خوابي و خيالي و فريبي و دمي است

مشخصه پنجم

• به آفريدگار ايراد گرفته، مي گفتند:
• «براي چه اينهمه مردم را مي آفريند و پس از زماني نابود مي كند؟»
• مي گفتند:
• «هیچ كاسه گري اين نمي كند كه پياپي كاسه سازد و بعد آن را بشكند»:

• اجزاي پياله كه درهم پيوست
• بشكستن او روا نمي دارد مست

• چندين سر و پاي نازنين از سر دست
• با مهر كه پيوست و به كين كه شكست؟

مشخصه ششم

• مي گفتند:
• «اين جهان نه آغازش پيدا ست و نه انجامش دانسته مي باشد.
• ما هيچ نمي دانيم که از كجا آمده ايم و به كجا مي رويم و چرا آمده ايم و چرا مي رويم؟!»

• دوري كه در او آمدن و رفتن ما ست
• آنرا نه بدايت و نهايت پيدا ست

• كس مي نزند دمي در اين معني راست
• كاين آمدن از كجا و رفتن به كجا ست؟

مشخصه هفتم

• از اين سخنان خود نتيجه گرفته، مي گفتند:
• «در اين جهان انديشيدن و خرد بكار بردن و در بند گذشته و آينده بودن بي جهت است و از كوشش نيز نتيجه اي بدست نخواهد آمد.
• پس يگانه راه آن است كه آدمي آن دمي را كه در آن است، غنيمت شمارد و با خوشي بسر دهد و اگر خوشي طبيعي آماده نبود، با باده به چاره اندوه كوشد و خود را مست و بي خود گرداند كه غم هاي جهان را درنيابد.»

مشخصه هشتم

• مي گفتند:
• «اين جهان قرن هاي بيشمار همچنان گرديده است و آدميان دسته دسته آمده اند و رفته اند.
• ما هم پس از چندي نيستيم.
• از اين رو، بايد دمي را كه هستيم به خوشي كوشيم:

• چون عهده نمي كند كسي فردا را
• حالي خوش دار اين دل پرسودا را

• مي نوش، به نور ماه، اي ماه كه ماه
• بسيار بيايد نيابد ما را

****

• امروز تو را دسترس فردا نيسـت

• انديشة فردات بجز سودا نيســت

• ضايع مكن اين دم، ار دلت شيدا نيست
• كاين باقي عمر را بها پيدا نيسـت

****

• با باده نشين كه ملك محمود اين است
• وز چنگ شنو كه لحن داوود اين است

• از نامده و رفته دگر يـاد مكـن
• خوش باش كه از وجود، مقصود اين است

****

• بادت به دست باشد، اگر دل نهي به هيچ
• در معرضي كه ملك سليمان رود به باد

• دي پير مي فروش كه ذكرش به خير بـاد
• گفتا:
• «شراب نوش و غم دل ببر ز ياد!»

مشخصه نهم

• رابطة اينان با شراب از اين راه بوده، ولي كم كم در علاقه مندي به آن، به راه افراط افتاده، ستايش هاي بسيار از آن نموده اند و آن را يك چيز بسيار گرانمايه و والايي نشان داده اند.

• چون درگذرم، به باده شوييد مرا
• تلقين زشراب و جام گوييد مرا

• خواهيد به روز حشر يابيد مــرا،
• از خاك در ميكده جوييد مـرا

****

• تاك را سيراب كن اي ابر نيسان در بهار
• قطره تا مي مي تواند شد، چرا گوهر شود

• اينهمه ستايشگري از باده و باده خواري كه درميان شاعران رواج يافته از خراباتيان آغاز گرديده است.
• آنان در اين باره راه گزافه گويي پيموده اند و ديگران نافهميده از آنان پيروي كرده اند.

ادامه دارد
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

۱ نظر:

  1. متشکر واقعامطلب خوب واشعرزیبایی در این رابطه ارایًهکردید وتاکنون نمیدانستم خراباتیان را چرا خراباتیان میگفتند پس از یک عمر تازه شیر فهم شدم انها که ازادی را محدود میکنند ابلهان روزگارند درک نمیکنند وقتی انسانها راازهرچیزی ممنو ع کنند آنچه را که هدفشان باشد راهش راپیدامیکنندمنتظر بقیه میمانم

    پاسخحذف